گنجور

شمارهٔ ۱۷۸

به زلف جستم از آن دو خط گریز گاهی چند
ز کید دور قمر یافتم پناهی چند
به خط و طلعت او بین که باغبان بهشت
دو دسته ی گل تر بسته بر گیاهی چند
بیاض جبهه و زخ با سواد زلف تو چیست
دمیده در شب تاریک مهر و ماهی چند
به قد و چهر تو تشبیه سرو و ماه خطاست
مرنج اگر به غلط کردم اشتباهی چند
نداده جان به وفایت ز بخت بد مائیم
به جرم هستی خویش از تو عذر خواهی چند
به بندگی نپذیرد چو من گدایی را
بتی که بنده ی فرمان اوست شاهی چند
بر آنچه که غمت با وجود ما کم و بیش
نکرد آتش سوزان به پر کاهی چند
دل از تطاول عشقم فتاده از تعمیر
گذشت بر ده ویران ما سپاهی چند
کمان چو ساخت صفایی قدت ستیز رقیب
تو نیز بفکنش از پی خدنگ آهی چند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به زلف جستم از آن دو خط گریز گاهی چند
ز کید دور قمر یافتم پناهی چند
هوش مصنوعی: من از زلف آن دو خط فرار کردم و در چند مرحله از مکر و فریب دور قمر، پناهی یافتم.
به خط و طلعت او بین که باغبان بهشت
دو دسته ی گل تر بسته بر گیاهی چند
هوش مصنوعی: به زیبایی و خط او نگاه کن؛ مانند باغبانی است که دسته‌ای از گل‌های تازه را بر روی چند گیاه آراسته است.
بیاض جبهه و زخ با سواد زلف تو چیست
دمیده در شب تاریک مهر و ماهی چند
هوش مصنوعی: سفیدی پیشانی و دلمه‌ای که بر موهای سیاه تو افتاده، چه چیزی است که در شب تاریک به روشنایی خورشید و ماه دمیده است؟
به قد و چهر تو تشبیه سرو و ماه خطاست
مرنج اگر به غلط کردم اشتباهی چند
هوش مصنوعی: تشبیه قامت و چهره تو به سرو و ماه نادرست است. اگر اشتباهی در قضاوت خود کردم، ناراحت نشو.
نداده جان به وفایت ز بخت بد مائیم
به جرم هستی خویش از تو عذر خواهی چند
هوش مصنوعی: ما به خاطر بدی مقدر و سرنوشتمان، به تو به خاطر وجودمان معذرت می‌خواهیم و جانمان را به وفاداری‌ات نداده‌ایم.
به بندگی نپذیرد چو من گدایی را
بتی که بنده ی فرمان اوست شاهی چند
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند من، گدایی را به عنوان بنده نپذیرد، پس بت‌هایی که خودشان فرمانبردار هستند، چند شاه خواهند بود؟
بر آنچه که غمت با وجود ما کم و بیش
نکرد آتش سوزان به پر کاهی چند
هوش مصنوعی: غم تو بر دل ما تاثیر چندانی ندارد، مانند تاثیر آتش سوزانی که بر روی پر کاهی می‌افتد.
دل از تطاول عشقم فتاده از تعمیر
گذشت بر ده ویران ما سپاهی چند
هوش مصنوعی: دل من که تحت تأثیر عشق قرار گرفته، دیگر توانایی ترمیم و بازسازی ندارد. اکنون از شهر و دیار ویران ما، گروهی از سپاهیان عبور می‌کنند.
کمان چو ساخت صفایی قدت ستیز رقیب
تو نیز بفکنش از پی خدنگ آهی چند
هوش مصنوعی: وقتی کمان با زیبایی و قدرتمندی آماده می‌شود، رقیب تو هم برای مبارزه با تو آماده می‌شود. بنابراین، چندین نفس عمیق بکش و برای مقابله با او آماده شو.