گنجور

شمارهٔ ۱۷۷

نیست در صومعه جز معنی حیوانی چند
بگسل ای دوست دل از صورت بی جانی چند
راست خواهی مثل پیر مغان با فقها
همچنان است که یک آدم و شیطانی چند
با تولای تو ای پیر مغان آمده ایم
کارد از کیش کهن تازه مسلمانی چند
از پریشانی ما حالت ما را دریاب
خود چه پرسی خبر عشق ز حیرانی چند
از تماشای حرم تا ابد آیی محروم
همچو من تا نکنی قطع بیابانی چند
نشکفد غنچه مقصد تو از روضه ی قدس
در جگر تا نخلی نخل خار مغیلانی چند
ترسم از خاک درت آب برد گرد مرا
ورنه انگیختمی از مژه عمانی چند
از تو آباد شد اجزای وجودم ای عشق
جز تو کس دید کجا گنجی و ویرانی چند
حرفی از دفتر حسن تو صفایی ننگاشت
گرچه پرداخت در اوصاف تو دیوانی چند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیست در صومعه جز معنی حیوانی چند
بگسل ای دوست دل از صورت بی جانی چند
هوش مصنوعی: در این دنیا در مکان‌هایی که به ظاهر به عبادت و معنویت مشغولند، تنها نشانه‌هایی از حیوانیت و زندگی مادی دیده می‌شود. ای دوست، بهتر است که دل از چیزهای بی‌روح و بی‌معنا که ما را از حقیقت دور می‌کنند، بکنیم.
راست خواهی مثل پیر مغان با فقها
همچنان است که یک آدم و شیطانی چند
هوش مصنوعی: اگر حقیقت را بخواهی، مانند پیر مغان باید با علمای دین رفتار کنی، همان‌طور که یک انسان و شیطان در کنار هم هستند.
با تولای تو ای پیر مغان آمده ایم
کارد از کیش کهن تازه مسلمانی چند
هوش مصنوعی: با محبت و هدایت تو ای پیر مغان، ما به اینجا آمده‌ایم؛ آیا می‌توانیم با ترک اعتقادات قدیمی خود، به تازگی ایمان بیاوریم؟
از پریشانی ما حالت ما را دریاب
خود چه پرسی خبر عشق ز حیرانی چند
هوش مصنوعی: از بی‌نظمی و پریشانی که داریم، حال ما را درک کن. تو که خودت بی‌خبر از عشق نیستی، پس چرا درباره‌ی حیرانی ما سوال می‌کنی؟
از تماشای حرم تا ابد آیی محروم
همچو من تا نکنی قطع بیابانی چند
هوش مصنوعی: هرگز از دیدن حرم مطهر بهره‌مند نخواهی بود، مانند من که تا ابد از آن محروم هستم، مگر اینکه سفر بیابانی را قطع کنی و به آنجا برگردی.
نشکفد غنچه مقصد تو از روضه ی قدس
در جگر تا نخلی نخل خار مغیلانی چند
هوش مصنوعی: غنچه ای که در دل روضه ی بهشت وجود دارد، هرگز شکوفا نخواهد شد تا وقتی که نخل های خارمغیلان بارور شوند.
ترسم از خاک درت آب برد گرد مرا
ورنه انگیختمی از مژه عمانی چند
هوش مصنوعی: من نگرانم که باران یا آب‌ها به در خاکی تو رسیده و من را شسته و ببرند، وگرنه اگر با چشمانم برانگیخته می‌شدم، تو را با هزاران اشک می‌دیدم.
از تو آباد شد اجزای وجودم ای عشق
جز تو کس دید کجا گنجی و ویرانی چند
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شد که وجودم شکوفا و پر رونق شود. جز تو هیچ کس نمی‌داند که کجا می‌توان گنجی یافت و ویرانی‌هایی که وجود دارد چه هستند.
حرفی از دفتر حسن تو صفایی ننگاشت
گرچه پرداخت در اوصاف تو دیوانی چند
هوش مصنوعی: در این بیت بیان شده که هیچ نوشته‌ای نمی‌تواند به خوبی زیبایی و ویژگی‌های تو را توصیف کند، حتی اگر چندین کتاب هم در وصف تو نوشته شود.