گنجور

شمارهٔ ۱۷۶

داشت وجهی که ندادند ترا جانی چند
تا تصور نکنی یکدل و جانانی چند
وقت دل خوش که مرا هر نظر از ظلمت تست
باز در گنج شبستان در بستانی چند
ذوق یک بوسه بهکام من از آن نوش دهان
هست صدبار به از چشمه ی حیوانی چند
روید از بوی تو هم خواب ترا عمر دراز
هست بر دعوی من زلف تو برهانی چند
نیست کس لایق و رشکم نهلد ورنه همی
بخشم از لعل توخاتم به سلیمانی چند
دل بهر عضو تو صد جاست گرفتار فسون
کس ندیده است گنه کاری و زندانی چند
تا زنی چشم بهم زان دوکمان بی زد و خورد
صیدت آید همه این شهر به پیکانی چند
بر رخ آویخته گیسوی کجت گفتی راست
داشت در کف ید بیضای تو شعبانی چند
ترسمت خاطر نازک زید از ناله ملول
کردمی ورنه دلت نرم به افغانی چند
پی یک درد که دارد چو صفایی همه عمر
از وجود طرب انگیز تو درمانی چند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

داشت وجهی که ندادند ترا جانی چند
تا تصور نکنی یکدل و جانانی چند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تو ارزش و مقام زیادی داری که مردم نتوانسته‌اند به تو بدهند و نباید فکر کنی که تنها یک دل و یک جان وجود دارد؛ بلکه جان‌ها و دل‌های زیادی وجود دارند که می‌توانند برای تو آهنگ وفاداری و عشق بزنند.
وقت دل خوش که مرا هر نظر از ظلمت تست
باز در گنج شبستان در بستانی چند
هوش مصنوعی: زمانی که دل من شاد است و هر بار که به تو نگاه می‌کنم، از تاریکی دور می‌شوم. اینجا در باغ شبستان، چندین باغ وجود دارد که مرا به خود جذب می‌کند.
ذوق یک بوسه بهکام من از آن نوش دهان
هست صدبار به از چشمه ی حیوانی چند
هوش مصنوعی: لذت یک بوسه‌ی شیرین از دهان معشوق برای من، بهتر از صدبار آب خوردن از چشمه‌های حیوانی است.
روید از بوی تو هم خواب ترا عمر دراز
هست بر دعوی من زلف تو برهانی چند
هوش مصنوعی: بوی تو باعث می‌شود که خواب من به وجود آید و عمرم طولانی شود، و در ادعاهای من زلف تو نشانه‌هایی وجود دارد.
نیست کس لایق و رشکم نهلد ورنه همی
بخشم از لعل توخاتم به سلیمانی چند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نیست که بتواند لیاقت و شایستگی تو را داشته باشد، اگر نه، من از زیبایی تو انگشترهای زیادی را به سلیمان می‌دادم.
دل بهر عضو تو صد جاست گرفتار فسون
کس ندیده است گنه کاری و زندانی چند
هوش مصنوعی: دل به عشق تو در جاهای زیادی گرفتار است. هیچ‌کس تا به حال گناهکار و زندانی را که این‌گونه گرفتار عشق باشد، ندیده است.
تا زنی چشم بهم زان دوکمان بی زد و خورد
صیدت آید همه این شهر به پیکانی چند
هوش مصنوعی: به محض اینکه تو یک لحظه چشمانت را ببندی و از درگیری و تنش فاصله بگیری، تمام افرادی که در این شهر هستند، به راحتی در دسترس تو خواهند بود.
بر رخ آویخته گیسوی کجت گفتی راست
داشت در کف ید بیضای تو شعبانی چند
هوش مصنوعی: بر روی چهره‌ات، گیسوی منحنی‌ات به قدری زیباست که گویی در دست تو، چند ماه شعبان را به تصویر کشیده‌ای.
ترسمت خاطر نازک زید از ناله ملول
کردمی ورنه دلت نرم به افغانی چند
هوش مصنوعی: می‌ترسم که دل حساس تو از ناله و شکایت ناراحت شود، وگرنه دلت ممکن است به دل‌تنگی و غم چندان نرم باشد.
پی یک درد که دارد چو صفایی همه عمر
از وجود طرب انگیز تو درمانی چند
هوش مصنوعی: در پی درمان دردی هستم که تو به من خوشی و آرامش می‌بخشی، اما در تمام عمر نتوانسته‌ام درمانی برای آن پیدا کنم.