شمارهٔ ۱۷۵
ز چاک سینه اگر بر کشم فغانی چند
به یک نفیر بهم بر زنم جهانی چند
سرشک دل نکند تا سرای تن ویران
نهادم از مژه بردیده ناودانی چند
به جان فشانی و سربازیم اشارت کن
اگر به عهد حرام یابد امتحانی چند
سوای مهر تو عشاق را بسته که دید
ستاره ای که شود ماه آسمانی چند
مرا شمر سگ این آستان به حکم وفا
یکی حساب کن از خیل پاسبانی چند
ز طره تو به زلف بتان چه فرق که نیست
چنان که نسبت ثعبان به ریسمانی چند
فتم اسیر تو زلفا چه دوده ای که فتاد
اسیر هر خم موی تو دودمانی چند
چه پرسی از دل خود کشتگان خفته به خون
فتاده بر سر کوی تونیم جانی چند
ز تار زلف تو پیران خمیده جز تو جوان
که بست یک ره از این دست بدگمانی چند
مرا صفایی و سودای خوب رویان چیست
کجا برآمده یک پیر با جوانی چند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز چاک سینه اگر بر کشم فغانی چند
به یک نفیر بهم بر زنم جهانی چند
هوش مصنوعی: اگر از عمق وجودم نالهای سر دهم، میتوانم با یک فریاد، جهانی را تحتتاثیر قرار دهم.
سرشک دل نکند تا سرای تن ویران
نهادم از مژه بردیده ناودانی چند
هوش مصنوعی: دل پریشانم را به زمین ویران تن نرساندم، زیرا از چشمهای گریانم چندین ناودان ساختهام.
به جان فشانی و سربازیم اشارت کن
اگر به عهد حرام یابد امتحانی چند
هوش مصنوعی: اگر نیاز به فداکاری و ایستادگی باشد، به ما اشاره کن؛ اگر قرار بر این باشد که در عهد ناپاک و نامشروع آزمایشهای گوناگونی صورت گیرد.
سوای مهر تو عشاق را بسته که دید
ستاره ای که شود ماه آسمانی چند
هوش مصنوعی: جدای از عشق تو، قلب عاشقان در حبس است، چه کسی میتواند ستارهای را ببیند که بتواند در آسمان مانند ماه بدرخشد؟
مرا شمر سگ این آستان به حکم وفا
یکی حساب کن از خیل پاسبانی چند
هوش مصنوعی: مرا همچون یک سگ وفادار این درگاه به حساب بیاور و در میان بسیاری از نگهبانان، یک نفر به حساب بیاور.
ز طره تو به زلف بتان چه فرق که نیست
چنان که نسبت ثعبان به ریسمانی چند
هوش مصنوعی: از پیچ و تاب موی تو و زلف معشوقان چه فرقی دارد، چون هیچ چیز مانند نسبت مار به ریسمانی نیست.
فتم اسیر تو زلفا چه دوده ای که فتاد
اسیر هر خم موی تو دودمانی چند
هوش مصنوعی: من به دست زلف تو اسیر شدم، چه دردسر بزرگی است که بسیاری از افراد به خاطر هر پیچ موی تو، گرفتار و مجذوب شدهاند.
چه پرسی از دل خود کشتگان خفته به خون
فتاده بر سر کوی تونیم جانی چند
هوش مصنوعی: تو از دل خود چه میپرسی؟ کسانی که در خون خود غرق شدهاند و در گوشهٔ کوی تو، آرام گرفتهاند، جانشان چندان است؟
ز تار زلف تو پیران خمیده جز تو جوان
که بست یک ره از این دست بدگمانی چند
هوش مصنوعی: از پیچ و خم موهای تو، تنها جوانی که این دلغک و بدگمانی را رها کرده، مشاهده نمیشود. تمام سالخوردگان تنها در سایههای تار زلف تو ماندهاند.
مرا صفایی و سودای خوب رویان چیست
کجا برآمده یک پیر با جوانی چند
هوش مصنوعی: در اینجا شخصی به زیبایی و دلربایی معشوقان اشاره میکند و میپرسد که از کجا آمدهاند و چه ارتباطی میان یک سالخورده و چند جوان وجود دارد. این سوال نشاندهنده کنجکاوی و تحیر او دربارهی جاذبههای زندگی و روابط انسانی است.