گنجور

شمارهٔ ۱۷

آن کآفرید روز اول اشتیاق را
کاش آفریده بود علاجی فراق را
ای دل سرشک برده ز کارم براو فکند
افکندم از نظر چو تو فرزند عاق را
جانم به لب رسید و دل از هجر وارهید
وه وه هزار فایده بود اتفاق را
فرمود مفتی از می و معشوق توبه ام
یا رب چه سازم این همه تکلیف شاق را
با چشم بازگویی از آن رونظر ببند
این صورتی است معنی مالایطاق را
بانفرت من از درش آواره شد رقیب
آباد باد خانه ی دولت نفاق را
با سالکان راه غمت رحمتی که نیست
شایستگی به رسم سلوک این سیاق را
با ابروی توام سروکاری به قبله نیست
محراب سجده ساختم این جفت طاق را
بی مهر او چراغ صفایی خموش به
شاهد دگر چه شمع فروزی وثاق را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن کآفرید روز اول اشتیاق را
کاش آفریده بود علاجی فراق را
هوش مصنوعی: کاش خداوندی که اولین بار اشتیاق را خلق کرد، برای دوری و جدایی نیز درمانی می‌آفرید.
ای دل سرشک برده ز کارم براو فکند
افکندم از نظر چو تو فرزند عاق را
هوش مصنوعی: ای دل، اشک‌هایت را بخاطر کار ناپسند من، بر زمین بریز. من هم تو را از دید خود دور کردم، مثل فرزند نافرمان که از چشم پدر دور می‌شود.
جانم به لب رسید و دل از هجر وارهید
وه وه هزار فایده بود اتفاق را
هوش مصنوعی: جانم در حال بیرون آمدن از شدت غم و دوری است و دل از این جدایی رهایی یافته است. چه خوب که این اتفاق پیش آمده و هزاران فایده به همراه دارد.
فرمود مفتی از می و معشوق توبه ام
یا رب چه سازم این همه تکلیف شاق را
هوش مصنوعی: مفتی می‌گوید که از می و عشق توبه کرده‌ام. ای خدا، با این همه مشکلات و سختی‌ها چه کار کنم؟
با چشم بازگویی از آن رونظر ببند
این صورتی است معنی مالایطاق را
هوش مصنوعی: با چشمان باز به تماشای زیبایی‌های آن پرداز، چرا که این تصویر، معنای غیرقابل وصف را به تصویر می‌کشد.
بانفرت من از درش آواره شد رقیب
آباد باد خانه ی دولت نفاق را
هوش مصنوعی: رقیب با نفرت من به بیرون رانده شد، امیدوارم خانه‌ای که دولت در آن بر پایه نفاق ساخته شده، ویران شود.
با سالکان راه غمت رحمتی که نیست
شایستگی به رسم سلوک این سیاق را
هوش مصنوعی: ای کاش با سالکان راه غم تو، رحمی وجود داشت؛ اما این امید، چه بی‌موقع است و شایسته آن روش سیر و سلوک نیست.
با ابروی توام سروکاری به قبله نیست
محراب سجده ساختم این جفت طاق را
هوش مصنوعی: با ابروهای تو من دیگر نیازی به قبله ندارم، چون این جفت طاق را به عنوان محراب سجده برای تو ساخته‌ام.
بی مهر او چراغ صفایی خموش به
شاهد دگر چه شمع فروزی وثاق را
هوش مصنوعی: بدون عشق او، زندگی من تاریک و خاموش است؛ با وجود دیگران و زیبایی‌هایشان، چه فایده‌ای دارد وقتی که دل من بی‌خبر از روشنی عشق اوست؟