شمارهٔ ۱۵
ای آتش از رخت به درون لاله زار را
صد داغ از بهشت تو بر دل بهار را
گر بر گل تو رخصت نالیدنش دهند
از شوق ناله جان به لب آید هزار را
خاری به دل خلیده مپندار بی جهت
در مرغزار ناله این مرغ زار را
مانی کجاست تا به معانی نظر کند
در طلعت تو صنعت صورت نگار را
ساقی میم از آن لب شیرین چنانکه کرد
مستغنی از شراب و شکر باده خوار را
در دوستی جفای تو سهل است چون کنم
بد عهدی زمانه ناسازگار را
اشک محیط زا چو گذشت از گهر چه فرق
فرقی اگر ز لجه ندانم کنار را
دامن به موج دیده کنم شرم زنده رود
تا جای زیبد این لب جو سرو یار را
ای دل به لعبتی چه درافتی که ترک وی
از یک نگه پیاده کند صد سوار را
تا در صفات یار صفایی نکو رسید
نشناخت سر حکمت پروردگار را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای آتش از رخت به درون لاله زار را
صد داغ از بهشت تو بر دل بهار را
هوش مصنوعی: ای آتش، تو از زیباییات در دل گلستان، نشانههای بسیاری از بهشت را بر دل بهار گذاشتی.
گر بر گل تو رخصت نالیدنش دهند
از شوق ناله جان به لب آید هزار را
هوش مصنوعی: اگر به گل تو اجازه دهند که ناله کند، به خاطر شوق و اشتیاقش، جان هزار نفر به لب میرسد.
خاری به دل خلیده مپندار بی جهت
در مرغزار ناله این مرغ زار را
هوش مصنوعی: به دل حساس و آسیبدیدهات فکر نکن که بدون دلیل، صدای ناله این پرنده در دشت را میشنوی.
مانی کجاست تا به معانی نظر کند
در طلعت تو صنعت صورت نگار را
هوش مصنوعی: کجاست مانی تا زیباییهای چهره تو را تماشا کند و به هنر نقشپردازی در آن بنگرد؟
ساقی میم از آن لب شیرین چنانکه کرد
مستغنی از شراب و شکر باده خوار را
هوش مصنوعی: ای ساقی! از لبت که شیرینی دارد، بایستی به گونهای بر مستی و آرامش من بیافزایی که از شراب و شکر بینیاز شوم.
در دوستی جفای تو سهل است چون کنم
بد عهدی زمانه ناسازگار را
هوش مصنوعی: دوست من، اینکه تو در دوستی به من بیوفایی کنی برایم آسان است، اما چگونه میتوانم با زمانهای که هیچ سازگاری نشان نمیدهد کنار بیایم؟
اشک محیط زا چو گذشت از گهر چه فرق
فرقی اگر ز لجه ندانم کنار را
هوش مصنوعی: اگر اشکهایم در دل دریا بریزند، چه تفاوتی دارد که اگر نتوانم لجه را بشناسم، کنار را هم نخواهم دانست؟
دامن به موج دیده کنم شرم زنده رود
تا جای زیبد این لب جو سرو یار را
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت معشوق، دلم میخواهد که اشکهایم مانند موجی در دامنم جمع شود. شرمنده از زنده رود به خاطر اینکه این لبهای زیبا، شایستهی سرو و یار من است.
ای دل به لعبتی چه درافتی که ترک وی
از یک نگه پیاده کند صد سوار را
هوش مصنوعی: ای دل، چرا به دلخوشیهای زودگذر وابستهای؟ زیبایی کسی میتواند به قدری تأثیرگذار باشد که حتی صد سوار را تنها با یک نگاه از میدان به در کند.
تا در صفات یار صفایی نکو رسید
نشناخت سر حکمت پروردگار را
هوش مصنوعی: زمانی که به ویژگیهای محبوب الهی نیکویی و صفا دست یابیم، در آن moment نمیتوانیم عمق و راز حکمت خالق را درک کنیم.