بخش ۱۶ - جواب توضیح
چو انصاری ز مژگان گرد ره رفت
بباب پیر خرقانی باو گفت
ز دریا آمدی از خود جدا شو
در آ چون من درین مشکوی و ما شو
که عبدالله گوید آرمیدم
ازین یکحرف بر منزل رسیدم
تو گر مجموع عمر خود کنی صرف
نخواهی برد پی بر کنه این حرف
که این حرف از حروف عالیاتست
حروف عالیات اسمای ذاتست
چو ما گشتی توانی دید ما را
ز خود بگذر اگر خواهی خدا را
چو بگذشتی ز خود حق ماند و بس
که در این خانه نبود غیر او کس
کس این بیکسان مانده از کار
بود الطاف آن پاکیزه دادار
وجود حق بود موجود مطلق
هیولانیست در فعلیت حق
بود این قریه در بیدای اولی
نه نامی و نه در نامش هیولی
ز سر تا پای آن صرف مظالم
تمام اهل این قریه ست ظالم
درین بوم خراب نا منظم
چه میمانی برو در شهر اعظم
سواد اعظمستی ملک درویش
که باشد ملک او از ملک حق بیش
بود او ملک حق حق ملکت اوست
ملیک مقتدر مالک بهر دوست
که بود خویشتن پرداخت چون غیر
نماند امتیاز کعبه و دیر
بود از کعبه و از دیر ظاهر
خدا را کعبه و دیر از مظاهر
بیک قولند در توحید گویا
اذان مسلم و ناقوس ترسا
بود یک فعل بعد از طی هستی
صیام روز و شام می پرستی
ولی می خوردن جاهل حرامست
که می ناپخته است و مغز خامست
نجوشاند دماغ ناتمامان
می ناپخته از مینای خامان
مبین بر آن شراب پخته دوش
که مغز ما ازو چون خم زند جوش
که ما در آتش عشق استواریم
چو زر ده دهی کامل عیاریم
چه خواهد کرد این خمخانه وین جام
بکام این نهنگ قلزم آشام
که ما در بحر الا در شنائیم
نهنگ کائنات آشام لائیم
بنفی خویشتن مائیم آیت
باثبات تو نفی ما کفایت
سر سبحانی و سر انالحق
توئی ای ذات بی همتای مطلق
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو انصاری ز مژگان گرد ره رفت
بباب پیر خرقانی باو گفت
هوش مصنوعی: وقتی انصاری از کنار مژگان عبور کرد، به سوی در خانه پیر خرقانی رفت و به او گفت:
ز دریا آمدی از خود جدا شو
در آ چون من درین مشکوی و ما شو
هوش مصنوعی: از دریا که آمدهای، خود را از خودت جدا کن و به من بپیوند، زیرا من در این فضای آرام هستم.
که عبدالله گوید آرمیدم
ازین یکحرف بر منزل رسیدم
هوش مصنوعی: عبدالله میگوید که به خاطر یک حرف، به آرامش رسیده و به مقصدی رسیدهام.
تو گر مجموع عمر خود کنی صرف
نخواهی برد پی بر کنه این حرف
هوش مصنوعی: اگر تمام عمر خود را صرف این کار کنی، باز هم نمیتوانی به عمق این موضوع پی ببری.
که این حرف از حروف عالیاتست
حروف عالیات اسمای ذاتست
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که این کلام از سخنان بسیار ارزشمند و والاست و این سخنان به نامهای خداوند مربوط میشود.
چو ما گشتی توانی دید ما را
ز خود بگذر اگر خواهی خدا را
هوش مصنوعی: وقتی تو به مقام بالایی رسیدی، میتوانی ما را ببینی. اگر میخواهی خداوند را درک کنی، باید از خودت عبور کنی.
چو بگذشتی ز خود حق ماند و بس
که در این خانه نبود غیر او کس
هوش مصنوعی: وقتی از خودت گذشتی، فقط حقیقت باقی میماند؛ زیرا در این مکان، غیر از او کسی وجود ندارد.
کس این بیکسان مانده از کار
بود الطاف آن پاکیزه دادار
هوش مصنوعی: هیچکس به اندازهی او از نعمتهای پروردگار بینصیب نمانده است.
وجود حق بود موجود مطلق
هیولانیست در فعلیت حق
هوش مصنوعی: موجودی که وجود دارد، حقیقت مطلق است و به صورت فعلیت کامل در آمده است.
بود این قریه در بیدای اولی
نه نامی و نه در نامش هیولی
هوش مصنوعی: این روستا در ابتدای خلقت وجود نداشت و نه نامی داشت و نه حتی در نامش substance (جوهر) و وجودی بود.
ز سر تا پای آن صرف مظالم
تمام اهل این قریه ست ظالم
هوش مصنوعی: تمام وجود آن شخص پر از ظلم و ستم است و تمامی کسانی که در این روستا هستند، از ظلم او رنج میبرند.
درین بوم خراب نا منظم
چه میمانی برو در شهر اعظم
هوش مصنوعی: در این سرزمین آشفته و خراب، چه چیزی منتظرت است؟ بهتر است به شهر بزرگتر و منظمتری بروی.
سواد اعظمستی ملک درویش
که باشد ملک او از ملک حق بیش
هوش مصنوعی: بزرگترین ثروت و قدرت در دست درویش است، زیرا سلطنت او از سلطنت الهی بالاتر و برتر است.
بود او ملک حق حق ملکت اوست
ملیک مقتدر مالک بهر دوست
هوش مصنوعی: او همانا پادشاه حق است و سلطنت او متعلق به خدای بزرگ و تواناست که برای دوستانش تصرف میکند.
که بود خویشتن پرداخت چون غیر
نماند امتیاز کعبه و دیر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی کسی به خودشناسی و باور به خویشتن رسید، دیگر تفاوتی بین معبدها یا مکانهای مختلف پرستش باقی نمیماند. در واقع، فرد به مرحلهای میرسد که همهچیز را فراتر از دینی خاص میبیند و همه جا را یکسان میداند.
بود از کعبه و از دیر ظاهر
خدا را کعبه و دیر از مظاهر
هوش مصنوعی: خداوند در مکانهایی مانند کعبه و معابد ظاهر میشود، و این مکانها علامتهایی از وجود او هستند.
بیک قولند در توحید گویا
اذان مسلم و ناقوس ترسا
هوش مصنوعی: با یک کلام میگویند که در مسأله توحید، کلام مسلمانان مانند اذان و کلام مسیحیان مشابه ناقوس است.
بود یک فعل بعد از طی هستی
صیام روز و شام می پرستی
هوش مصنوعی: در این دنیا، پس از گذراندن مراحل مختلف زندگی و تجربه روز و شب، انسان در حال عبادت و بندگی است.
ولی می خوردن جاهل حرامست
که می ناپخته است و مغز خامست
هوش مصنوعی: نوشیدن مشروبات الکلی برای افراد نادان ممنوع است، زیرا آنها هنوز به درستی پخته نشدهاند و از عقل و درک لازم برخوردار نیستند.
نجوشاند دماغ ناتمامان
می ناپخته از مینای خامان
هوش مصنوعی: افراد ناتوان یا بی تجربه نمیتوانند بهخوبی از مواد خام و اولیه بهره ببرند و نمیتوانند از آن بهرهبرداری صحیحی داشته باشند.
مبین بر آن شراب پخته دوش
که مغز ما ازو چون خم زند جوش
هوش مصنوعی: شراب پختهای که دیشب نوشیدم، چنان بر ذهن و فکر من تأثیر گذاشت که مانند ظرفی که جوش میآید، افکار و احساساتم به شدت در حال فوران است.
که ما در آتش عشق استواریم
چو زر ده دهی کامل عیاریم
هوش مصنوعی: ما در آتش عشق قوی و پایدار هستیم، مانند طلا که در دمای بالا به بهترین شکل در میآید.
چه خواهد کرد این خمخانه وین جام
بکام این نهنگ قلزم آشام
هوش مصنوعی: این خمخانه و این جام، چه تاثیری بر حال و روز این نهنگ بزرگ در آبهای عمیق خواهد داشت؟
که ما در بحر الا در شنائیم
نهنگ کائنات آشام لائیم
هوش مصنوعی: ما در دریای بیپایان زندگی غوطهوریم و مانند نهنگی بزرگ از دانش و تجارب این جهان بهرهبرداری میکنیم.
بنفی خویشتن مائیم آیت
باثبات تو نفی ما کفایت
هوش مصنوعی: ما نشانهایی از ثبات تو هستیم، در حالی که وجود ما تنها دلیلی بر نفی خودمان است.
سر سبحانی و سر انالحق
توئی ای ذات بی همتای مطلق
هوش مصنوعی: تو ای ذات بیهمتای مطلق، سر پاک و مقدس و حقنمایی هستی.