شمارهٔ ۹۸
همدم عیسینفسی با دل آگاه شدم
در خم خورشید فلک رنگرز ماه شدم
صبغه الله شود رنگپذیر خم دل
در خم بیرنگ شدم صبغه الله شدم
گر روی آگاه شوی این ره فقر است و فنا
من به ره فقر و فنا رفتم و آگاه شدم
بندگی عشق دهد سلطنت کون و مکان
عشق به من کرد نظر بنده بدم شاه شدم
از روش و راه شوی معتکف کعبه دل
معتکف کعبه دل از روش و راه شدم
هستی من بت شد و من بتشکن هستی خود
نیست شدم هست ابد زان بت دلخواه شدم
قبله اجرام فلک یوسف من بود و به امر
از زبر ماه به زیر آمده در چاه شدم
باز بر آورد ز چه مالک تائید و من از
همتش از مصر هوی رسته و ذیجاه شدم
در گه و بیگاه زدم گرچه درِ فقر ولی
والی این دولت اندوخته ناگاه شدم
گاه پراکنده شود کوه ز جا کنده شود
صرصر عشق آمد و من کوه بدم کاه شدم
حالی در مصر بقا یوسف عالیحسبم
از تک زندان هوی بر زبر گاه شدم
دیدم ماهی چو پری گشتم از عقل بری
شهره به دیوانهسری در سر هر ماه شدم
خرد شدم سوده شدم از خودی آسوده شدم
چندی آلوده شدم باز به درگاه شدم
شست لب از شیر وفا مام مرا خواند صفا
مرد شدم فرد شدم شهره به افواه شدم
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همدم عیسینفسی با دل آگاه شدم
در خم خورشید فلک رنگرز ماه شدم
هوش مصنوعی: با دوستی و همراهی عیسینفس، به آگاهی دل رسیدم و در تحت تأثیر خورشید که به مانند رنگریزی در آسمان است، به ماهی تبدیل شدم.
صبغه الله شود رنگپذیر خم دل
در خم بیرنگ شدم صبغه الله شدم
هوش مصنوعی: به رنگ خدا درآمدم و مانند خمیدگی دل، در دنیای بیرنگ و عدم رنگ آمیزی شدم. من به رنگ خدا آراسته شدم.
گر روی آگاه شوی این ره فقر است و فنا
من به ره فقر و فنا رفتم و آگاه شدم
هوش مصنوعی: اگر بدانی، خواهی فهمید که این مسیر، مسیر فقر و نابودی است. من به این مسیر رفتم و در نهایت به این حقیقت پی بردم.
بندگی عشق دهد سلطنت کون و مکان
عشق به من کرد نظر بنده بدم شاه شدم
هوش مصنوعی: محبت و بندگی به عشق، من را به مقام و عزت رساند. عشق به من نگاهی کرد و از یک بنده، مرا به اعزاز سلطنت برسانید.
از روش و راه شوی معتکف کعبه دل
معتکف کعبه دل از روش و راه شدم
هوش مصنوعی: من با پیروی از روش و راهی خاص، در دل خود به عبادت و ارادت مشغول شدم، مانند کسی که در کعبه معتکف است.
هستی من بت شد و من بتشکن هستی خود
نیست شدم هست ابد زان بت دلخواه شدم
هوش مصنوعی: وجود من به یک مجسمه زیبا تبدیل شد و من به آن شکافنده تبدیل شدم. دیگر هیچ وجودی از خود ندارم و همیشه در حالت هستی باقی ماندهام، به خاطر آن معشوق دلخواهی که دارم.
قبله اجرام فلک یوسف من بود و به امر
از زبر ماه به زیر آمده در چاه شدم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به مظهر زیبایی و نورانیت اشاره میکند و میگوید که محبوب او مانند ستارهای در آسمان است که تمام اجرام آسمانی به سوی او توجه دارند. با اراده و فرمانی، او از بالای آسمان به پایین آمده و شاعر خود را در چاه عشق و آرزو غرق کرده است. به نوعی، شاعر از عمق احساسات و وابستگیهایش به محبوب سخن میگوید.
باز بر آورد ز چه مالک تائید و من از
همتش از مصر هوی رسته و ذیجاه شدم
هوش مصنوعی: باز گردیدم تا ببینم چه چیزی مالک را تایید کرده و من نیز به خاطر تلاش او از دنیای هوس فاصله گرفته و شخصیت والا یافتهام.
در گه و بیگاه زدم گرچه درِ فقر ولی
والی این دولت اندوخته ناگاه شدم
هوش مصنوعی: در زمانهای مشخص و نامشخص به سراغ در فقر رفتم، اما ناگهان با این وجود، به این ثروت و دولت رسیدم.
گاه پراکنده شود کوه ز جا کنده شود
صرصر عشق آمد و من کوه بدم کاه شدم
هوش مصنوعی: گاهی اوقات عشق به قدری قوی است که میتواند حتی کوههای بزرگ را از جا کنده و به حرکت درآورد، اما من که یک کوه استوار بودم، به راحتی به کاهی سبک و بیارزش تبدیل شدم.
حالی در مصر بقا یوسف عالیحسبم
از تک زندان هوی بر زبر گاه شدم
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به حال خود اشاره میکند که در سرزمینی به نام مصر، به خاطر ویژگیهای شخصیتی و نسب خوبش (عالیحسب)، از قید و بند هوسها و هواهای نفسانی رها شده و به مرتبه بالایی رسیده است. او خود را مانند یوسف، که در زندان قرار داشت، میداند اما اکنون از آن حال و محبوسیت آزاد شده و به زندگیای برتر و بهتر دست یافته است.
دیدم ماهی چو پری گشتم از عقل بری
شهره به دیوانهسری در سر هر ماه شدم
هوش مصنوعی: وقتی ماهی را دیدم که مانند پری زیبا بود، از عقل و اندیشه خارج شدم. به شهرت دیوانهگی معروف شدم و از آن زمان در ابتدای هر ماه دچار این حال میشوم.
خرد شدم سوده شدم از خودی آسوده شدم
چندی آلوده شدم باز به درگاه شدم
هوش مصنوعی: به تدریج از خودخواهی و دلبستگیهای دنیوی کم شدم و احساس آسودگی و آرامش پیدا کردم. مدتی گرفتار مشکلات و ناپاکیها بودم، اما دوباره به درگاه پروردگار مراجعه کردم و به او پناه بردم.
شست لب از شیر وفا مام مرا خواند صفا
مرد شدم فرد شدم شهره به افواه شدم
هوش مصنوعی: لبهایم را از شیر وفا شستم و به برکت آن زندگی جدیدی آغاز کردم. مرد شدم و به یک شخصیت شناختهشده تبدیل شدم که در دهانها میچرخد.
حاشیه ها
1402/10/19 00:01
علیرضا بدیع
بیت آخر ایراد تایپی دارد. ندانستم چه بوده است.

صفای اصفهانی