گنجور

شمارهٔ ۹۵

امشب از اول شب مست و خرابست دلم
این چه حالست نه بیدار و نه خوابست دلم
آتشی سر زد از آن گونه و افتاد بر آب
در دل ساغر و در سینه کبابست دلم
چون سمندر بود و ماهی هر آتش و آب
زنده آتش و جنبنده آبست دلم
بخیال رخ نیکوی تو گر بیتو بود
در بهشتست ولیکن بعذابست دلم
نشود پیر جوانی که بپیری نرسد
پیرو پیر ز ایام شبابست دلم
نفس روباه دنی را همه عصفور ضعیف
باز بازوی شه و ضیغم غابست دلم
آب ایجاد ازین چشمه بود تشنه مخواب
تا سر آبست مبر ظن که سرابست دلم
بر در خواجه ختمی زده خرگاه شهود
قدمی برتر قوسین ز قابست دلم
صورتم میکده و سیرت من ساقی دور
سینه من خم و در خم می نابست دلم
کتب الله کتابا ابدیا بیدیه
عشق باشد قلم صنع و کتابست دلم
بنیوش ای سر سودازده پیغام حبیب
در میان تو و او فصل خطابست دلم
هفت طور دل من هفت خط جام جمست
محرم راز حضورست و غیابست دلم
سر مستان صفا گرم ز مینای صفاست
در گه میکده را خشت جنابست دلم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امشب از اول شب مست و خرابست دلم
این چه حالست نه بیدار و نه خوابست دلم
هوش مصنوعی: امشب از ابتدای شب، دل من در حالتی نابه‌سامان و سرمست به سر می‌برد. نمی‌دانم چه حالتی است که نه بیدار هستم و نه در خواب.
آتشی سر زد از آن گونه و افتاد بر آب
در دل ساغر و در سینه کبابست دلم
هوش مصنوعی: آتشزیبایی از آن نوعی به وجود آمد و بر روی آب درون جام افتاد و دل من در حال کباب شدن است.
چون سمندر بود و ماهی هر آتش و آب
زنده آتش و جنبنده آبست دلم
هوش مصنوعی: دل من مانند سمندر و ماهی است؛ در آتش می‌سوزد و در آب زنده است. این احساسات متضاد به زندگی و حرکت ادامه می‌دهد.
بخیال رخ نیکوی تو گر بیتو بود
در بهشتست ولیکن بعذابست دلم
هوش مصنوعی: اگر خیال چهره زیبای تو در بهشت باشد، اما دل من به خاطر عشق تو در عذاب است.
نشود پیر جوانی که بپیری نرسد
پیرو پیر ز ایام شبابست دلم
هوش مصنوعی: پیر نمی‌شود جوانی، چون پیر شدن به سن و سال نمی‌رسد. دلم هنوز جوانی و شور و نشاط ایام جوانی را می‌جوید.
نفس روباه دنی را همه عصفور ضعیف
باز بازوی شه و ضیغم غابست دلم
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به تضاد میان دنیا و روحانیت اشاره می‌کند. دنیا را به مانند روباه فریبنده‌ای می‌بیند که می‌تواند افراد ضعیف و بی‌دقت را به راحتی فریب دهد. او در عوض، خود را به مانند شیر و ببر قوی احساس می‌کند که در دلش اعتراض به دنیا و زرق و برق آن وجود دارد. در واقع، او از میل به قدرت و توانایی بالای خود در برابر فریبندگی‌های دنیای مادی سخن می‌گوید.
آب ایجاد ازین چشمه بود تشنه مخواب
تا سر آبست مبر ظن که سرابست دلم
هوش مصنوعی: منبعی که تشنه‌ات را سیراب می‌کند، همین چشمه است. خواب نرو و فکر نکن که این آب خیالی است و به دل خودت اطمینان کن.
بر در خواجه ختمی زده خرگاه شهود
قدمی برتر قوسین ز قابست دلم
هوش مصنوعی: در برابر منزلت و بزرگی خداوند، روح و جانم از مراتب پایین‌تر صعود کرده و به جایی بالاتر از صفات انسانی رسیده است.
صورتم میکده و سیرت من ساقی دور
سینه من خم و در خم می نابست دلم
هوش مصنوعی: صورت من مثل میکده است و باطن من مانند ساقی، دور سینه‌ام خم شراب و در آن خم، جای می ناب است و دل من آکنده از عشق و احساسات می‌باشد.
کتب الله کتابا ابدیا بیدیه
عشق باشد قلم صنع و کتابست دلم
هوش مصنوعی: خداوند کتابی جاودانه نوشت که عشق است. این کتاب را دستی که خالق است نوشته و دل من هم همچون کتابی از آن پر شده است.
بنیوش ای سر سودازده پیغام حبیب
در میان تو و او فصل خطابست دلم
هوش مصنوعی: ای سرگشته و دلتنگ، پیام محبوب در میان تو و او یک فصل گفتگو و خطاب است برای دلم.
هفت طور دل من هفت خط جام جمست
محرم راز حضورست و غیابست دلم
هوش مصنوعی: دلم هفت جنبه و حالت دارد که هر یک به نوعی حس و درکی از حقیقت و رازهای وجود را نمایان می‌کند. این حالت‌ها به من کمک می‌کنند تا به عمق حضور و غیاب در زندگی پی ببرم.
سر مستان صفا گرم ز مینای صفاست
در گه میکده را خشت جنابست دلم
هوش مصنوعی: سر مستی در حالتی از شادی و خوشی است که از شراب ناشی می‌شود. در اینجا به زیبایی و آرامش موجود در میکده اشاره شده است. دلم به سمت آنجا و حال خوبی که در آنجا وجود دارد، گرایشی عمیق دارد.