شمارهٔ ۹۴
بدل نه تاب که تا درد عشق چاره کنم
بتن نه جامه که از دست درد پاره کنم
ز استخوان گذرد ناوک محبت دوست
مگر دلی که مرا هست سنگ خاره کنم
شماره غم دل چون کنم ز عشق مگر
ستاره فلک واژگون شماره کنم
فلک ز دامن من کسب آفتاب کند
من ار زدیده بدامان خود ستاره کنم
نشسته در دلی ای سرو باغ جان برخیز
که من قیامت موعود خود نظاره کنم
ز زهد خشک چه حاصل من اعتماد سپس
بدامن تر رند شرابخواره کنم
ز تلخکامی فرقت بکوی باده فروش
اگر قرار گرفتم بمی غراره کنم
چو گرم شد سرم از باده نه بنای بلند
بیک دو عربده بی بام و برج و باره کنم
چه غم ز پست و بلند زمین حادثه بار
مرا که اطلس چرخ بلند یاره کنم
شوم بعرصه شطرنج کائنات دلیر
شهان پیاده کنم بازی سواره کنم
بیا که عمر دوباره ست بوسه از لب یار
که بوسم آن دو لب و زندگی دوباره کنم
دلم گرفت ز بیحاصلان بیهده گوی
غبار مدرسه تا چند زیب شاره کنم
گرو کنم بخراباتیان بی سر و پای
دل خراب و خرابات را اجاره کنم
براز اشاره بود دوست و رنه پرده ز کار
برافکنم چو بابروی خود اشاره کنم
مراست طوق ولایت بگردن دل و جان
که اعتصام بحبل دو گوشواره کنم
مرا که خانه منور ز آفتاب صفاست
چه التفات بماه و بماهپاره کنم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بدل نه تاب که تا درد عشق چاره کنم
بتن نه جامه که از دست درد پاره کنم
هوش مصنوعی: من نه توانایی تحمل درد عشق را دارم که به دنبال راه حلی برای آن باشم، و نه لباس و زور و توانی دارم که از شدت این درد پاره شوم.
ز استخوان گذرد ناوک محبت دوست
مگر دلی که مرا هست سنگ خاره کنم
هوش مصنوعی: محبت دوست مانند تیغی تیز است که از استخوان میگذرد، مگر اینکه دلی وجود داشته باشد که آن را به سختی سنگ تبدیل کنم.
شماره غم دل چون کنم ز عشق مگر
ستاره فلک واژگون شماره کنم
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم غم دل را با عشق بشمارم، جز اینکه ستارههای آسمان را برعکس بشمارم؟
فلک ز دامن من کسب آفتاب کند
من ار زدیده بدامان خود ستاره کنم
هوش مصنوعی: آسمان از دامن من روشنی میگیرد؛ اگر من از چشمان خود ستارهای بیفشانم.
نشسته در دلی ای سرو باغ جان برخیز
که من قیامت موعود خود نظاره کنم
هوش مصنوعی: نشستهای در دل من، ای درخت بلند و زیبا، بلند شو تا من بتوانم قیامت دلخواه خود را تماشا کنم.
ز زهد خشک چه حاصل من اعتماد سپس
بدامن تر رند شرابخواره کنم
هوش مصنوعی: از زهد و پارسایی سخت چه فایدهای میتوان گرفت؟ من به جای آن بهتر است که به دامان کسی پناه ببرم که اهل شراب و خوشگذرانی است.
ز تلخکامی فرقت بکوی باده فروش
اگر قرار گرفتم بمی غراره کنم
هوش مصنوعی: اگر از درد جدایی از بادهفروش در رنج باشم، حتی اگر آرامش پیدا کنم، باز هم بیتابی میکنم.
چو گرم شد سرم از باده نه بنای بلند
بیک دو عربده بی بام و برج و باره کنم
هوش مصنوعی: زمانی که سرم از نوشیدن مشروب گرم شد، دیگر به فکر ساختن بناهای بلند نیستم و به دو عربده زدن بیتوجهی میکنم، بدون اینکه به دیوارها و سقفهای بیخود اهمیت دهم.
چه غم ز پست و بلند زمین حادثه بار
مرا که اطلس چرخ بلند یاره کنم
هوش مصنوعی: چه غم از مشکلات و تحولات زندگی، وقتی که میتوانم به آسمان و افقهای بلند فکر کنم و با خیال راحت آنها را در آغوش بگیرم.
شوم بعرصه شطرنج کائنات دلیر
شهان پیاده کنم بازی سواره کنم
هوش مصنوعی: به میدان زندگی که مانند شطرنج است، با شجاعت در برابر شاهان قرار میگیرم و پیادهها را در میآورم تا با قدرت و توانایی بیشتری بازی کنم.
بیا که عمر دوباره ست بوسه از لب یار
که بوسم آن دو لب و زندگی دوباره کنم
هوش مصنوعی: بیا که زندگی دوبارهای آغاز شده است؛ بوسهای از لب یار بزنم تا بتوانم آن دو لب را ببوسم و زندگیام را دوباره تازه کنم.
دلم گرفت ز بیحاصلان بیهده گوی
غبار مدرسه تا چند زیب شاره کنم
هوش مصنوعی: احساسم به خاطر افرادی که بیفایده صحبت میکنند، ناخوشایند شده است. تا کی باید از چیزهای بیمعنا و سطحی بهره ببرم؟
گرو کنم بخراباتیان بی سر و پای
دل خراب و خرابات را اجاره کنم
هوش مصنوعی: میخواهم به جمع افرادی بپیوندم که در ناهنجاری و بینظمی زندگی میکنند. دل شکستهام را در مکانی که پر از ناهنجاری است، قرار میدهم تا تجربهای جدید داشته باشم.
براز اشاره بود دوست و رنه پرده ز کار
برافکنم چو بابروی خود اشاره کنم
هوش مصنوعی: دوست به من اشاره کرد و من بر آنم که پرده از کارهایم بردارم و همانطور که به ابرویم اشاره میکنم، رازهایم را نیز فاش کنم.
مراست طوق ولایت بگردن دل و جان
که اعتصام بحبل دو گوشواره کنم
هوش مصنوعی: من بر گردن دل و جانم، زنجیری از محبت و ولایت گذاشتهام که با این دو گوشواره، به این پیوند محکمی دست یابم.
مرا که خانه منور ز آفتاب صفاست
چه التفات بماه و بماهپاره کنم
هوش مصنوعی: من که خانهام از نور آفتاب پرنور است، چه نیازی به توجه به ماه و تکههای ماه دارم؟

صفای اصفهانی