شمارهٔ ۷۷
خط غبار تو بر روی چون تجلی طور
به درس عشق تو تفسیر کرده آیه نور
خراب کرد غم عشق خانه تن من
دل خراب من از این خرابه شد معمور
خرابه تن من بود دار غم آباد
بدست عشق که از او بپاست دار سرور
مرا ز قد تو شوری بسر فتاده و دل
بر آن سرست که بر پای گشته یوم نشور
قد تو طوبی و دل خلد و آن دو زلف سیاه
فراز طوبی خلد دلست طره حور
لبت که داروی در دست و مرهم دل ریش
ازوست زخم دل دردمند من ناسور
ز جای کند بنای مرانه عشق و نه درد
بجای من که نماندم بجا چه سوک و چه سور
سیاست سپه عشق در قبیله دل
همان حدیث بساط جمست و مکنت مور
عنایت تو که یاقوت قوت معرفتست
مر از دامن دل ریخت سنگ فسق و فجور
فتور منطقه چرخ ممکنست و محال
بعقد عهد امانات عشق تست فتور
بیک تجلی وحدانی تو بر سر دار
زند تمامت ذرات نوبت منصور
زند اناالحق منصور وار بر و بحار
دلست موسی و دریا و دشت نخله طور
دوئی نماند نه جان و نه دل نه آب و نه گل
نشان بغیر بنگذاشت طبع عشق غیور
فنای ذاتی من در غم تو روح بقا
دمید در من و باقیست تا بنفخه صور
رسید وحی بزنبور نحل در کهسار
مگر بود دل بیدار کمتر از زنبور
ز وحی عشق صفا را هزار گنج یقین
نهاده در دل و سرپوش اوست سینه عور
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خط غبار تو بر روی چون تجلی طور
به درس عشق تو تفسیر کرده آیه نور
هوش مصنوعی: خط غبار تو بر روی چهرهام مانند تجلی کوه طور است و دروس عشق تو آیهای از نور را برایم معنا کرده است.
خراب کرد غم عشق خانه تن من
دل خراب من از این خرابه شد معمور
هوش مصنوعی: غم عشق موجب ویرانی جسم و جانم شده است؛ این دل خراب و ویران من حالا از این ویرانی سرشار است و پر از زندگی.
خرابه تن من بود دار غم آباد
بدست عشق که از او بپاست دار سرور
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وجود من مانند ویرانهای است که غم و اندوه در آن میتکاند. عشق، سبب آبادانی و سروری در این ویرانه شده است و تنها ناشی از عشق است که این احساس خوشحالی و شادی وجود دارد.
مرا ز قد تو شوری بسر فتاده و دل
بر آن سرست که بر پای گشته یوم نشور
هوش مصنوعی: از شدت زیبایی تو و قد و قامتت دلم پر از شور و شگفتی شده است، به گونهای که تنها به فکر روز رستاخیز و قیامت هستم.
قد تو طوبی و دل خلد و آن دو زلف سیاه
فراز طوبی خلد دلست طره حور
هوش مصنوعی: قد تو مانند درخت طوبی است و دل مثل بهشت. آن دو زلف سیاه تو که بالای درخت طوبی قرار دارد، نماد زیبایی و جذابیت حوریان بهشتی است.
لبت که داروی در دست و مرهم دل ریش
ازوست زخم دل دردمند من ناسور
هوش مصنوعی: لبهای تو مانند دارویی است که در دستانم دارم و میتواند دردهای دل را التیام بخشد، اما زخم دل من به شدت دردناک و عمیق است.
ز جای کند بنای مرانه عشق و نه درد
بجای من که نماندم بجا چه سوک و چه سور
هوش مصنوعی: عشق به گونهای بنیاد بنا میکند که نه تنها درد من را فراموش میکند، بلکه من هم از آنچه هستم جدا شدهام و نه غمگینم و نه شاد.
سیاست سپه عشق در قبیله دل
همان حدیث بساط جمست و مکنت مور
هوش مصنوعی: در دل آدمی، عشق همچون یک قدرت و سروری است که در بین گروه و قبیله احساسات او حاکم است. این عشق به اندازهای قوی و با اهمیت است که میتوان آن را با داستانهای بزرگی مانند داستان جم و قدرت او مقایسه کرد، که نمایانگر تسلط و ثروت است.
عنایت تو که یاقوت قوت معرفتست
مر از دامن دل ریخت سنگ فسق و فجور
هوش مصنوعی: محبت و توجه تو مانند یاقوتی است که قدرت شناخت را افزایش میدهد و به همین دلیل از دل من سنگهای گناه و ناپاکی دور شده است.
فتور منطقه چرخ ممکنست و محال
بعقد عهد امانات عشق تست فتور
هوش مصنوعی: چرخش و تغییرات محیط ممکن است، اما اینکه عهد و پیمان عشق تو زیر سوال برود، امری غیر ممکن است.
بیک تجلی وحدانی تو بر سر دار
زند تمامت ذرات نوبت منصور
هوش مصنوعی: با ظهور یکتایی تو، همه ذرات وجود در حالتی از پرتاب قرار میگیرند که مانند منصور به دار آویخته میشوند.
زند اناالحق منصور وار بر و بحار
دلست موسی و دریا و دشت نخله طور
هوش مصنوعی: حضور حق و حقیقت در دلها مانند طاسی و بیابانها و درختان است. موسی در اینجا نماد ارتباط با حقیقت و دریا است، و کوه طور نیز نشاندهنده مکانی مقدس و معنوی است. در واقع، هر کجا که قلبها به سوی حقیقت میگروند، نشانهای از حضور عمیق و الهی را میتوان مشاهده کرد.
دوئی نماند نه جان و نه دل نه آب و نه گل
نشان بغیر بنگذاشت طبع عشق غیور
هوش مصنوعی: دیگر هیچ چیز از دوگانگی باقی نمانده، نه روح و نه احساس، نه آب و نه خاک. تنها عشق شجاع و خالص به یادگار مانده است.
فنای ذاتی من در غم تو روح بقا
دمید در من و باقیست تا بنفخه صور
هوش مصنوعی: وجود حقیقی من در غم تو محو شده است و این عشق و اندوه به من حیات جاودانی بخشیده که تا هنگام دمیدن صور (به معنای قیامت) ادامه دارد.
رسید وحی بزنبور نحل در کهسار
مگر بود دل بیدار کمتر از زنبور
هوش مصنوعی: وحی به زنبور عسل در کوهستان نازل شد، شاید دل انسانی که بیدار نیست، کمتر از دل زنبور باشد.
ز وحی عشق صفا را هزار گنج یقین
نهاده در دل و سرپوش اوست سینه عور
هوش مصنوعی: از الهام عشق، صفای دل را به هزاران گنج یقین پر کردهاند، و سرپوش آن نیز سینهای عریان است.

صفای اصفهانی