شمارهٔ ۶۰
به یک پیمانهام دیوانه کردند
ازین افیون که در پیمانه کردند
ثبات و صبر گنج بی زوالند
که منزل در دل ویرانه کردند
گشود این در چو از زندان تائید
کلید عشق را دندانه کردند
مرا آموختند این آشنایان
غمی کز خویشتن بیگانه کردند
چه شمع افروختند این خوبرویان
که دل را همپر پروانه کردند
چو حسن او بعالم داستان شد
حدیث عشق ما افسانه کردند
جماد و جانور در کشت انسان
هیولی و صور را دانه کردند
برست این دانه و بالید و بر داد
درودند و دل فرزانه کردند
جنود عقل را نازم که در راه
جهاد نفس را مردانه کردند
اسیر سر سربازان عشقم
که جان را همسر جانانه کردند
نبود این نه خم مینا که مستان
مرا دردیکش میخانه کردند
من آن بازم که پر دادند و پرواز
بسمت شه چو دور از لانه کردند
ز بام عرش دل کروبیان دوش
سر ما را کبوتر خانه کردند
پریرویان میان مجلس جمع
سر زلف بت من شانه کردند
صفا را نطق جان دادند آنان
که چوب خشک را حنانه کردند
بیک پیمانه ام بردند از دست
نمیدانم چه در پیمانه کردند
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به یک پیمانهام دیوانه کردند
ازین افیون که در پیمانه کردند
هوش مصنوعی: مرا به یک پیمانه افیون به شدت دچار جنون کردند.
ثبات و صبر گنج بی زوالند
که منزل در دل ویرانه کردند
هوش مصنوعی: استقامت و صبر مانند گنجی هستند که هرگز از بین نمیروند و میتوانند در دل مکانهای نابود شده نیز سکنی گزینند.
گشود این در چو از زندان تائید
کلید عشق را دندانه کردند
هوش مصنوعی: این در وقتی باز شد که کلید عشق، آزادی را از بند رهایی بخشید.
مرا آموختند این آشنایان
غمی کز خویشتن بیگانه کردند
هوش مصنوعی: این آشنایان به من یاد دادند که غمی را تجربه کنم که باعث شود از خودم بیگانه شوم.
چه شمع افروختند این خوبرویان
که دل را همپر پروانه کردند
هوش مصنوعی: زیبایانی که وجودشان مانند شمع میدرخشد، نور و جذابیتی ایجاد کردهاند که حتی دلها را هم مانند پروانهها به دور خود میچرخاند.
چو حسن او بعالم داستان شد
حدیث عشق ما افسانه کردند
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی او در دنیا مطرح شد، داستان عشق ما را افسانه دانستند.
جماد و جانور در کشت انسان
هیولی و صور را دانه کردند
هوش مصنوعی: اجسام بیجان و موجودات زنده، در فرآیند زندگی انسان، ماده و صورت را به شکل دانههایی شکل دادهاند.
برست این دانه و بالید و بر داد
درودند و دل فرزانه کردند
هوش مصنوعی: این دانه رشد کرده و به اوج رسیده است، و از آن سلامتی و نشاطی به دیگران منتقل کرده و دلهای خردمند را شاد کرده است.
جنود عقل را نازم که در راه
جهاد نفس را مردانه کردند
هوش مصنوعی: من ارتش عقل را آماده میکنم که در مسیر مبارزه با نفس، شجاعانه عمل کنند.
اسیر سر سربازان عشقم
که جان را همسر جانانه کردند
هوش مصنوعی: من تحت تأثیر عشق سربازان دلربا هستم که جان را به همسری جانان مبدل کردهاند.
نبود این نه خم مینا که مستان
مرا دردیکش میخانه کردند
هوش مصنوعی: این گلاب و مینا نبود که مستان را دلخوش کرده باشد، بلکه درد و رنجی است که در میخانه بر دوش آنها سنگینی میکند.
من آن بازم که پر دادند و پرواز
بسمت شه چو دور از لانه کردند
هوش مصنوعی: من مانند پرندهای هستم که پرهایش را به او دادهاند و وقتی او را از لانهاش دور کردند، به سوی شهر پرواز میکند.
ز بام عرش دل کروبیان دوش
سر ما را کبوتر خانه کردند
هوش مصنوعی: دیشب، از آسمان دل فرشتگان، سر ما را مثل کبوتر در آشیانهای قرار دادند.
پریرویان میان مجلس جمع
سر زلف بت من شانه کردند
هوش مصنوعی: در میان مجلس، زیبایانی با ظاهری دلربا دور هم جمع شدند و به نوازش و ترتیب دادن زلفهای معشوقه من پرداختند.
صفا را نطق جان دادند آنان
که چوب خشک را حنانه کردند
هوش مصنوعی: آنهایی که توانستهاند با استعداد و هنر خود، چیزهای معمولی و بیارزش را به چیزهای زیبا و دلنشین تبدیل کنند، به زندگی زیبایی و معنا بخشیدند.
بیک پیمانه ام بردند از دست
نمیدانم چه در پیمانه کردند
هوش مصنوعی: یک پیمانه از من گرفتند و نمیدانم در آن چه کردند.

صفای اصفهانی