گنجور

شمارهٔ ۵۹

ای به لب آمده جان یار به بالین آمد
صبر کن وقت نثار من مسکین آمد
آمد آن شاه ختن با شکن زلف سیاه
شهر آراسته شد قافله چین آمد
گشت چون گونه او خانه من رشک بهار
یار با گونه چون خرمن نسرین آمد
بی پریشانی دل دولت دین بود بدست
این سر زلف سیه راهزن دین آمد
دل ز عشق رخ آن شاه بشطرنج خیال
بیدقی راند که تا خانه فرزین آمد
سینه بگشای کزان جلوه کند نور خدای
طور سینای من آن سینه سیمین آمد
دل من چند گهی راه تلون پیمود
عشق رهبر شد و در خانه تمکین آمد
عشق ورزیدم و بنیاد مرا کند ز بیخ
این هنر شیوه اش از روز ازل کین آمد
بپر خویشتن ای عقل چو پروانه مناز
عشق سوزنده تر از آذر بر زین آمد
آفتاب از دل ذرات جهان گشت پدید
شاهد جان بشهود آمد و شیرین آمد
خواست با لذات تجلی کند از مکمن غیب
جلوه ئی کرد و بجولانگه تکوین آمد
گل تکثیر هبا شد گل توحید دمید
که با مکان بشر دوحه یاسین آمد
آیت عشق حسین بن علی جلوه ذات
که تولاش نشاط دل غمگین آمد
بلبلی بود صفا در قفس تن بهواش
رفت و باز آمد و با شهپر شاهین آمد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای به لب آمده جان یار به بالین آمد
صبر کن وقت نثار من مسکین آمد
هوش مصنوعی: ای محبوب، جانم نزدیک است و در کنار من آمده، کمی صبر کن تا من به پرستش و نثار عشق تو بپردازم. من اینجا هستم و در انتظارم.
آمد آن شاه ختن با شکن زلف سیاه
شهر آراسته شد قافله چین آمد
هوش مصنوعی: آن شاه ختن با موهای سیاه و زیبا آمد و شهر به زیبایی آراسته شد، قافله‌ای از چین نیز به‌سوی او حرکت کرد.
گشت چون گونه او خانه من رشک بهار
یار با گونه چون خرمن نسرین آمد
هوش مصنوعی: وقتی که چهره‌اش را می‌بینم، خانه‌ام به فصل بهار حسود می‌شود و یاری که با چهره‌ای همچون گل‌های نسرین به سراغم می‌آید، زیبایی او را به ذهن می‌آورد.
بی پریشانی دل دولت دین بود بدست
این سر زلف سیه راهزن دین آمد
هوش مصنوعی: دل آرام و راحتی که در پی حمایت دین است، به دست کسی می‌رسد که با زلف‌های سیاه و جذاب خود، به نوعی به عنوان راهزنی در دین شناخته می‌شود.
دل ز عشق رخ آن شاه بشطرنج خیال
بیدقی راند که تا خانه فرزین آمد
هوش مصنوعی: دل از عشق چهره آن پادشاه در دنیای خیالات به مانند یک مهره در بازی شطرنج حرکت کرد تا به خانه‌ای سرشار از زیبایی و خوشبختی برسد.
سینه بگشای کزان جلوه کند نور خدای
طور سینای من آن سینه سیمین آمد
هوش مصنوعی: سینه‌ات را باز کن تا نور خدایی که بر کوه طور ظاهر شد، در آن بتابد. سینه‌ام همچون سینۀ نقره‌ای است.
دل من چند گهی راه تلون پیمود
عشق رهبر شد و در خانه تمکین آمد
هوش مصنوعی: دل من در مسیرهای مختلفی سرگردان شد، اما عشق به عنوان هدایت‌گر به خانه آرامش و تسلیم رسید.
عشق ورزیدم و بنیاد مرا کند ز بیخ
این هنر شیوه اش از روز ازل کین آمد
هوش مصنوعی: من به عشق ورزیدم و این احساس سبب شد که ریشه‌های وجودم را از عمق بکنند. این هنر و شیوه عشق از آغاز روزگار به این شکل بوده است.
بپر خویشتن ای عقل چو پروانه مناز
عشق سوزنده تر از آذر بر زین آمد
هوش مصنوعی: ای عقل، مثل پروانه به دور عشق بچرخ و نترس، زیرا این عشق به مراتب سوزان‌تر از آتش است.
آفتاب از دل ذرات جهان گشت پدید
شاهد جان بشهود آمد و شیرین آمد
هوش مصنوعی: خورشید از دل ذرات جهان نمایان شد، شواهد روح به چشم آمد و به شکل لطیفی جلوه کرد.
خواست با لذات تجلی کند از مکمن غیب
جلوه ئی کرد و بجولانگه تکوین آمد
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی خواستند که خود را نشان دهند و از دنیای پنهان خارج شوند، بنابراین در عرصه‌ی هستی و ایجاد ظهور کردند.
گل تکثیر هبا شد گل توحید دمید
که با مکان بشر دوحه یاسین آمد
هوش مصنوعی: گل زیبای توحید به شکوفایی و گسترش رسید و با ظهور انسان، درختی از نوع یاسین و محبت نمودار شد.
آیت عشق حسین بن علی جلوه ذات
که تولاش نشاط دل غمگین آمد
هوش مصنوعی: عشق حسین بن علی به گونه‌ای است که نمایانگر ذات حق است و به خاطر آن، دل‌های غمگین سرشار از شادی می‌شوند.
بلبلی بود صفا در قفس تن بهواش
رفت و باز آمد و با شهپر شاهین آمد
هوش مصنوعی: بلبل در قفس تنش زندگی شادی داشت، اما زمانی که روحش اوج گرفت و آزاد شد، به شکل یک پرنده قوی و بزرگ مانند شاهین بازگشت.