گنجور

شمارهٔ ۵۸

سحر ز هاتف غیبم بگوش هوش رسید
که آفتاب حقیقت ز پرده گشت پدید
ز پشت پرده غیب آفتاب طلعت دوست
دمید و پرده پندار نه سپهر درید
نوید جلوه خورشید عشق داد سروش
که بر تمامی ذرات کون داد نوید
مکن تو قطع امید ایدل ار بقا طلبی
از آنکه کرد ازین کائنات قطع امید
طلوع کرد مرا راستی ز خلوت دل
مهی که پیش دو ابروی او هلال خمید
فکند خاک فنا در دهان آب بقا
بخاک میکده آن قطره کز لب تو چکید
بپای من که حدیثم ز طره و لب تست
هوا عبیر پرا کند و ابر مروارید
خبر نداشت که دارد شکوه شهپر باز
که در هوای دو زلفت دلم چو مرغ پرید
قوی دلم که دل من ز بار فرقت یار
ضعیف بود ولیکن کمان عشق کشید
هزار شکوه بدل داشتم که جلوه نمود
مرا نماند ز حیرت مجال گفت و شنید
بسلطنت ندهند اهل دل بفصل بهار
وصال یار صنوبر قدی بسایه بید
ز دست سبز خطی باده چو لاله سرخ
بزن که از سر سنگ سیاه سبزه دمید
غم دو روزه فانی مجردان نخورند
نماند سلطنت جم بیار جام نبید
که می خوریم و ازین درد و غم پناه بریم
بر آنکه قفل غم کائنات راست کلید
امام هشتم و شاه شهود و غیب رضا
که نه سپهر دوید و به گرد او نرسید
به این ظهور که خلوت نشین سر صفاست
کسی که بست دل از هر چه غیر اوست برید

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سحر ز هاتف غیبم بگوش هوش رسید
که آفتاب حقیقت ز پرده گشت پدید
هوش مصنوعی: در ساعت صبح، صدای نداکننده‌ای از عالم غیب به گوشم رسید که حقیقت روشن و نمایان شد و مانند آفتاب از پشت پرده‌ها بیرون آمد.
ز پشت پرده غیب آفتاب طلعت دوست
دمید و پرده پندار نه سپهر درید
هوش مصنوعی: از پس پرده‌ی ناپیدا نوری از چهره‌ی دوست تابیدن گرفت و پرده‌ی تفکر و تصور را درید.
نوید جلوه خورشید عشق داد سروش
که بر تمامی ذرات کون داد نوید
هوش مصنوعی: سروش (فرشته) خبر از درخشش عشق مانند خورشید را داد و به همه موجودات جهان امید و بشارت داد.
مکن تو قطع امید ایدل ار بقا طلبی
از آنکه کرد ازین کائنات قطع امید
هوش مصنوعی: برای رسیدن به بقا، هرگز امیدت را قطع نکن. زیرا کسی که از این جهان قطع امید کرده، دیگر نمی‌تواند به زندگی ادامه دهد.
طلوع کرد مرا راستی ز خلوت دل
مهی که پیش دو ابروی او هلال خمید
هوش مصنوعی: طلوع حقیقت در دل من به مانند نوری از درون است، مثل مهی که در سایه ابروی او به صورت هلالی شکل گرفته است.
فکند خاک فنا در دهان آب بقا
بخاک میکده آن قطره کز لب تو چکید
هوش مصنوعی: خاک نابودی را در دهان آب زندگی ریخت و آن قطره‌ای که از لب تو چکیده، در خاک میکده جاودانه شده است.
بپای من که حدیثم ز طره و لب تست
هوا عبیر پرا کند و ابر مروارید
هوش مصنوعی: به پای من بمان که سخنانم از زیبایی مو و لب توست، و بوی خوشی به فضا می‌پراکند که همچون ابرهایی از مروارید است.
خبر نداشت که دارد شکوه شهپر باز
که در هوای دو زلفت دلم چو مرغ پرید
هوش مصنوعی: او نمی‌دانست که مثل پرواز بازهایی که در آسمان از زیبایی دستانش سرشارند، دل من نیز مثل مرغی پر از شور و شوق به خاطر دو زلفش از خود بی‌خود شده است.
قوی دلم که دل من ز بار فرقت یار
ضعیف بود ولیکن کمان عشق کشید
هوش مصنوعی: دل من به خاطر جدایی از یار بسیار ضعیف شده بود، اما عشق قدرتی به من داد که همچون کمانی کشیده شوم.
هزار شکوه بدل داشتم که جلوه نمود
مرا نماند ز حیرت مجال گفت و شنید
هوش مصنوعی: من هزاران زیبایی و احساس در دل داشتم که وقتی به نمایش درآمد، از شدت حیرت فرصت صحبت کردن و گوش دادن نداشتم.
بسلطنت ندهند اهل دل بفصل بهار
وصال یار صنوبر قدی بسایه بید
هوش مصنوعی: اکنون که بهار فرا رسیده و زمان وصال یار فراهم است، نباید اجازه داد که دل‌های حساس و اهل عشق تحت سلطه و کنترل قرار بگیرند. در این فصل، دوستدارانی که مانند درختان صنوبر به زیبایی و ظرافت هستند، باید در سایه آرامش و امنیت بیدها قرار بگیرند.
ز دست سبز خطی باده چو لاله سرخ
بزن که از سر سنگ سیاه سبزه دمید
هوش مصنوعی: از سر سبز و لطیف باده نوشیدنی چون لاله‌ای سرخ برافراز که از دل سنگ سیاه، سبزه‌ای جوانه زده است.
غم دو روزه فانی مجردان نخورند
نماند سلطنت جم بیار جام نبید
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که به خاطر دنیا و زندگی زودگذر دارند، برای آزادگان و روحانیون ارزش ندارد. چرا که سلطنت و قدرتی که متعلق به جم است، نیز دوام نخواهد داشت. بنابراین بیایید از زندگی لذت ببریم و جامی از شراب بنوشیم.
که می خوریم و ازین درد و غم پناه بریم
بر آنکه قفل غم کائنات راست کلید
هوش مصنوعی: ما به خاطر فرار از درد و غم‌هایمان می‌نوشیم، و تنها کسی که می‌تواند قفل غم‌های عالم را باز کند، اوست که کلیدش در دست اوست.
امام هشتم و شاه شهود و غیب رضا
که نه سپهر دوید و به گرد او نرسید
هوش مصنوعی: امام هشتم، در مقام والای خود و شاهد همگان و رازهای نهفته، است. او چنان درخشان است که هیچ ستاره‌ای نمی‌تواند به گرد او بچرخد و به عظمت او نزدیک شود.
به این ظهور که خلوت نشین سر صفاست
کسی که بست دل از هر چه غیر اوست برید
هوش مصنوعی: کسی که دلش را از هر چیز غیر از او جدا کرده و به آرامش رسیده است، در صف اول قرار دارد و در این حضور خاص، در خلوت خود نشسته است.