شمارهٔ ۵۷
رازی که به دل دارم گر باز عیان گردد
از فتنه نپرهیزد آشوب جهان گردد
ده زان گهر تا کی ای ساقی افلاکی
تا جسم من خاکی عقل و دل و جان گردد
گر مرده روان جوید وز مرگ امان جوید
از باده نشان جوید بی نام و نشان گردد
ساقی ز خم باقی ده باده اشراقی
کاین غم سبک از ساقی وز رطل گران گردد
ریز آن می یزدانی در ساغر اهریمن
تا پیر بدان زشتی زیبا و جوان گردد
گر بخت جوان باشد دل پیرو جان باشد
با پیر مغان باشد تا پیر مغان گردد
زان پخته که هر خامی زر یافت سرانجامی
گر بنده زند جامی کاوس کیان گردد
باریک تر از مویم زان درد که گر بارش
بر کوه نهد بنیان باریک میان گردد
دل داد توان ما را کی بود گمان ما را
کز تاب سر موئی بی تاب و توان گردد
من جان بیان را دل بر موی عیان بستم
کاین سلسله محکم زنجیر بیان گردد
گر عبد امین باشد سلطان یقین باشد
چون کار چنین باشد درویش چنان گردد
درویش چو زد پائی بر کون و بچرخ آمد
بالاتر و والاتر از کون و مکان گردد
بر نفی زمان پوید دارای زمان جوید
اسرار زمان گوید خود قطب زمان گردد
آن غمزه و بالا را رمزیست که در حلش
تیر فلک بالا بی کلک و بنان گردد
بردار نقاب از گل بگشا گره از سنبل
تا شهر پر از بلبل با شور و فغان گردد
گر چشم خدا بیند در منظر ما بیند
با چشم صفا بیند تا یار عیان گردد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رازی که به دل دارم گر باز عیان گردد
از فتنه نپرهیزد آشوب جهان گردد
هوش مصنوعی: اگر رازی که در دل دارم فاش شود، دنیا دچار آشوب و هرج و مرج خواهد شد و از مشکلات و فتنهها در امان نخواهیم بود.
ده زان گهر تا کی ای ساقی افلاکی
تا جسم من خاکی عقل و دل و جان گردد
هوش مصنوعی: ای ساقی افلاکی، تا چه زمانی باید از آن مرواریدها بگویی؟ در حالی که جسم من از خاک ساخته شده و عقل، دل و جانم تحت تاثیر آن قرار میگیرد.
گر مرده روان جوید وز مرگ امان جوید
از باده نشان جوید بی نام و نشان گردد
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال روحی زنده باشد و از مرگ فرار کند، به دنبال نشانهای از شراب خواهد بود و در نهایت بدون نام و نشان میشود.
ساقی ز خم باقی ده باده اشراقی
کاین غم سبک از ساقی وز رطل گران گردد
هوش مصنوعی: ای ساقی، از کوزه پر از نوشیدنی بادهای به من بده که شادی و لذت را به من هدیه کند، زیرا این غم و اندوه که بیوقفه بر من سنگینی میکند، با چنین بادهای سبک و راحت خواهد شد.
ریز آن می یزدانی در ساغر اهریمن
تا پیر بدان زشتی زیبا و جوان گردد
هوش مصنوعی: در این بیت، به زیبایی و جوانی اشاره شده که از یک شر یا زشتی ناشی میشود. به تعبیری، از وجود بدی یا اهریمن، ویژگیهای جذاب و شگفتانگیزی به وجود میآید که باعث میشود فردی که از آن زشت و پیر به نظر میرسد، به زیبایی و جوانی دست یابد. به نوعی میتواند نشاندهنده این باشد که حتی در تاریکی و زشتی هم میتوان زیبایی دید.
گر بخت جوان باشد دل پیرو جان باشد
با پیر مغان باشد تا پیر مغان گردد
هوش مصنوعی: اگر به جوانی شانس و بخت خوبی بدهند، دل او همیشه شاد و سرزنده است و روحش با بزرگان و دانایان همراه میشود تا این که خود نیز به آن مرتبه از خرد و دانایی برسد.
زان پخته که هر خامی زر یافت سرانجامی
گر بنده زند جامی کاوس کیان گردد
هوش مصنوعی: از آنجایی که هر ناپختهای در پایان به جواهری تبدیل میشود، اگر بندهای جرعهای بنوشد، سرنوشت او به مانند کاوس کیان رقم میخورد.
باریک تر از مویم زان درد که گر بارش
بر کوه نهد بنیان باریک میان گردد
هوش مصنوعی: دردی که من دارم آنقدر ریز و ظریف است که اگر بارش بر کوه بیفتد، میتواند پایهای نازک و شکننده بسازد.
دل داد توان ما را کی بود گمان ما را
کز تاب سر موئی بی تاب و توان گردد
هوش مصنوعی: دل را به کسی سپردن، آیا کسی فکر میکند که این کار باعث میشود ما از قدرت و نیروی خود بیخبر شویم؟ در حالی که از شدت عشق، حتی یک تار موی محبوب میتواند ما را ناتوان و بیقرار کند.
من جان بیان را دل بر موی عیان بستم
کاین سلسله محکم زنجیر بیان گردد
هوش مصنوعی: من احساسات و عشق خود را به زیباییهای ظاهری وابسته کردهام، زیرا این ارتباط میتواند کلمات و بیان را به هم متصل کند و قدرت بیشتری به آنها بدهد.
گر عبد امین باشد سلطان یقین باشد
چون کار چنین باشد درویش چنان گردد
هوش مصنوعی: اگر بندهای مورد اعتماد باشد، سلطان نیز به درستی عمل خواهد کرد. وقتی اوضاع اینگونه باشد، درویش نیز به همین شکل خواهد شد.
درویش چو زد پائی بر کون و بچرخ آمد
بالاتر و والاتر از کون و مکان گردد
هوش مصنوعی: زمانی که درویش قدمی به سوی جهان مادی برمیدارد و از آن فراتر میرود، به مقام والاتری در روح و معنویت دست مییابد و از محدودیتهای دنیایی رهایی پیدا میکند.
بر نفی زمان پوید دارای زمان جوید
اسرار زمان گوید خود قطب زمان گردد
هوش مصنوعی: شخصی که از زمان رها شود و به جستجوی رازهای آن بپردازد، در نهایت به درک عمیقی از زمان میرسد و میتواند به عنوان محور اصلی زمان شناخته شود.
آن غمزه و بالا را رمزیست که در حلش
تیر فلک بالا بی کلک و بنان گردد
هوش مصنوعی: این زیبایی و ناز و فریبندگی دارای رازی است که با وجود آن، تیر بلا و تقدیر آسمانی نیز بدون تقلب و بدون آثار انسانی میتواند به کار خود ادامه دهد.
بردار نقاب از گل بگشا گره از سنبل
تا شهر پر از بلبل با شور و فغان گردد
هوش مصنوعی: پرده را از روی گل بردار و گره از سنبل باز کن تا شهر پر از بلبل با شادی و ناله پر شود.
گر چشم خدا بیند در منظر ما بیند
با چشم صفا بیند تا یار عیان گردد
هوش مصنوعی: اگر خداوند به ما نگاه کند، باید با چشمی پاک و صاف ببیند، تا محبوب و یار ما به وضوح آشکار شود.

صفای اصفهانی