شمارهٔ ۵۶
آمد و رفت ز سودائی خود یاد نکرد
نتوان گفت باین دل شده بیداد نکرد
دل من کز شکن طره او بود خراب
میتوانست بیک پرسش و آباد نکرد
گر غمی بود مرا بود ز عشق رخ دوست
روی ننمود و من غمزده را شاد نکرد
آنچه بر سینه من کرد سر ناوک عشق
بر دل سنگ سیه تیشه فرهاد نکرد
صبر بین تا بچه پایه ست که در پای تو سوخت
دل دیوانه و از دست تو فریاد نکرد
هست شمشاد چو قد تو ولی وقت قیام
این قیامت که تو کردی قد شمشاد نکرد
دلم از کوه قوی تر بد و در او هنری
کرد عشق تو که در پر کهی باد نکرد
لاله را جز رخ گلگون تو بیرنگ نساخت
سرو را جز قد موزون تو آزاد نکرد
هر که با شادی روی تو شب آورد بروز
روز را شب بهوای بت نوشاد نکرد
کرد تیر نگهت بر دل و بر دیده من
کار زاری که بکس ناوک پولاد نکرد
چون فکندی بسرم پای نه ای آفت جان
تا نگویند ز افتاده خود یاد نکرد
عشق و آزادگی و مردی و رادی همه داد
کس نگوید به صفا مکرمت ایراد نکرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آمد و رفت ز سودائی خود یاد نکرد
نتوان گفت باین دل شده بیداد نکرد
هوش مصنوعی: او آمد و رفت، اما هیچگاه به یاد دیوانگی خود نبود و نمیتوان گفت که با دل من بیرحمی کرد.
دل من کز شکن طره او بود خراب
میتوانست بیک پرسش و آباد نکرد
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق او درهم شکسته و ویران است، اما اگر یک بار از من بپرسد، میتوانم آن را به راحتی ترمیم کنم و دوباره سرزندهاش کنم.
گر غمی بود مرا بود ز عشق رخ دوست
روی ننمود و من غمزده را شاد نکرد
هوش مصنوعی: اگر غمی در دل من باشد، به خاطر عشق به چهره دوست است. او هرگز با چهرهاش به من چشم نمیزند و من را شاد نمیکند، در حالی که غمگین هستم.
آنچه بر سینه من کرد سر ناوک عشق
بر دل سنگ سیه تیشه فرهاد نکرد
هوش مصنوعی: عشق به شدت بر دل من تاثیر گذاشت، بهگونهای که هیچ چیز دیگری نتوانسته بود چنین تاثیری بر دل سخت و سنگی فرهاد بگذارد.
صبر بین تا بچه پایه ست که در پای تو سوخت
دل دیوانه و از دست تو فریاد نکرد
هوش مصنوعی: در انتظار و صبر باش، زیرا که بچه هنوز رشد نکرده است. دل دیوانهای که برای تو سوزانیده شده، از دست تو فریاد نمیزند.
هست شمشاد چو قد تو ولی وقت قیام
این قیامت که تو کردی قد شمشاد نکرد
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی قد تو اشاره میکند و میگوید که هرچند شمشاد به لحاظ قد و قامت زیباست، اما در روز قیام و بر پا شدن تو، قد شمشاد نمیتواند با تو مقایسه شود. قدرت و زیبایی تو فراتر از زیباییهای طبیعی است.
دلم از کوه قوی تر بد و در او هنری
کرد عشق تو که در پر کهی باد نکرد
هوش مصنوعی: دل من از کوه هم محکمتر است و عشق تو در آن چنان هنری به وجود آورده که حتی باد هم نمیتواند آن را از جایش تکان بدهد.
لاله را جز رخ گلگون تو بیرنگ نساخت
سرو را جز قد موزون تو آزاد نکرد
هوش مصنوعی: لاله تنها به خاطر رنگ چهره زیبای تو زنده است و سرو نیز فقط به واسطه قامت موزون و دلربایت آزاد و سرزنده شده است.
هر که با شادی روی تو شب آورد بروز
روز را شب بهوای بت نوشاد نکرد
هوش مصنوعی: هر کسی که با شادی و خوشحالی در کنار تو شب را بگذراند، در روز دیگر، نمیتواند به راحتی از آن لذتها و زیباییها دست بکشد.
کرد تیر نگهت بر دل و بر دیده من
کار زاری که بکس ناوک پولاد نکرد
هوش مصنوعی: نگاهت همچون تیر به دل و چشمانم نشسته است، مانند نبردی که هیچ کس نتوانسته با نیزهای از فولاد برگزارد.
چون فکندی بسرم پای نه ای آفت جان
تا نگویند ز افتاده خود یاد نکرد
هوش مصنوعی: وقتی بر سرم پا گذاشتی و به من آسیب زدی، آرزو میکنم آفت جانت بر من نرود تا دیگران از گرفتن یاد من حرفی نزنند.
عشق و آزادگی و مردی و رادی همه داد
کس نگوید به صفا مکرمت ایراد نکرد
هوش مصنوعی: عشق، آزادی، مردانگی و جوانمردی همه چیزهایی هستند که انسان باید به آنها اهمیت دهد. هیچکس نمیتواند به خوبی و نیکی کسی ایراد بگیرد یا انتقادی به او داشته باشد.

صفای اصفهانی