گنجور

شمارهٔ ۵۲

گر آفتاب فقر و فنا جلوه‌گر شود
شام فراق خاک‌نشینان سحر شود
گر نور آفتاب دل افتد به خاک راه
اکسیر قلب و سرمه صاحب نظر شود
بر چشم دل جمال تو پیداست جهد من
اینست کاین معاینه چشم سر شود
گفتم بوصل شاد شوم غافل آنکه دل
کمتر کند شکیب و غمم بیشتر شود
ای زلف یار اینهمه آشفتگی مکن
مگذار روزگار من آشفته تر شود
جانی که گشت شهره بجذب و جنون عشق
مانند سر عشق بعالم سمر شود
میریش زلف را که شود ابر آفتاب
وز آب چشم من همه خاک تر شود
پاینده باد پایه میخانه کش مقیم
صاحب مقام سر قضا و قدر شود
گسترده است خوان خدا در سرای فقر
کس نیست جز خدا که بخوان ماحضر شود
خورشید و مه جز آینه دوست نیست چیست
اجرام آسمان که حجاب بشر شود
کشف و نظر دو یار قدیمند در طریق
آن کشف کاملست که یار نظر شود
نوری که روشنست بدو چشم اتفاق
در دیده نفاق سر نیشتر شود
صوفی بهرزه لاف حقیقت چه میزنی
خواهد هزار تصفیه تا خاک زر شود
بادا دعای راهروان خضر راه آنک
ما را بر آستان صفا راهبر شود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر آفتاب فقر و فنا جلوه‌گر شود
شام فراق خاک‌نشینان سحر شود
هوش مصنوعی: اگر درخشش آفتاب فقر و نابودی ظاهر شود، شب جدایی برای اهل زمین به صبحی زیبا تبدیل خواهد شد.
گر نور آفتاب دل افتد به خاک راه
اکسیر قلب و سرمه صاحب نظر شود
هوش مصنوعی: اگر نور خورشید بر دل خاکی تابیده شود، راهی برای تقویت عشق و بینش به وجود می‌آید.
بر چشم دل جمال تو پیداست جهد من
اینست کاین معاینه چشم سر شود
هوش مصنوعی: در دل من زیبایی تو آشکار است و تلاش من این است که این دیدن را به چشمانم منتقل کنم و بتوانم با چشمان سر هم آن را مشاهده کنم.
گفتم بوصل شاد شوم غافل آنکه دل
کمتر کند شکیب و غمم بیشتر شود
هوش مصنوعی: گفتم با وصل تو خوشحال شوم، اما غافل از این بودم که دل کم‌تحمل‌تر شده و غمم بیشتر می‌شود.
ای زلف یار اینهمه آشفتگی مکن
مگذار روزگار من آشفته تر شود
هوش مصنوعی: ای زلف تو، اینقدر بی‌نظمی و آشفتگی نکن، اجازه نده که زندگی‌ام بیشتر به هم بریزد.
جانی که گشت شهره بجذب و جنون عشق
مانند سر عشق بعالم سمر شود
هوش مصنوعی: جانانی که به خاطر عشق و شور جنونش مشهور شده است، همچون سدی در برابر عشق، به جهانی پر از داستان و قصه تبدیل می‌شود.
میریش زلف را که شود ابر آفتاب
وز آب چشم من همه خاک تر شود
هوش مصنوعی: موهایت را می‌ریزی که مانند ابر، پرتو خورشید را می‌پوشاند و از اشک چشمانم، همه‌چیز خیس و مرطوب می‌شود.
پاینده باد پایه میخانه کش مقیم
صاحب مقام سر قضا و قدر شود
هوش مصنوعی: میخانه به عنوان نمادی از شادابی و خوشگذرانی همیشه برقرار و پایدار باشد. کشیش یا کسی که در آنجا زندگی می‌کند، با مقام و قدرت خود باعث می‌شود که سرنوشت و قضا و قدر تغییر کند.
گسترده است خوان خدا در سرای فقر
کس نیست جز خدا که بخوان ماحضر شود
هوش مصنوعی: در خانه فقر، نعمت‌های خدا به وفور وجود دارد و هیچ‌کس غیر از خدا نیست که ما را به این نعمت‌ها دعوت کند.
خورشید و مه جز آینه دوست نیست چیست
اجرام آسمان که حجاب بشر شود
هوش مصنوعی: خورشید و ماه تنها بازتابی از زیبایی دوستی هستند و چه چیزهایی در آسمان وجود دارد که مانع از دیدن حقیقت انسان شود.
کشف و نظر دو یار قدیمند در طریق
آن کشف کاملست که یار نظر شود
هوش مصنوعی: دوست قدیمی در مسیر حقیقت، کشف و دید همواره همراه یکدیگرند. اما کشف واقعی زمانی اتفاق می‌افتد که دوست به مشاهده و نگرش بپردازد.
نوری که روشنست بدو چشم اتفاق
در دیده نفاق سر نیشتر شود
هوش مصنوعی: نوری که روشن و درخشان است، باعث می‌شود که افراد مختلف به آن نظر کنند؛ اما اگر در این دیدگاه اختلاف و نفاق وجود داشته باشد، ممکن است که این نور به مانند تیغی تند و برنده عمل کند و دردسرساز شود.
صوفی بهرزه لاف حقیقت چه میزنی
خواهد هزار تصفیه تا خاک زر شود
هوش مصنوعی: صوفی بی‌مایه به راحتی از حقیقت سخن می‌گوید و لاف می‌زند، در حالی که برای رسیدن به حقیقت نیاز به تلاش و تصفیه بسیار دارد تا حتی خاک را به طلا تبدیل کند.
بادا دعای راهروان خضر راه آنک
ما را بر آستان صفا راهبر شود
هوش مصنوعی: ای کاش دعای رهروان خضر، ما را به درگاه صفا هدایت کند.