گنجور

شمارهٔ ۵۱

اگر آن مرغ که رفت از بر من باز آید
باز بشکسته پر روح به پرواز آید
مرغ باغ ملکوتست دل من که پرید
بهوائی که اگر صعوه رود باز آید
زلف او سلسله عشق بود چنگ زنم
که بگوش دل از آن سلسله آواز آید
حرم راز حقیقت در فقرست و فنا
کیست جز دل که مقیم حرم راز آید
طنز چبود بخداوندی ما سجده برید
که بخلوتگه ما آن بت طناز آید
عجز پیش آر و نیاز ایدل سر گشته که یار
نازنینیست که از دستگه ناز آید
بمذاق من شوریده خیال لب دوست
شهد آلوده تر از شکر اهواز آید
هفت گردنده چالاک بگردش نرسند
دل چو دردست حقیقت بتک و تاز آید
سر وحدت چو تجلی کند از غیب وجود
آفتابیست که از مشرق اعجاز آید
لب روح القدست اینکه به نای دل من
دم قدسی دمد و دمگه و دمساز آید
عشق سریست که تا سر نسپاری ندهند
نیست نان پاره که از دکه خباز آید
جمع اضداد کند خسرو توحید صفا
این صدائیست که در خلوت خراز آید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر آن مرغ که رفت از بر من باز آید
باز بشکسته پر روح به پرواز آید
هوش مصنوعی: اگر آن پرنده‌ای که از کنار من رفته، دوباره به من برگردد، دیگر نمی‌تواند مانند گذشته پرواز کند، چون پرهایش شکسته شده است.
مرغ باغ ملکوتست دل من که پرید
بهوائی که اگر صعوه رود باز آید
هوش مصنوعی: دل من مانند پرنده‌ای است که در باغ بهشت پرواز می‌کند و به دنبال هوای خوب می‌گردد؛ اگر این پرنده با صدای خوش بخواند، دوباره به سوی من برمی‌گردد.
زلف او سلسله عشق بود چنگ زنم
که بگوش دل از آن سلسله آواز آید
هوش مصنوعی: هر رشته مویی از زلف او، مانند زنجیره‌ای از عشق است. من می‌خواهم با چنگ زدن به این رشته‌ها، صدای قشنگی را به گوش دل برسانم.
حرم راز حقیقت در فقرست و فنا
کیست جز دل که مقیم حرم راز آید
هوش مصنوعی: حقیقت و رازهای عمیق در فقر و از دست دادن خود به دست می‌آید و هیچ‌کس جز دل نمی‌تواند در این مکان مقدس حضور یابد.
طنز چبود بخداوندی ما سجده برید
که بخلوتگه ما آن بت طناز آید
هوش مصنوعی: با کمال احترام و اعتقاد به خدای بزرگ، به راز و نیاز بپردازید و دعا کنید، زیرا در تنهایی و خلوت شما، آن معشوق دلربا و زیبا حضور خواهد یافت.
عجز پیش آر و نیاز ایدل سر گشته که یار
نازنینیست که از دستگه ناز آید
هوش مصنوعی: بیشتر از هر چیز، کمبود و نیاز خود را نشان بده، زیرا یار دلخواهی وجود ندارد که از دست خود مایه ناز و محبت بگذارد.
بمذاق من شوریده خیال لب دوست
شهد آلوده تر از شکر اهواز آید
هوش مصنوعی: لب دوست که به خاطر شوریدگی و خیال بافی من است، مانند شهدی می‌ماند که طعم آن از شکر اهواز هم شیرین‌تر و دوست‌داشتنی‌تر است.
هفت گردنده چالاک بگردش نرسند
دل چو دردست حقیقت بتک و تاز آید
هوش مصنوعی: هفت چرخ پرتحرک به دور خود می‌چرخند، اما دل که درگیر درد و حقیقت است، نه به آن‌ها می‌رسد و نه برمی‌گردد؛ بلکه با شدت و تازگی به جلو می‌رود.
سر وحدت چو تجلی کند از غیب وجود
آفتابیست که از مشرق اعجاز آید
هوش مصنوعی: وقتی که اتحاد و یگانگی به ظهور می‌آید، مانند نوری است که از ناشناخته‌ها می‌تابد و همچون خورشیدی است که از جایی شگفت‌انگیز و معجزه‌آسا طلوع می‌کند.
لب روح القدست اینکه به نای دل من
دم قدسی دمد و دمگه و دمساز آید
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی بیان می‌کند که روحی بزرگ و مقدس در دل من و با نواهای خاصی طنین‌انداز می‌شود، و این نواها منجر به نزدیکی و هم‌نوازی دل من با آن روح قدسی می‌گردد.
عشق سریست که تا سر نسپاری ندهند
نیست نان پاره که از دکه خباز آید
هوش مصنوعی: عشق چیزی است که تا تمام وجودت را در آن نگذاری به تو عطا نخواهد شد، همانطور که نان نصفه‌ای را که از نانوایی می‌گیری نمی‌توان به راحتی به دست آورد.
جمع اضداد کند خسرو توحید صفا
این صدائیست که در خلوت خراز آید
هوش مصنوعی: خسرو توحید با ارتباط بین نیروهای متضاد، آرامش و صفا را به وجود می‌آورد. این صدا نمایانگر لحظاتی است که در تنهایی و سکوت به گوش می‌رسد.