شمارهٔ ۴۸
مرا دلیست که جان را به سر چهها آورد
دهم بباد که پیغام آشنا آورد
هزار عقده بدل داشتم تمام گشود
که بوی زلف تو باد گره گشا آورد
چه طعنه ها که بادراک و هوش چرخ زدیم
ز مستی می عشقت که رو بما آورد
چنان ربود که ما را نه عقل ماند و نه هوش
که بود ساقی و این باده از کجا آورد
بر آن سرم که کنم جان دردمند نثار
برین طبیب که هر درد را دوا آورد
گل خلیل دماند ز آتش نمرود
چه معجزست که پیغمبر صبا آورد
ز نای مرغ مرا صبحدم رسید بگوش
ترانه ئی که دل کوه را صدا آورد
ب آسمان ندهم سایه سرای مغان
که آفتاب بدین سایه التجا آورد
بملک جم نفروشم گدائی در فقر
که خط سلطنت مطلق این گدا آورد
خمار نرگس آن می پرست عربده جوی
هزار رخنه بپیران پارسا آورد
ز خاندان سلامت بدستیاری عشق
مرا بساحت میدان ابتلا آورد
بخاک میکده نازم که با تحرک باد
بما حکایت جام جهان نما آورد
نماند ظلمت کثرت که آفتاب وجود
برون سر از افق وحدت صفا آورد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا دلیست که جان را به سر چهها آورد
دهم بباد که پیغام آشنا آورد
هوش مصنوعی: من قلبی دارم که با احساسات عمیقی پر شده است. میخواهم این نگرانیها و دردهای درونیام را رها کنم، زیرا امید دارم که خبری از کسی که به او نزدیکی دارم به من برسد.
هزار عقده بدل داشتم تمام گشود
که بوی زلف تو باد گره گشا آورد
هوش مصنوعی: در دل هزاران درد و مشکل داشتم که وقتی بوی موی تو را استشمام کردم، همه آنها حل شد و آرامش یافتم.
چه طعنه ها که بادراک و هوش چرخ زدیم
ز مستی می عشقت که رو بما آورد
هوش مصنوعی: ما در مستی عشق تو، به یاد و هوش خود طعنههایی زدیم و لحظاتی را سپری کردیم که گویی زمان بر ما میچرخید.
چنان ربود که ما را نه عقل ماند و نه هوش
که بود ساقی و این باده از کجا آورد
هوش مصنوعی: به قدری ما را درگیر لذت و شگفتی کرد که نه عقل و نه درک ما توانایی فکر کردن نداشت، که بدانیم این نوشیدنی از کجا آمده و ساقی کیست.
بر آن سرم که کنم جان دردمند نثار
برین طبیب که هر درد را دوا آورد
هوش مصنوعی: من تصمیم دارم جانم را فدای این پزشک کنم که برای هر دردی درمانی پیدا میکند.
گل خلیل دماند ز آتش نمرود
چه معجزست که پیغمبر صبا آورد
هوش مصنوعی: گل خلیل از آتش نمرود جان سالم بهدر برد، چه معجزهای است که پیامبر صبا آورد؟
ز نای مرغ مرا صبحدم رسید بگوش
ترانه ئی که دل کوه را صدا آورد
هوش مصنوعی: در صبح زود صدای نای پرندهای به گوشم رسید که آنقدر زیبا بود که دل کوهها را نیز به حرکت درآورد.
ب آسمان ندهم سایه سرای مغان
که آفتاب بدین سایه التجا آورد
هوش مصنوعی: به هیچ وجه حاضر نیستم که خانهام را به مغان وادار به سایهنشینی در زیر آسمان کنم، چون آفتاب به این سایه نیاز دارد و به آن پناه میآورد.
بملک جم نفروشم گدائی در فقر
که خط سلطنت مطلق این گدا آورد
هوش مصنوعی: به خاطر فقر و گدایی، حاضر نیستم سلطنت و مقام خود را به کسی بفروشم، زیرا این گدا توانسته است خط و نشانههای سلطنت مطلق را به دست آورد.
خمار نرگس آن می پرست عربده جوی
هزار رخنه بپیران پارسا آورد
هوش مصنوعی: خمار نرگس به معنای نشئگی و جذابیت چشمان زیباست که شوق و شور را در دل میآفریند. میپرست به کسی اشاره دارد که روحش به می و مستی وابسته شده است. عربدهجویی نشاندهنده حرص و اشتیاق برای رسیدن به لذتهاست و رخنهای که به پیران پارسا وارد شده، دلیل بر این است که حتی افراد پرهیزگار هم تحت تأثیر این جذابیت قرار میگیرند. این معانی به نوعی از قدرت و جذابیت عشق و زیبایی حکایت دارد که همه را به شور و هیجان میآورد.
ز خاندان سلامت بدستیاری عشق
مرا بساحت میدان ابتلا آورد
هوش مصنوعی: عشق از خانوادهی سلامت به کمک من آمد و به دنیای مشکلات و چالشها وارد شد.
بخاک میکده نازم که با تحرک باد
بما حکایت جام جهان نما آورد
هوش مصنوعی: به میکدهای که در آن باده و زندگی جریان دارد، افتخار میکنم، چرا که نسیم در آنجا داستان جام جهانی را برای ما روایت میکند.
نماند ظلمت کثرت که آفتاب وجود
برون سر از افق وحدت صفا آورد
هوش مصنوعی: دیگر تاریکی و کثرت باقی نماند، زیرا خورشید وجود از افق واحدی نور و روشنی میآورد.

صفای اصفهانی