شمارهٔ ۲۳
بجهان می ندهم آنچه مرا در سر ازوست
که مرا در سر ازو آنچه جهان یکسر ازوست
دید گلگونه مقصود بهر روی که دید
چشم بیننده که دارد دل دانشور ازوست
چه کشم گر نکشم باده خمخانه یار
خم ازو خانه ازو باده ازو ساغر ازوست
دید ز آئینه خود گونه اکسیر مرا
دل که نه آئینه بر شده خاکستر ازوست
آسمان پست و رواق حرم عشق بلند
این بنائیست که بالای فلک چنبر ازوست
غمش از خاطر و سوداش ز دل می نرود
دل سودا زده و خاطر غم پرور ازوست
تیغ و پیکانش اگر بر سرو بر سینه ماست
چه غم ای خواجه که هم سینه ازو هم سر ازوست
خاک شو خاک که در کوی خرابات مغان
خاک راهست که بر فرق شهان افسر ازوست
عشق اکسیر مرادست که در بوته دل
دوران دارد و گلگونه عاشق زر ازوست
بر در میکده تا حلقه صفت بی سر و پای
نشوی راه بباطین نبری کاین در ازوست
جوی از خاک صفا گر طلبی آب بقا
این غباریست که آئینه اسکندر ازوست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بجهان می ندهم آنچه مرا در سر ازوست
که مرا در سر ازو آنچه جهان یکسر ازوست
هوش مصنوعی: من هیچ چیز را در برابر آنچه که در درونم از عشق به تو دارم، فدای دنیا نمیکنم، زیرا آنچه که در وجود من است، از تمام دنیای بیرون برایم ارزشمندتر است.
دید گلگونه مقصود بهر روی که دید
چشم بیننده که دارد دل دانشور ازوست
هوش مصنوعی: گاهی اوقات زیبایی و جذابیت چهره کسی برای دیگران قابل مشاهده است، اما آنچه واقعاً در دل و فکر یک فرد فرهیخته وجود دارد، از نگاه و درک عمیق او نشأت میگیرد.
چه کشم گر نکشم باده خمخانه یار
خم ازو خانه ازو باده ازو ساغر ازوست
هوش مصنوعی: اگر من نوشیدنی را نخورم، چه بر سرم میآید؟ زیرا همه چیز من از وجود یار و شراب اوست. خانهام، شرابم و ساغرم همه از او نشأت میگیرد.
دید ز آئینه خود گونه اکسیر مرا
دل که نه آئینه بر شده خاکستر ازوست
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تأمل در وجود خود و تأثیرات آن میپردازد. او به نگاه به خودش در آینه اشاره میکند و میگوید که دلش مانند اکسیر و شگفتانگیز است، در حالی که آینه به عنوان نماد شفافیت و حقیقت نشان میدهد که او دچار زوال و خاکستری شده است. در واقع، این بیانگر تضاد بین زیبایی درونی و وضعیت بیرونی است.
آسمان پست و رواق حرم عشق بلند
این بنائیست که بالای فلک چنبر ازوست
هوش مصنوعی: آسمان پایین و سقف معبد عشق بسیار بالا است؛ این ساختمانی است که در بالای آسمان حلقهای از آن وجود دارد.
غمش از خاطر و سوداش ز دل می نرود
دل سودا زده و خاطر غم پرور ازوست
هوش مصنوعی: غم او از یادم نمیرود و آرزویش نیز از دل من خارج نمیشود. دل من غمزده است و به خاطر او پر از درد و اندوه.
تیغ و پیکانش اگر بر سرو بر سینه ماست
چه غم ای خواجه که هم سینه ازو هم سر ازوست
هوش مصنوعی: اگر شمشیر و تیرش بر سینه ما فرود آید، چه ناراحتی برای تو، ای سرور، که هم سینه هم سر از اوست.
خاک شو خاک که در کوی خرابات مغان
خاک راهست که بر فرق شهان افسر ازوست
هوش مصنوعی: به خاک تبدیل شو، زیرا در محلهٔ شرابخواران، خاکی هست که راهی به سوی حقیقت و بزرگی دارد؛ این خاک است که بر سر شاهان تاج و افسر مینهد.
عشق اکسیر مرادست که در بوته دل
دوران دارد و گلگونه عاشق زر ازوست
هوش مصنوعی: عشق دارویی است که خواستهها را برآورده میکند و در دل انسان، مانند گلی زیبا میروید و عشق واقعی، شالودهٔ زیبایی و ارزش نهایی را در زندگی فراهم میکند.
بر در میکده تا حلقه صفت بی سر و پای
نشوی راه بباطین نبری کاین در ازوست
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به میکده نزدیک شوی و در را به روی خود باز کنی، نخست باید خود را به خوبی معرفی کنی و به درستی حاضر شوی. تنها با این شرایط میتوانی وارد باطن و عمق آن مکان شوی؛ زیرا این در به تو نخواهد گشود مگر اینکه شایستگیاش را داشته باشی.
جوی از خاک صفا گر طلبی آب بقا
این غباریست که آئینه اسکندر ازوست
هوش مصنوعی: اگر در پی جویِ زلال و پاکی هستی که طراوت و زندگی را به ارمغان بیاورد، باید بدانی که این غباری که بر آن نشسته، در حقیقت همان آینهای است که شکوه و عظمت اسکندر را به تصویر میکشد.