گنجور

شمارهٔ ۲۲

امشب شب قدرست و در میکده بازست
تطهیر کن از باده که هنگام نمازست
کن سجده بخم ایکه وضو ساختی از می
این زمزم و این قبله ارباب نیاز ست
راز دل من چونکه بود دل حرم یار
باشد بکف یار که او محرم رازست
شاهین مرا شهپر سیمرغ و در آن زلف
افتاده چو تیهوست که در چنگل بازست
از درد ننالیم که در طی مقامات
این بازی باز فلک شعبده بازست
حاجی طلبد کعبه و ما معتکف دل
این کوی حقیقت بود آن راه مجازست
این کعبه دل و جان عزیزست و بهر جاست
آن کعبه گل و سنگ بیابان حجازست
المنه لله که گنجینه اسرار
از این دل ویرانه نه بازست و فرازست
بر گونه ذاتم رقم نقطه توحید
چون خال سیه بر رخ خوبان طرازست
رخ زر گر و توحید زر و عشق تو آتش
دل بوته و شوق و طلب دل دم و گازست
بر دل شدگان سوز تو دردیست که درمان
بر سوختگان درد تو سوزیست که سازست
در معرکه عشق تو جان بر سر بازیست
در عرصه سودای تو دل در تک و تازست
کوتاه مباد از سر زلفین توام دست
ای دوست که این سلسله عمر درازست
شمعست صفا را دل افروخته زان روی
در آتش سودای تو در سوز و گدازست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امشب شب قدرست و در میکده بازست
تطهیر کن از باده که هنگام نمازست
هوش مصنوعی: امشب شب مقدسی است و در میخانه باز است. خودت را از شراب پاک کن، زیرا وقت نماز رسیده است.
کن سجده بخم ایکه وضو ساختی از می
این زمزم و این قبله ارباب نیاز ست
هوش مصنوعی: سجده کن و در humility و خضوع خود را نشان بده، چرا که تو با وضو گرفتن از می و استفاده از زمزم، خود را آماده کرده‌ای. این مکان و زمان، محلی است برای نزدیک شدن به خدا و درخواستی از پروردگار.
راز دل من چونکه بود دل حرم یار
باشد بکف یار که او محرم رازست
هوش مصنوعی: راز دل من به گونه‌ای است که فقط دل حرم یار می‌تواند آن را بفهمد، زیرا تنها اوست که به این راز آگاه است.
شاهین مرا شهپر سیمرغ و در آن زلف
افتاده چو تیهوست که در چنگل بازست
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که من هستم، با بال‌های زیبا و سرشار از قدرت شبیه به سیمرغ است، اما در عین حال در چنگالی که دارد، زلف‌هایش به مانند پرنده‌ای دیگر به نظر می‌رسد که در یک جنگل در حال پرواز است.
از درد ننالیم که در طی مقامات
این بازی باز فلک شعبده بازست
هوش مصنوعی: از رنج و درد شکایت نکنیم، چرا که در مسیر زندگی، همه چیز در دست یک بازیگر و هنرمند بزرگ است که به نحوی ما را به چالش می‌کشد.
حاجی طلبد کعبه و ما معتکف دل
این کوی حقیقت بود آن راه مجازست
هوش مصنوعی: حاجی به دنبال کعبه است، اما ما در دل این کوی حقیقت معتکف هستیم و آن راهی که او می‌پوید، تنها یک راه مجازی است.
این کعبه دل و جان عزیزست و بهر جاست
آن کعبه گل و سنگ بیابان حجازست
هوش مصنوعی: اینجا به اهمیت و ارزش روحی و معنوی اشاره می‌شود. دل و جان انسان‌ها، کعبه‌ای گرانبها هستند که در هر گوشه‌ای از جهان ارزشمندند، در حالی که کعبه فیزیکی تنها از سنگ و گل ساخته شده و در بیابان حجاز قرار دارد.
المنه لله که گنجینه اسرار
از این دل ویرانه نه بازست و فرازست
هوش مصنوعی: خوشحالی و شکرگزاری برای این است که گنجینه‌ای از رازها در این دل خراب و ویران وجود دارد و همیشه در حال افزایش و رشد است.
بر گونه ذاتم رقم نقطه توحید
چون خال سیه بر رخ خوبان طرازست
هوش مصنوعی: بر چهره وجودم نشانه توحید مانند خال سیاه بر صورت زیبای معشوقه‌ها جلوه‌گری می‌کند.
رخ زر گر و توحید زر و عشق تو آتش
دل بوته و شوق و طلب دل دم و گازست
هوش مصنوعی: زیبایی چهره‌ات، وحدت و عشق تو، مانند آتش در دل من است؛ در حالی که اشتیاق و خواسته‌ام از تو سوزان و درگداز است.
بر دل شدگان سوز تو دردیست که درمان
بر سوختگان درد تو سوزیست که سازست
هوش مصنوعی: عشق و احساس تو برای کسانی که دل باخته‌اند، دردی است که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد. و برعکس، عذاب و سوزی که عاشقان از عشق تو می‌کشند، برای آن‌ها مثل ساز و موسیقی خوشایند است.
در معرکه عشق تو جان بر سر بازیست
در عرصه سودای تو دل در تک و تازست
هوش مصنوعی: در میدان عشق تو، زندگی‌ام در خطر است و در جستجوی تو، قلبم در حال نبرد و تلاش است.
کوتاه مباد از سر زلفین توام دست
ای دوست که این سلسله عمر درازست
هوش مصنوعی: ای دوست، از رشته‌های زیبای موهایت کوتاه نگیرید، چون این پیوند و ارتباط ما به زندگی‌ام ادامه می‌دهد و عمرم طولانی است.
شمعست صفا را دل افروخته زان روی
در آتش سودای تو در سوز و گدازست
هوش مصنوعی: دل من به خاطر تو همچون شمعی روشن است و در پی تو به شدت در آتش عاشقانه‌ام می‌سوزد.