گنجور

شمارهٔ ۱۶

سر ملک ز جلالت بر استانه ماست
که امشب آن ملک ملک جان بخانه ماست
سرود ماست که بر آسمان فکنده بساط
نشاط چرخ ز بانگ دف و چغانه ماست
تمام کون و مکان هست جام صبح ازل
که یکدو جرعه درو از می شبانه ماست
نشانه نیست از آن شاه بی نشان و ز غیب
بهر کمان که زند تیر بر نشانه ماست
دو طایریم من و دل ببوستان وصال
که لعل و خال رخ دوست آب و دانه ماست
ز آب و دانه باغ بهشت وصل شدیم
دو شاهباز و خرابات آشیانه ماست
بقلب ناسره کثرت اعتماد مکن
که گوهر و زر توحید در خزانه ماست
هر آنچه هست درین کارگاه کن فیکون
نهاده پای بهستی پی بهانه ماست
من و تو و تن و جان جهان فناست ولی
کسی که زنده بخویشست در میانه ماست
فسانه می نشمر داستان ما بغلط
که هر چه هست بکون و مکان فسانه ماست
تراب میکده و آفتاب چرخ دلیم
ز آسمان برین برتر آستانه ماست
نشاط و وجد دل ماست در برابر دوست
که زهره در طلب و چرخ در ترانه ماست
اگر چه هست برون از زمان سرمد و دهر
ولی امر ولی والی زمانه ماست
جمال کعبه و جاه جوامع ملکوت
ز خاک میکده و باده مغانه ماست
نصیب غرقه بحر صفاست گوهر عشق
که هشق گوهر دریای بیکرانه ماست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر ملک ز جلالت بر استانه ماست
که امشب آن ملک ملک جان بخانه ماست
هوش مصنوعی: امشب، آن فرشته‌ای که برازنده است و در مقام بالایی قرار دارد، در کنار ما حاضر شده است و بر در خانه‌مان آمده است.
سرود ماست که بر آسمان فکنده بساط
نشاط چرخ ز بانگ دف و چغانه ماست
هوش مصنوعی: آوای ماست که فضایی شاداب بر آسمان پخش کرده و شادی را به جریان می‌اندازد. صدای دف و چغانه ماست که این احساس را به وجود می‌آورد.
تمام کون و مکان هست جام صبح ازل
که یکدو جرعه درو از می شبانه ماست
هوش مصنوعی: تمام عالم و وجود، همچون جامی است که در آن صبح ازل وجود دارد و تنها با یک یا دو جرعه از شراب شبانه ما می‌توان از آن بهره‌مند شد.
نشانه نیست از آن شاه بی نشان و ز غیب
بهر کمان که زند تیر بر نشانه ماست
هوش مصنوعی: نشانه‌ای از آن پادشاه بی‌نشان وجود ندارد و تیرهای او از دور به سوی هدف ما رها می‌شود.
دو طایریم من و دل ببوستان وصال
که لعل و خال رخ دوست آب و دانه ماست
هوش مصنوعی: من و دلم مانند دو پرنده هستیم که در باغ وصال معشوق پرواز می‌کنیم، چرا که زیبایی و نقش چهره محبوب همانند آب و دانه‌ای برای ماست.
ز آب و دانه باغ بهشت وصل شدیم
دو شاهباز و خرابات آشیانه ماست
هوش مصنوعی: ما با آب و دانه به باغ بهشت پیوستیم، دو پرنده‌ی آزاد که در دنیای پرجنب و جوش و پرهیاهو زندگی خود را ساخته‌ایم.
بقلب ناسره کثرت اعتماد مکن
که گوهر و زر توحید در خزانه ماست
هوش مصنوعی: به دل دیگران زیاد تکیه نکن، زیرا گنج واقعی و ارزشمند توحید در دست ماست.
هر آنچه هست درین کارگاه کن فیکون
نهاده پای بهستی پی بهانه ماست
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد، در این کارگاه بزرگ هستی به وجود آمده و دلیل آن هم خواست و اراده ماست.
من و تو و تن و جان جهان فناست ولی
کسی که زنده بخویشست در میانه ماست
هوش مصنوعی: من و تو و تن و جان همه چیزی جز فنا و زوال نیستند، اما فردی که خود را به زندگی و وجود خویش متصل کرده، در میان ما حضور دارد.
فسانه می نشمر داستان ما بغلط
که هر چه هست بکون و مکان فسانه ماست
هوش مصنوعی: داستان ما را به حساب افسانه نگذار، زیرا هر چه در هستی وجود دارد، خود بخشی از داستان ماست.
تراب میکده و آفتاب چرخ دلیم
ز آسمان برین برتر آستانه ماست
هوش مصنوعی: محل می‌خواری و نور خورشید، دل من از آسمان بالاتر است و در این مکان، مقام ما بزرگتر از همه چیز است.
نشاط و وجد دل ماست در برابر دوست
که زهره در طلب و چرخ در ترانه ماست
هوش مصنوعی: شادی و خوشحالی دل ما در مقابل دوست است، به گونه‌ای که ستاره در جستجوی اوست و آسمان در حال نواختن آهنگ ماست.
اگر چه هست برون از زمان سرمد و دهر
ولی امر ولی والی زمانه ماست
هوش مصنوعی: اگرچه فراتر از زمان و روزگار قرار دارد، اما ولی فقیه و رهبر ما در این دوران، همان ولی و والی زمانه ماست.
جمال کعبه و جاه جوامع ملکوت
ز خاک میکده و باده مغانه ماست
هوش مصنوعی: زیبایی کعبه و عظمت صحنه‌های ملکوتی در حقیقت از خاک میکده و شراب مغان ناشی می‌شود.
نصیب غرقه بحر صفاست گوهر عشق
که هشق گوهر دریای بیکرانه ماست
هوش مصنوعی: محبت و عشق، مانند جواهری گرانبها در اعماق دریا قابل دسترسی است. هر کسی که در دریای صفا و محبت غرق شود، به این گوهر ارزشمند دست پیدا می‌کند. عشق به اندازه‌ای عمیق و وسیع است که هیچ مرزی ندارد و می‌تواند تمامی وجود انسان را فراگیرد.