گنجور

شمارهٔ ۱۱۹

دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من
عشق تو در دل نهان شد دل زار و تن ناتوان شد
رفتی چو تیر و کمان شد از بار غم پیکر من
می‌سوزم از اشتیاقت در آتشم از فراقت
کانون من سینهٔ من سودای من آذر من
من مست صهبای باقی زآن ساتکین رواقی
فکر تو در بزم ساقی ذکر تو رامشگر من
چون مهره در ششدر عشق یک چند بودم گرفتار
عشق تو چون مهره چندیست افتاده در ششدر من
دل در تف عشق افروخت گردون لباس سیه دوخت
از آتش و آه من سوخت در آسمان اختر من
گبر و مسلمان خجل شد دل فتنهٔ آب و گل شد
صد رخنه در ملک دل شد زَ اندیشهٔ کافر من
شکرانه کز عشق مستم میخواره و می پرستم
آموخت درس الستم استاد دانشور من
سلطان سیر و سلوکم مالک رقاب ملوکم
در سورم و نیست سوگم بین نغمهٔ مزمر من
در عشق سلطان بختم در باغ دولت درختم
خاکستر فقر تختم خاک فنا افسر من
با خار آن یار تازی چون گل کنم عشقبازی
ریحان عشق مجازی نیش من و نشتر من
دل را خریدار کیشم سرگرم بازار خویشم
اشک سپید و رخ زرد سیم من است و زر من
اول دلم را صفا داد آیینه‌ام را جلا داد
آخر به باد فنا داد عشق تو خاکستر من
تا چند در های و هویی ای کوس منصوری دل
ترسم که ریزند بر خاک خون تو در محضر من
بار غم عشق او را گردون ندارد تحمل
کی می‌تواند کشیدن این پیکر لاغر من
دل دم ز سر صفا زد کوس تو بر بام ما زد
سلطان دولت لوا زد از فقر در کشور من

اطلاعات

وزن: مستفعلن فاعلاتن مستفعلن فاعلاتن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من
هوش مصنوعی: ای دوست، تو دل مرا با خود بردی و به غارت بردی. حالا می‌بینی که این کار تو چه بلایی سر من آورده است.
عشق تو در دل نهان شد دل زار و تن ناتوان شد
رفتی چو تیر و کمان شد از بار غم پیکر من
هوش مصنوعی: عشق تو در قلبم پنهان شده و حالا دلم شکسته و جسمم ناتوان است. تو رفتی و مانند تیر و کمان به دوردست‌ها پرتاب شدی و به خاطر غمی که دارم، حال و روزم از هم پاشیده است.
می‌سوزم از اشتیاقت در آتشم از فراقت
کانون من سینهٔ من سودای من آذر من
هوش مصنوعی: من به خاطر اشتیاق تو می‌سوزم و از دوری‌ات در آتش می‌سوزم. کانون وجود من در سینه‌ام قرار دارد و آرزو و شوق من همچون آتشی است که در قلبم زبانه می‌کشد.
من مست صهبای باقی زآن ساتکین رواقی
فکر تو در بزم ساقی ذکر تو رامشگر من
هوش مصنوعی: من در مستی شراب باقی به یاد تو هستم و در فضایی که تو در آن حضور داری، فکر تو در مهمانی ساقی، راز و شوق من است.
چون مهره در ششدر عشق یک چند بودم گرفتار
عشق تو چون مهره چندیست افتاده در ششدر من
هوش مصنوعی: در عشق تو مدتی به دام افتاده بودم، همچون مهره‌ای که در بازی شش‌در اسیر شده است. حالا هم احساس می‌کنم که به مدت زیادی در این حالت باقی مانده‌ام.
دل در تف عشق افروخت گردون لباس سیه دوخت
از آتش و آه من سوخت در آسمان اختر من
هوش مصنوعی: دل من به عشق شعله‌ور شده و آسمان برای من لباس تیره‌ای از درد و اندوه دوخته است. از سوز آتش و آه من، ستاره‌ام در آسمان می‌سوزد.
گبر و مسلمان خجل شد دل فتنهٔ آب و گل شد
صد رخنه در ملک دل شد زَ اندیشهٔ کافر من
هوش مصنوعی: گبر و مسلمان هر دو شرمنده شدند و دل فتنه در دل و جان مردم ایجاد کرد. اندیشهٔ کافر در دل باعث شد که در سرزمین محبت شکاف‌های زیادی به وجود بیاید.
شکرانه کز عشق مستم میخواره و می پرستم
آموخت درس الستم استاد دانشور من
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، شراب‌نوشی و مستی را یاد گرفتم و درس‌هایی از استاد فرهیخته‌ام آموختم.
سلطان سیر و سلوکم مالک رقاب ملوکم
در سورم و نیست سوگم بین نغمهٔ مزمر من
هوش مصنوعی: در مسیر سیر و سلوک خود، من باری بر دوش ملوک و شاهان دارم و در حال جشن و سرور هستم، به گونه‌ای که هیچ اندوهی در دل ندارم و صدای خوشی که به گوش می‌رسد، نشان از شادابی و خوشحالی من است.
در عشق سلطان بختم در باغ دولت درختم
خاکستر فقر تختم خاک فنا افسر من
هوش مصنوعی: در عشق، من به اوج قدرت و ثروت رسیده‌ام و در باغ خوشبختی زندگی می‌کنم. اما در عین حال، سرنوشت من با فقر و زوال نیز گره خورده است. هرچند که عشق را تاج سر خود می‌دانم، اما در واقع با خاکی که از فقر نشأت می‌گیرد، درگیرم.
با خار آن یار تازی چون گل کنم عشقبازی
ریحان عشق مجازی نیش من و نشتر من
هوش مصنوعی: من با سوز و خاری که از عشق آن معشوق به دل دارم، به طرز زیبایی با عشق بازی می‌کنم. این عشق به مانند ریحان تازه است، اما در عین حال درد و رنجی نیز به من می‌زند که شبیه نیش و زخم است.
دل را خریدار کیشم سرگرم بازار خویشم
اشک سپید و رخ زرد سیم من است و زر من
هوش مصنوعی: من در جستجوی کسی هستم که دل مرا بخرد و در این میان خودم سرگرم مشغولیات زندگی‌ام هستم. اشک‌های من مانند رنگ سپید و چهره‌ام همچون زردی از نقره و طلاست.
اول دلم را صفا داد آیینه‌ام را جلا داد
آخر به باد فنا داد عشق تو خاکستر من
هوش مصنوعی: ابتدا با عشق تو، دل من را آرامش بخشید و آیینه‌ام را نورانی کرد؛ اما در نهایت، آن عشق باعث نابودی‌ام شد و مرا به خاکستر تبدیل کرد.
تا چند در های و هویی ای کوس منصوری دل
ترسم که ریزند بر خاک خون تو در محضر من
هوش مصنوعی: چند بار باید در این هیاهو و سر و صدا بمانم؟ ای کسی که صدایت مانند صداهای قهرمانان است، نگرانم که خونت در حضور من بر زمین بریزد.
بار غم عشق او را گردون ندارد تحمل
کی می‌تواند کشیدن این پیکر لاغر من
هوش مصنوعی: آسمان نمی‌تواند بار غم عشق او را تحمل کند. چه کسی می‌تواند این بدن نحیف مرا به دوش بکشد؟
دل دم ز سر صفا زد کوس تو بر بام ما زد
سلطان دولت لوا زد از فقر در کشور من
هوش مصنوعی: دل شاد و سرشار از صفا شد، نوای تو بر بام خانه‌ام طنین‌انداز شد. پادشاهی که به خوشی و اقتدار معروف است، از فقر و نیاز در سرزمین من خبر می‌دهد.

حاشیه ها

1400/09/12 12:12
ملیکا رضایی

استاد شجریان و هابیل علی اف (کمانچه) همراه با همایون شجریان(تنبک)با حضور استاد عبدالله خان دوامی (استاد استاد شجریان) این شعر را به زیبایی تمام اجرا کردند ؛

اولش مثل آهنگهای شیرین و زیبای ترکی هست انگار ولی باهاش تفاوت داره شاید در ابتدا تو گوش ها اینجوری تداعی بشه ولی با آهنگ دل بردی از من به یغما تو آلبوم پیام نسیم تفاوت خیلی زیادی داره و زیبایی ش دو چندان هست ...هم تو تلگرام هم تو آپارات هست پیوند به وبگاه بیرونی میتونید ببینید:-))))

1400/09/12 12:12
ملیکا رضایی

جالبه که کسی برای این شعر حاشیه نزاشته چراکه اکثر اشعار خوانده شده توسط استاد غالبا حاشیه های دوستان را مشاهده میکنیم :-)))

1401/03/26 00:05
آتشی در نیستان

نکته جالبی بود

.

نظرتون راجب اجرای محمد اصفهانی چیه؟

1401/04/16 20:07
حسین یوسف زاده

بار غم عشق او را گردون ندارد تحمل... تلمیح به آیه  انا عرضنا الامانه علی السموات و الأرض والجبال فابین عن یحملنهاو اشفقن منها ،فحملها الانسان انه کان ظلوما جهولا 

1401/04/16 20:07
حسین یوسف زاده

در ششدر بودن : اصطلاح بازی نرد به نحوی که یکی از بازیکنان شش خانه جلوی حریف ببندد و حریف نتواند مهره های خود را حرکت دهد و در تنگنا بیفتد و راه خروج نداشته باشد. 

دنیا را هم ششدر فنا گفته‌ اند چون دارای شش جهت است .

شاعر در این بیت می گوید هم من در تنگنای عشق گیر افتاده ام ،هم عشق در وجود من گیر افتاده... نه من گریزی از عشق دارم نه عشق از وجود من راه گریزی دارد ...

1401/08/13 07:11
محمد ایران دوست

سلام

لطف میکنید وزن این شعر رو کمی توضیح بدید

من با قواعد واج و هجی کردن که روی ابیات کار میکنم وزن گفته شده در نمیاد

با سپاس

 

1401/12/19 20:03
یوسف شیردلپور

فوق العاده است شاهکاری از صفای اصفهانی هم درمورد عشق وعاشقی هم فرقت وفراق وچه استادانه خسرو آواز استاد شجریان این ‌شعر را به درچندین اجرا ودستگاه های مختلف به زیبایی اجرا کرده اند مخصوصا بیت 15

بارغم عشق اورا گردون نیادر تحمل

چون مینواند کشیدن این  پیکرلاغرمن

چققققدر این بیت نابه وچه رویایی اجرا کرده اند استاد شجریان 💞💞🙏🙏

1403/01/03 21:04
دانیال

وقت همگی بخیر. [ای] در مصرع اولِ بیت اول اضافیه و وزن رو به‌هم ریخته. لطفاً اصلاح کنید.

1403/02/05 08:05
روزبه رفیعی مقدم

معنی ترک غارتگر: اشاره دارد به غارتگری و چپاول قوم مغول که در بخش وسیعی از دنیای آن موقع با خون ریزی و خشونت به غنایم بسیاری دست یافتند و این کلمه بعد از ورود به ادبیات فارسی، در مورد کسی که دلبری کند و دل کسی را به تاراج ببرد و چپاول و غارت کند هم استفاده شده. ترک غارتگر. ترک شیرازی و ...

1403/03/04 18:06
سیدمحمد جهانشاهی

استاد محمودی کریمی در صدری ،آواز افشاری تعلیم داده است

اساتید  حسین قوامی و سید نورالدین رضوی سروستانی در همان صدری ، آواز افشاری  به دقت و درست خوانده اند

1403/09/10 00:12
Ali Maghsoudi

با سلام و درود،  یکی از کاربران گفتند که استاد شجریان و هابیل علی اف همراه با همایون شجریان با حضو استاد عبدالله خان دوامی (استاد استاد شجریان) این شعر را به زیبایی تمام اجرا کردند. بنده این اجرا را پیدا نکردم. اگر کسی لینک آن را دارد لطفا به اشتراک بگذارند. ممنون

1404/10/26 21:12
یوسف شیردلپور

درود برشما دوست عزیز روی همان وب 

خانم ملیکا رضایی کلیک کنید... 💛🌱

1404/04/02 08:07
محسن دشتیان

سلام خدمت بزرگان

لغات خاصی در ابیات وجود دارد

برای مثال من مست صهبای باقی زان ساتکین رواقی

ممنون میشم کسی حاشیه تفسیری بابت این شعر بنویسد