شمارهٔ ۱۱۲
عشق زد خیمه بیائید که بی خانه شویم
شمع افروخته شد هم پر پروانه شویم
حلقه طره او در شکنست و خم و تاب
باید اندر سر این سلسله دیوانه شویم
آشنایان غم عشق برآنند که ما
زین خیال و خرد شیفته بیگانه شویم
حاصل از سبحه و سجاده ندیدیم سپس
پاسبانان سر کوچه میخانه شویم
کی درین زاویه ها بود باندیشه ما
که بافسون غم عشق تو افسانه شویم
یار پیمان شکن از شارع میخانه گذشت
باید اندر قدمش بر سر پیمانه شویم
رشته سبحه گسستیم که بی دانه و دام
حجه صوفی و آن سبحه صد دانه شویم
گرد گشتیم و بیفشاند ز دامن همه تن
پنجه گردیم که بر طره او شانه شویم
بیت معمور ولایت دل دیوانه ماست
گنج مائیم ولی باید ویرانه شویم
کمتر آید ز زنان کشمکش پرده دری
تن بود پرده بکوشید که مردانه شویم
نیست در شهر بتی تا ببرد دل ز صفا
باز گردید حریفان که بکاشانه شویم
خانه از غیر بپردازیم از نفی خودی
همدل و همسخن و همسر جانانه شویم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق زد خیمه بیائید که بی خانه شویم
شمع افروخته شد هم پر پروانه شویم
هوش مصنوعی: عشق به ما چادر زده است، بیایید تا بدون خانه و کاشانه شویم. شمعی روشن شده است و همه ما مانند پروانه به دور آن خواهیم چرخید.
حلقه طره او در شکنست و خم و تاب
باید اندر سر این سلسله دیوانه شویم
هوش مصنوعی: موهای حلقهدار او در هم پیچیده و به حالت خم و تاب درآمده است و ما باید در این زنجیره دیوانهوار شویم.
آشنایان غم عشق برآنند که ما
زین خیال و خرد شیفته بیگانه شویم
هوش مصنوعی: دوستان و نزدیکان ما در مورد عشق و غم آن نگران هستند و میخواهند که ما از این خیال و اندیشه عشق به کسی که به ما وابستگی ندارد، دور شویم.
حاصل از سبحه و سجاده ندیدیم سپس
پاسبانان سر کوچه میخانه شویم
هوش مصنوعی: ما از عبادت و رفتارهای مذهبی چیزی جز سرخوردگی و ناامیدی نیافتیم، پس تصمیم گرفتیم که به دنیای خوشگذران و میخانهگردی بپردازیم.
کی درین زاویه ها بود باندیشه ما
که بافسون غم عشق تو افسانه شویم
هوش مصنوعی: در این مکانها هیچکس نیست که به فکر ما باشد و ما را با افسون اندوه عشق تو، به داستانی تبدیل کند.
یار پیمان شکن از شارع میخانه گذشت
باید اندر قدمش بر سر پیمانه شویم
هوش مصنوعی: دوست وفادار که به عهد خود پایبند نیست، از کوچهی میخانه عبور کرد. باید در جلوی پای او، خود را به خاطر عشق و محبت به استادهاش تقدیم کنیم.
رشته سبحه گسستیم که بی دانه و دام
حجه صوفی و آن سبحه صد دانه شویم
هوش مصنوعی: رشته تسبیح ما پاره شد تا بدون دانه و قید، به حقیقتی فراتر از ظواهر دست یابیم و آن تسبیح را به صد دانه تبدیل کنیم.
گرد گشتیم و بیفشاند ز دامن همه تن
پنجه گردیم که بر طره او شانه شویم
هوش مصنوعی: ما در دور زمان گرد وخاکی بر تن داریم و میکوشیم تا هرچه را در دامن خود داریم، به کنار افکنیم تا بتوانیم به زلف او برسیم و همچون شانهای برای زیباییاش باشیم.
بیت معمور ولایت دل دیوانه ماست
گنج مائیم ولی باید ویرانه شویم
هوش مصنوعی: دل دیوانه ما خانهای است که همیشه در آن به عشق و محبت مشغولیم. ما خود گنجینهای از زیباییها و ارزشها هستیم، اما برای ظهور و تجلی این گنج باید از برخی مسائل و زواید رها شویم و به نوعی ویران شویم.
کمتر آید ز زنان کشمکش پرده دری
تن بود پرده بکوشید که مردانه شویم
هوش مصنوعی: زنان کمتر درگیر جدل و بحث میشوند، زیرا برای آنها در نهایت مهم است که حفظ حجاب و حیا کنند. پس باید تلاش کنیم که قوی و دلیر شویم.
نیست در شهر بتی تا ببرد دل ز صفا
باز گردید حریفان که بکاشانه شویم
هوش مصنوعی: در این شهر هیچ معشوقی وجود ندارد که دل را از پاکی و صفا ببرد، پس بیایید دوباره به هم بپیوندیم و به خانهام بازگردیم.
خانه از غیر بپردازیم از نفی خودی
همدل و همسخن و همسر جانانه شویم
هوش مصنوعی: به جای توجه به دیگران و خود را درگیر مسائل آنها کردن، بهتر است بر وحدت و همدلی با یکدیگر تمرکز کنیم و در کنار هم، به پیوندهای عاطفی و فکری قویتر دست یابیم.

صفای اصفهانی