گنجور

شمارهٔ ۱۱۱

دردیست ز عشق او به جانم
پیداست ز جسم ناتوانم
این سوز ز جان رسید بر پوست
از پوست به مغز استخوانم
از نام و نشان خود گذشتم
من بنده شاه بی‌نشانم
برهان جلالت من اینست
پیرم به تجلی و جوانم
با آنکه جوانم آسمان را
چون تیر گذشته از کمانم
چون قاصد کعبه حضورم
مقصود زمین و آسمانم
تابنده آستان فقرم
چرخست گدای آستانم
با آنکه تنم ز عشق موئیست
در پهلوی نفس پهلوانم
در وادی ایمنم چو موسی
بر گله خویشتن شبانم
ای آنکه کنی به بحر و کان روی
من گوهر بحر و زرکانم
بگذشته ازین و آن و چون روح
در صورت این و سر آنم
من باز سپیدم و مهیاست
بر ساعد شاه آشیانم
پرورده نعمت حکیمم
بر خوان وجود میهمانم
از کوزه عیسی است آبم
از سفره احمدست نانم
با اینهمه قدر و جاه، فانی
در مهدی صاحب‌الزمانم
من نیستم اوست کیستم من
پیداست صفای اصفهانم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دردیست ز عشق او به جانم
پیداست ز جسم ناتوانم
هوش مصنوعی: درد عشق او به خوبی در وجودم حس می‌شود و این نشان می‌دهد که جسمم ناتوان است.
این سوز ز جان رسید بر پوست
از پوست به مغز استخوانم
هوش مصنوعی: این احساس درد و رنج عمیق به اندازه‌ای در وجودم نفوذ کرده که از سطح پوست به عمق مغز و استخوان‌هایم رسیده است.
از نام و نشان خود گذشتم
من بنده شاه بی‌نشانم
هوش مصنوعی: من از همه‌ی نام و نشانه‌هایم فراتر رفته‌ام و اکنون فقط یک بنده‌ام که چیزی از خود ندارد.
برهان جلالت من اینست
پیرم به تجلی و جوانم
هوش مصنوعی: دلیل بزرگی من این است که در حالی که پیری به چشم می‌آیم، به خاطر روشنایی و نور وجودم جوان هستم.
با آنکه جوانم آسمان را
چون تیر گذشته از کمانم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه جوان هستم، آسمان را مانند تیر از کمان رها شده می‌بینم.
چون قاصد کعبه حضورم
مقصود زمین و آسمانم
هوش مصنوعی: مثل قاصدی که به کعبه می‌رود، من نیز در جستجوی هدفی بزرگ هستم که هم در زمین و هم در آسمان اهمیت دارد.
تابنده آستان فقرم
چرخست گدای آستانم
هوش مصنوعی: من در درگاه فقر قرار دارم و چرخ زندگی‌ام به دور آن می‌چرخد، مانند گدایی که در آستانه حضور در می‌آید.
با آنکه تنم ز عشق موئیست
در پهلوی نفس پهلوانم
هوش مصنوعی: با اینکه بدنم از عشق مانند مویی کنار بدن یک قهرمان است، اما هنوز هم قهرمان من هستم.
در وادی ایمنم چو موسی
بر گله خویشتن شبانم
هوش مصنوعی: من در یک مکان امن و آرام هستم، مانند موسی که بر گوسفندان خودش نظارت می‌کند و آنها را راهنمایی می‌کند.
ای آنکه کنی به بحر و کان روی
من گوهر بحر و زرکانم
هوش مصنوعی: ای کسی که می‌توانی در دریا شنا کنی، به من بگو که من چون جواهر دریا و طلا هستم.
بگذشته ازین و آن و چون روح
در صورت این و سر آنم
هوش مصنوعی: من از همه چیز گذشته‌ام و مانند روحی هستم که در این صورت و سر آن جاری‌ام.
من باز سپیدم و مهیاست
بر ساعد شاه آشیانم
هوش مصنوعی: من هنوز جوان و بانشاط هستم و در آغوش پادشاه سرزمینم، جایی برای زندگی و آرامش دارم.
پرورده نعمت حکیمم
بر خوان وجود میهمانم
هوش مصنوعی: من از نعمت‌های خردمند بهره‌مند هستم و در زندگی، مهمان این وسعت و وجود هستم.
از کوزه عیسی است آبم
از سفره احمدست نانم
هوش مصنوعی: من از سرچشمه عیسی آب می‌خورم و نانم از سفره احمد است.
با اینهمه قدر و جاه، فانی
در مهدی صاحب‌الزمانم
هوش مصنوعی: با این همه مقام و جایگاه، من در عشق امام مهدی غرق شده‌ام.
من نیستم اوست کیستم من
پیداست صفای اصفهانم
هوش مصنوعی: من تنها خودم نیستم، بلکه او نیز هست. من کیستم؟ این موضوع برای همه روشن است که من نمایانگر زیبایی‌های اصفهان هستم.