گنجور

شمارهٔ ۱۰۸

کفر آئین منست ار عشق را تمکین کنم
کافر عشقم اگر من پشت بر آئین کنم
سیر باطن را گذارم بر فراز عرش پای
خاک خذلان بر سر معراج ظاهر بین کنم
در هوای دوست می پرند با هم کبک و باز
کبک را فرخنده خوانم باز را تحسین کنم
پر دهم گر صعوه را از عشق عنقای قدم
قاف را تا قاف پر سیمرغ و پر شاهین کنم
کی گذارم طائر تقدیس را آلوده بال
من که مرغ خانه را شهباز علیین کنم
سر عشق دوست را گر سیر انسانی کند
در مقام قلب بر روح القدس تلقین کنم
بگذرم از هفت خوان تن گر از تن بگذرم
ور نه بر جان کی رسم گر جسم را روئین کنم
در هواهای تن این حیوان اصطبل و علف
جان نکاهم رفرف معراج دل را زین کنم
پرده امکان فرو گیرم ز رخسار وجوب
کون را یکباره بی امکان و بی تکوین کنم
روی وحدت را کنم بی پرده چونان آفتاب
خاکیان را بی نیاز از ماه و از پروین کنم
عرصه توحید را پردازم از صف نفاق
دست حق در ذوالفقار صفدر صفین کنم
زنگ خودبینی کند مرآت دل را بی صفا
من صفایم نیستی را پیشوای دین کنم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کفر آئین منست ار عشق را تمکین کنم
کافر عشقم اگر من پشت بر آئین کنم
هوش مصنوعی: اگر عشق را جدی بگیرم و به آن اعتنا کنم، در واقع به دینی که دارم پشت می‌کنم. در این صورت، از نظر دیگران، کافر محسوب می‌شوم.
سیر باطن را گذارم بر فراز عرش پای
خاک خذلان بر سر معراج ظاهر بین کنم
هوش مصنوعی: با طی کردن مراحل باطنی، به اوج می‌رسم و در عرش (بلندای عظمت) قرار می‌گیرم، در حالی که شکست و ناامیدی را بر سر خود احساس می‌کنم و در عین حال می‌خواهم واقعیت ظاهری خود را به نمایش بگذارم.
در هوای دوست می پرند با هم کبک و باز
کبک را فرخنده خوانم باز را تحسین کنم
هوش مصنوعی: در فضایی که محبت و دوستی حاکم است، کبک و باز به خوبی کنار هم زندگی می‌کنند. من به کبک به خاطر خوشبختی‌اش احترام می‌گذارم و باز را نیز تحسین می‌کنم.
پر دهم گر صعوه را از عشق عنقای قدم
قاف را تا قاف پر سیمرغ و پر شاهین کنم
هوش مصنوعی: اگر بتوانم، پر صدا و پرشور عشق را به راهم می‌دهم و از قله‌های بلند به قله‌ای دیگر می‌روم تا به اوج کمال و عظمت برسم.
کی گذارم طائر تقدیس را آلوده بال
من که مرغ خانه را شهباز علیین کنم
هوش مصنوعی: نمی‌خواهم پرنده‌ای که پاک و مقدس است، به خاطر خودم آلوده شود. ترجیح می‌دهم آن را در جایی نگه دارم که بتوانم به آن بال و پر عظمتی ببخشم.
سر عشق دوست را گر سیر انسانی کند
در مقام قلب بر روح القدس تلقین کنم
هوش مصنوعی: اگر عشق به دوست، انسان را شگفت‌زده و مدهوش کند، من می‌توانم در مرتبه قلب، مفاهیم الهی را به او آموزش دهم.
بگذرم از هفت خوان تن گر از تن بگذرم
ور نه بر جان کی رسم گر جسم را روئین کنم
هوش مصنوعی: اگر از مشکلات و چالش‌های جسمانی عبور کنم، می‌توانم از محدودیت‌های بدنم فراتر بروم. اما اگر نتوانم این کار را انجام دهم، به روح و جانم نیز دست نخواهم یافت. اگر بتوانم جسمم را مقاوم کنم و بر مشکلاتش غلبه کنم، می‌توانم به تعالی برسم.
در هواهای تن این حیوان اصطبل و علف
جان نکاهم رفرف معراج دل را زین کنم
هوش مصنوعی: در شرایطی که بدن این موجود به مانند یک اصطبل و علف است، روح و دل من را به پرواز درآورده و مرا به اوج می‌رساند.
پرده امکان فرو گیرم ز رخسار وجوب
کون را یکباره بی امکان و بی تکوین کنم
هوش مصنوعی: من پرده‌ی دنیا را از چهره‌ی هستی کنار می‌زنم و به‌یکباره آنچه را که ممکن نیست و شکل نمی‌پذیرد، ایجاد می‌کنم.
روی وحدت را کنم بی پرده چونان آفتاب
خاکیان را بی نیاز از ماه و از پروین کنم
هوش مصنوعی: می‌خواهم به وضوح و آشکارا به موضوع اتحاد بپردازم، مانند آفتابی که مردم زمین را از نیاز به ماه و ستاره‌های دیگر بی‌نیاز می‌کند.
عرصه توحید را پردازم از صف نفاق
دست حق در ذوالفقار صفدر صفین کنم
هوش مصنوعی: من به بررسی و تجزیه و تحلیل مفهوم وحدت می‌پردازم و از صف نفاق دوری می‌کنم تا با یاری حق، در نبردها پیروز شوم و دشمنان را به عقب برانم.
زنگ خودبینی کند مرآت دل را بی صفا
من صفایم نیستی را پیشوای دین کنم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خودبینی و خودخواهی، روح و دل انسان را آلوده می‌کند و باعث می‌شود که صفای درون از بین برود. فرد شاعر به این فکر می‌کند که صفای واقعی را در عدم خودیابی و عدم وجود خود می‌یابد و می‌خواهد رهبری دین را در این مسیر به عهده گیرد.