گنجور

شمارهٔ ۲۸ - وله ایضا

ایکه خواهی در ولایت شهر یاری داشتن
در طریق فقر باید خاکساری داشتن
خاکسار فقر شو تا شهریار جان شوی
ایکه خواهی در ولایت شهریاری داشتن
اسب تن پی کن که نتوان یافت پایان طریق
ای رفیق از استر و اسب سواری داشتن
آن گل بی خار در گلزار دل مپسند لیک
دیده ئی بایست چون ابر بهاری داشتن
آب رحمت زاسمان جان بجوی آوردنست
خون دل از ناودان دیده جاری داشتن
ترک آن ترک حصاری گیر کز این نه حصار
نگذرد پوینده از ترک حصاری داشتن
خاک شو ز آلایش تن پاک شو کان یار را
دل نکرد ادراک نور از طبع ناری داشتن
زخم محکمتر زن ای غم کازمودم بارها
کار دل بهتر شود از زخم کاری داشتن
ای طلبکار ولا کن بردباری در بلا
زیر بار دوست باید بردباری داشتن
گاو نفس از مرغزار تن ترا گردد شکار
گر توانی زور شیر مرغزاری داشتن
مرغ دولت را که دارد پرش شاهین بدام
آورند از شهپر باز شکاری داشتن
رستگاری خواهی از دنیا پرستان رسته باش
رستن از این قلتبانان رستگاری داشتن
از خودی بگذر خدائی کن ببین بهتر کدام
روز روشن داشتن یا شام تاری داشتن
جلوه دادن اختر ادراک گردون خودیست
آفتاب معرفت را در تواری داشتن
خرم آن طائر که باز عشق کرد آنرا اسیر
گشت مرغ باغ عزت بعد خواری داشتن
بعد خواری داشتن گشتن اسیر باز عشق
خنده ها مانند کبک کوهساری داشتن
این قفس پرداختن ناسوت را کردن رها
زیر پر لاهوت را ارغون ماری داشتن
یار را دیدن نهادن پای او بر چشم دل
این عجب نبود ز یاران چشم یاری داشتن
دل شماری نوح و توحیدست دریای محیط
شرط این دریای بی ساحل شماری داشتن
یا شماری داشتن یا بحر را بردن بکام
بحر بی پایان شدن گنج دراری داشتن
باید ار منصور باید بود در دار فنا
بر سردار ار برندت پایداری داشتن
سر فرو ناوردن از امید بر چتر ملوک
بر در فقر و فنا امیدواری داشتن
شاه اورنگ تجرد باش کاندر فقر نیست
پادشاهی از عبید و از جواری داشتن
باید ار خواهی شود روئین تن چرخت غلام
آتشی بر دل چو دست سیمیاری داشتن
آتش زر دشت پخت اسفندیار خام را
نیست آسان سطوت اسفندیاری داشتن
زور را بگذار و زاری گیر من خود بارها
آزمودم بهتر از زورست زاری داشتن
ناف آهوی ختن شو عود مغز روح باش
فاسدست این مشک با عود قماری داشتن
دل کزو عطر مشام الله بمغز جان رسید
کی تواند منت مشک تتاری داشتن
تا بپای او نمیری پیش آنروی چو ماه
گر شوی خورشید باید شرمساری داشتن
زنده ئی در پاش مردن قطره ئی دریا شدن
حق شدن با حق نشستن حقگذاری داشتن
با خدا همخو شدن بیرون شدن از مغز و پوست
تا بمغز از پوست حکم دوست ساری داشتن
در شگفت از تن پرستانم که با مردان راه
ناگزیر ستند در ناسازگاری داشتن
آهوی توحید را از مرغزار معرفت
صید کردن طعمه نادادن فراری داشتن
مصطفی را خصمی بو جهل خود برهان جهل
لا مکان پیمائی و گردون سپاری داشتن
بوالحکم گو باش منکر یاور احمد خداست
عیسویت نیست از مشت حواری داشتن
خر چه داند قدر عیسی دد چه داند جبرئیل
باغوی غوکی سر بانگ هزاری داشتن
آن صحاری کش مهارستی بدست دیگران
ز ابلهی باشد مهار آن صحاری داشتن
پیش صاحبدل بود بی آب تر از خاک خشک
از حد هندوستان تا مرز ساری داشتن
از حد هندوستان تا مرز ساری ملک نیست
پادشاهی نیست ملک اعتباری داشتن
ملک ملک فقر و دین و دولت دور از زوال
دولت توحید و دین هشت و چاری داشتن
مرتضی و یازده فرزند آن بحر وجود
دین بحار جود جاری در براری داشتن
جز حقیقت هر چه باشد من نخواهم داشت دوست
نیست طور حق بباطل دوستداری داشتن
از جهت بیرون بود معراج انسان مدیر
این نه معراجست معراج بخاری داشتن
ذکر و فکر اختیاری سد راه معنویست
چیست دوزخ ذکر و فکر اختیاری داشتن
زر نباید داشت از بهر نثار راه دوست
روی چون زر باید و اشک نثاری داشتن
گر ثبات کوه داری دم زن از فقر و فنا
جمع ضدینست فقر و بیقراری داشتن
فقر را محکمترستی پایه از بنیان کوه
کوه را در فقر بخشند استواری داشتن
گونه درویش را از خون دل باید نگار
نیست درویشی سرانگشت نگاری داشتن
یار را چشم خماری نیست در خور روی یار
کی توانی دید با چشم خماری داشتن
شکل انسانیست مر اقلیدس ما را دلیل
نیست در تحریر ما شکل حماری داشتن
گاو پندارند بی شکل حماری مرد را
این ددان در بودن و کامل عیاری داشتن
جاهلی گر ضد معنی یافت این شکل از خریست
شکل کارست این نه شکل نابکاری داشتن
شکل امرست اینکه بی شکلست و بیمقدار لیک
در تنزل یاردی بر هر دو باری داشتن
شکل نفسست اینکه ذاتش در تجرد مختفیست
لیک فعلش خوی مائی طبع ناری داشتن
نیست شکل ننگ و نادانی که شرم آید مرا
این تشکل داشتن تا شرمساری داشتن
صورت ار گوئی بپیش عامه فهمد روی و موی
پیش دانا چیست صورت خلق باری داشتن
زشتر شکلیست در خشک آخور آخر زمان
هم سر خر داشتن هم بی فساری داشتن
شکل ما از شکل بیرونست شکل وحدتست
کی رسی بر شمس با شکل ذراری داشتن
شکل ما شکل سلیمانست بر روی بساط
کی توانی دید با این دیوساری داشتن
مار یا طاوس باش ار نیستی شیطان چه سود
سینه طاوسی و دندان ماری داشتن
کرد آدم را بری از سروری طاوس و مار
شد هوی را بنده از کردگاری داشتن
بگذر از این مردم ناسخته کز نابخردیست
سیرت انسان نهادن دیو ساری داشتن
خوی انسان گیر چون حشرت بخوی غالبست
خواهی ار در محشر اینصورت که داری داشتن
خوی انسان علم الاسماست کاندر اسم ذات
میتوان ذات صفا را زینهاری داشتن
زینهاری داشتن ذات صفا در اسم دوست
شاد حالی شاد کامی شاد خواری داشتن
از ازل بودن ابد را سیر کردن با خدای
آنچه معلومست پیش علم باری داشتن
روح اللهیست در انسان کامل کارساز
این دگرها زنده از روح بخاری داشتن
زنده از روح بخاری روح حیوانست و هست
شرط انسانی دلی زین روح عاری داشتن
چنبر چرخ فنا را بر سر نه آسمان
دور دادن سیر دور بی مداری داشتن
مست گشتن از می خمخانه توحید ذات
بی لب و بی کام و بی خم میگساری داشتن
سنبل از آن زلف چیدن نقل ازان لب خواستن
باده زان ساغر زدن بی سوگواری داشتن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ایکه خواهی در ولایت شهر یاری داشتن
در طریق فقر باید خاکساری داشتن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی در دیاری دوست و یاری داشته باشی، باید در مسیر فقر و نیازمندی تواضع و فروتنی را در خود بپروری.
خاکسار فقر شو تا شهریار جان شوی
ایکه خواهی در ولایت شهریاری داشتن
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانی در مسند رهبری یا ارنرسی به مقام‌های بلند رسید، ابتدا باید humble و متواضع باشی و به فقر و سادگی خود افتخار کنی.
اسب تن پی کن که نتوان یافت پایان طریق
ای رفیق از استر و اسب سواری داشتن
هوش مصنوعی: اسب را به تن خود پیوند بزن، چرا که در این راه نمی‌توان پایان را یافت، ای دوست، از داشتن استر و اسب سواری بهره‌مند باش.
آن گل بی خار در گلزار دل مپسند لیک
دیده ئی بایست چون ابر بهاری داشتن
هوش مصنوعی: به آن گل زیبا و بی‌دردسر در دل باغ توجه نکن، اما باید چشمی داشته باشی که مانند ابرهای بهاری نازک و لطیف باشد.
آب رحمت زاسمان جان بجوی آوردنست
خون دل از ناودان دیده جاری داشتن
هوش مصنوعی: بارش رحمت از آسمان به مانند جانی است که به زندگی می‌بخشد، در حالی که اشک‌های قلبی از چشمان همچون ناودانی سرازیر می‌شوند.
ترک آن ترک حصاری گیر کز این نه حصار
نگذرد پوینده از ترک حصاری داشتن
هوش مصنوعی: از آن ترک (کسی که ترک کرده) آن حصار (مرز و محدودیت) را بگیر که کسی از این حصار نمی‌تواند عبور کند. پوینده و کاوشگر باید از داشتن چنین حصاری بپرهیزد.
خاک شو ز آلایش تن پاک شو کان یار را
دل نکرد ادراک نور از طبع ناری داشتن
هوش مصنوعی: خاکی شو و خود را از آلودگی‌های جسم دور کن، زیرا یار (عشق یا معشوق) نتوانسته است نور را از ذات نیرومند خود درک کند.
زخم محکمتر زن ای غم کازمودم بارها
کار دل بهتر شود از زخم کاری داشتن
هوش مصنوعی: ای غم، با قدرت بیشتر به من آسیب بزن، زیرا که هر بار که من تحمل می‌کنم، دل من قوی‌تر می‌شود و بهتر زندگی می‌کند.
ای طلبکار ولا کن بردباری در بلا
زیر بار دوست باید بردباری داشتن
هوش مصنوعی: در زندگی، وقتی که برای چیزی از کسی طلب می‌کنی، باید صبر و شکیبایی را در برابر مشکلات به نمایش بگذاری. بر دوش دوستی خود باید تحمل کنی و به مصائب تحمل‌پذیری نشان دهی.
گاو نفس از مرغزار تن ترا گردد شکار
گر توانی زور شیر مرغزاری داشتن
هوش مصنوعی: اگر بتوانی مانند شیر قدرتی داشته باشی، می‌توانی از غم و مشکلات زندگی خود به خوبی عبور کنی و آنها را از خود دور کنی، در غیر این صورت، همانند طعمه‌ای خواهی بود که در دامی گرفتار می‌شود.
مرغ دولت را که دارد پرش شاهین بدام
آورند از شهپر باز شکاری داشتن
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال موفقیت و خوشبختی است، باید توانایی و استعدادهایی مانند یک پرنده شکاری داشته باشد تا بتواند به اهداف بزرگ و بلندپروازانه دست یابد و از فرصت‌ها به بهترین شکل استفاده کند.
رستگاری خواهی از دنیا پرستان رسته باش
رستن از این قلتبانان رستگاری داشتن
هوش مصنوعی: اگر به دنبال نجات و رستگاری هستی، باید از کسانی که به دنیا و ظواهر آن وابسته‌اند دوری کنی. تنها با رها شدن از این دنیاپرستان می‌توانی به رستگاری واقعی دست یابی.
از خودی بگذر خدائی کن ببین بهتر کدام
روز روشن داشتن یا شام تاری داشتن
هوش مصنوعی: از خودت فراتر برو و از خودخواهی فاصله بگیر. ببین کدام یک بهتر است: روزی روشن و پرنور داشتن یا شبی تاریک و غم‌انگیز؟
جلوه دادن اختر ادراک گردون خودیست
آفتاب معرفت را در تواری داشتن
هوش مصنوعی: خود را به نمایش گذاشتن درک و فهم از دنیای بالاتر، همانند این است که خورشید دانش را در کتمان و پنهان نگه داشتن قرار دهیم.
خرم آن طائر که باز عشق کرد آنرا اسیر
گشت مرغ باغ عزت بعد خواری داشتن
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که به عشق ورزید شاد و خوشحال است، اما آن پرنده‌ای که در باغ عزت قدم می‌زند، پس از تجربه‌ی ذلت و خواری به اسیری درمی‌آید.
بعد خواری داشتن گشتن اسیر باز عشق
خنده ها مانند کبک کوهساری داشتن
هوش مصنوعی: بعد از اینکه به ذلت افتاده و اسیر عشق می‌شویم، خنده‌هایمان به زیبایی و شادی پرنده‌ای در کوه‌ها می‌ماند.
این قفس پرداختن ناسوت را کردن رها
زیر پر لاهوت را ارغون ماری داشتن
هوش مصنوعی: این قفس به زندگی دنیایی و محدودیت‌های آن اشاره دارد که ما را در خود محبوس کرده است. در حالی که پرواز و آزادی در فضای الهی و معنوی (لاهوت) وجود دارد. در زندگی، برخی موانع و مشکلات (نماد ماری) وجود دارند که ما را گرفتار کرده‌اند. اما باید یاد بگیریم که از این قفس رها شویم و به سوی آسمان‌های بالاتر برویم.
یار را دیدن نهادن پای او بر چشم دل
این عجب نبود ز یاران چشم یاری داشتن
هوش مصنوعی: دیدن یار و گذاشتن پای او بر چشم دل چیز عجیبی نیست، زیرا در واقع از دوستان باید انتظار یاری داشت.
دل شماری نوح و توحیدست دریای محیط
شرط این دریای بی ساحل شماری داشتن
هوش مصنوعی: دل برخی مانند دل نوح و توحید است، که در عمق دریاهای وسیع قرار دارد. برای این دریا بی پایان، شرط آن این است که چنین دلی داشته باشید.
یا شماری داشتن یا بحر را بردن بکام
بحر بی پایان شدن گنج دراری داشتن
هوش مصنوعی: برای رسیدن به مال و ثروت، یا باید حساب و کتاب دقیق داشته باشی و یا این که به عمق وجود خود پی ببری و از نعمت‌های بی‌پایان بهره‌مند شوی. در نهایت، داشتن گنج و ثروت واقعی وابسته به درک عمیق و بهره‌برداری درست از امکانات است.
باید ار منصور باید بود در دار فنا
بر سردار ار برندت پایداری داشتن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی در این دنیای فانی مثل منصور باشی، باید در برابر مشکلات و چالش‌ها استقامت و پایداری نشان دهی، حتی اگر تو را از میدان بیرون کنند.
سر فرو ناوردن از امید بر چتر ملوک
بر در فقر و فنا امیدواری داشتن
هوش مصنوعی: امید را از دست ندادن و سر تسلیم فرود نیاوردن، حتی وقتی که در مشکلات و تنگناها به سر می‌بریم.
شاه اورنگ تجرد باش کاندر فقر نیست
پادشاهی از عبید و از جواری داشتن
هوش مصنوعی: فرمانروای بزرگ باید پاک‌دامن و خالی از وابستگی باشد، زیرا در زندگی زاهدانه و از سر فقر، نمی‌توان به مقام سلطنت و پادشاهی دست یافت، حتی اگر از افراد کم‌قدری همچون زرتشتیان و بی‌نوایان برخیزد.
باید ار خواهی شود روئین تن چرخت غلام
آتشی بر دل چو دست سیمیاری داشتن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی که بی‌نقص و مقاوم شوی، باید بر دل خود آتش عشق و شور را بگذارید؛ مانند شخصی که داری سیمی است که می‌تواند به او کمک کند.
آتش زر دشت پخت اسفندیار خام را
نیست آسان سطوت اسفندیاری داشتن
هوش مصنوعی: آتش زر، که نماد قدرت و سرسختی است، نمی‌تواند به سادگی و آسانی اسفندیار جوان را به بلوغ و کمال برساند. در واقع، برای دستیابی به ویژگی‌ها و بزرگی‌های اسفندیار، تلاش و سختی‌های زیادی لازم است.
زور را بگذار و زاری گیر من خود بارها
آزمودم بهتر از زورست زاری داشتن
هوش مصنوعی: از قدرت و زور خود بگذر و به زاری و درخواست بپرداز. من بارها تجربه کرده‌ام که درخواست کردن و زاری کردن از قدرت و زور بهتر است.
ناف آهوی ختن شو عود مغز روح باش
فاسدست این مشک با عود قماری داشتن
هوش مصنوعی: ناحیه‌ای که آهوی ختن زندگی می‌کند و عطرهایی که از چوب صندل به مشام می‌رسد، نشان‌دهنده‌ی رازهایی است. در اینجا، وجود مشک و عود، گویای این است که این دنیا تحت تأثیر خواص و زیبایی‌های زندگی و وجود انسان یا روح است، اما در عین حال وجود تلخی‌ها و فسادها هم不可 انکار است.
دل کزو عطر مشام الله بمغز جان رسید
کی تواند منت مشک تتاری داشتن
هوش مصنوعی: دل که بویی از عشق الهی دارد و جانش را به آرامش می‌رساند، چه کسی می‌تواند انتظار داشته باشد که از عطر خوش مشک آن دور بماند؟
تا بپای او نمیری پیش آنروی چو ماه
گر شوی خورشید باید شرمساری داشتن
هوش مصنوعی: اگر برای او جان ندهی، در برابر چهره‌ای چون ماه نمی‌توانی ایستاد. حتی اگر به مقام خورشید هم برسی، باید احساس شرمندگی کنی.
زنده ئی در پاش مردن قطره ئی دریا شدن
حق شدن با حق نشستن حقگذاری داشتن
هوش مصنوعی: زندگی در لحظه‌های سخت است، مانند قطره‌ای که در دریا گم می‌شود. حقیقت این است که باید با راست‌گویی و صداقت زندگی کنیم و در کنار حقیقت قرار بگیریم. زندگی درست، یعنی داشتن وجدان و شرافت.
با خدا همخو شدن بیرون شدن از مغز و پوست
تا بمغز از پوست حکم دوست ساری داشتن
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که وقتی با خداوند ارتباط نزدیک و صمیمی برقرار کنیم، از قید و بندهای ظاهری و دنیوی رها می‌شویم و به عمق وجود خود، به حقیقت و ماهیت اصلی‌مان پی می‌بریم. در واقع، این اتحاد باعث می‌شود که محبت و دوستی الهی در تمام جوانب زندگی‌مان جاری شود.
در شگفت از تن پرستانم که با مردان راه
ناگزیر ستند در ناسازگاری داشتن
هوش مصنوعی: من حیرت‌زده‌ام از افرادی که فقط به جسم و ظاهر خود اهمیت می‌دهند و در میان مردان با اراده، در مواجهه با چالش‌ها و اختلاف‌نظرها، نتوانسته‌اند رفتار مناسبی از خود نشان دهند.
آهوی توحید را از مرغزار معرفت
صید کردن طعمه نادادن فراری داشتن
هوش مصنوعی: گرفتن آهوئی که نماد یکتاپرستی است از دشت شناخت و معرفت، به معنای این است که افرادی که در جستجوی حقیقت هستند، نباید فریب بخورند و در دام نادانی بیفتند.
مصطفی را خصمی بو جهل خود برهان جهل
لا مکان پیمائی و گردون سپاری داشتن
هوش مصنوعی: در اینجا به معنای وجود دشمنی برای کسی اشاره شده است که به دلیل جهل و نادانی اوست. این فرد در جهل خود غوطه‌ور است و نمی‌تواند راه درستی را پیدا کند، همچنین به عدم قدرت خود در مدیریت و کنترل امور اشاره شده است. به نوعی، این شخص به دلیل ناآگاهی و بی‌اطلاعی از حقیقت، در وضعیتی ناخوشایند قرار دارد و نیاز به رهایی از این جهل و نادانی دارد.
بوالحکم گو باش منکر یاور احمد خداست
عیسویت نیست از مشت حواری داشتن
هوش مصنوعی: ای بوالحکم، اگر منکر هستی، بدان که یاری‌کننده احمد (پیامبر اسلام) خداوند است و عیسویت به خاطر داشتن برخی حواریون، حقیقتاً از آن نیست.
خر چه داند قدر عیسی دد چه داند جبرئیل
باغوی غوکی سر بانگ هزاری داشتن
هوش مصنوعی: این شعر به گونه‌ای بیان می‌کند که موجودات ساده و بی‌خبر نمی‌توانند ارزش و مقام موجودات بلندمرتبه و بزرگ را درک کنند. به عبارتی، خر نمی‌تواند ارزش عیسی (که نماد کمال و انسانیت است) را بفهمد و همچنین موجودات ناآگاه نمی‌توانند درک کنند که جبرئیل، فرشته‌ای با مقام والا، چه توانایی‌ها و جایگاهی دارد. در کل، این شعر می‌خواهد بگوید که کسانی که درک و دانش کافی ندارند، قادر به شناخت حقایق عمیق و ارزشمند نیستند.
آن صحاری کش مهارستی بدست دیگران
ز ابلهی باشد مهار آن صحاری داشتن
هوش مصنوعی: در بیابان‌هایی که به دست دیگران کنترل می‌شود، تنها از نادانی آن‌ها می‌توان انتظار داشت که به فکر هدایتشان باشند.
پیش صاحبدل بود بی آب تر از خاک خشک
از حد هندوستان تا مرز ساری داشتن
هوش مصنوعی: در برابر شخص با درک و فهم، حتی از خاک خشک نیز بی مقدارتر است، که این وضعیت از مرز هند تا مرز ساری وجود دارد.
از حد هندوستان تا مرز ساری ملک نیست
پادشاهی نیست ملک اعتباری داشتن
هوش مصنوعی: از منطقه هندوستان تا مرز ساری، هیچ پادشاهی وجود ندارد و کسانی که خود را دارای قدرت و سلطنت می‌دانند، فقط در خیال و تصورشان هستند.
ملک ملک فقر و دین و دولت دور از زوال
دولت توحید و دین هشت و چاری داشتن
هوش مصنوعی: این شعر به مفهوم پیوستگی و پایداری دین و حکومت توحید اشاره دارد و بیان می‌کند که فقر و حکومت در عرصه‌های مختلف نمی‌تواند بر جایگاه و قدرت دین و توحید تاثیر بگذارد. در واقع، این یک نوع تأکید بر استحکام و دوام اصول دینی و حکومتی است که از زوال دور هستند و در حمایت از دین و مذهب قرار دارند.
مرتضی و یازده فرزند آن بحر وجود
دین بحار جود جاری در براری داشتن
هوش مصنوعی: مرتضی و یازده فرزند او، همچون دریایی هستند که وجود دین را در دل خود دارند و بخشش‌هایشان به‌سان جویباری در دشت‌ها جاری است.
جز حقیقت هر چه باشد من نخواهم داشت دوست
نیست طور حق بباطل دوستداری داشتن
هوش مصنوعی: من هیچ چیزی جز حقیقت نخواهم داشت، زیرا دوست داشتن باطل به حق نمی‌تواند باشد.
از جهت بیرون بود معراج انسان مدیر
این نه معراجست معراج بخاری داشتن
هوش مصنوعی: انسان به خاطر ویژگی‌های درونی و روحانی خود می‌تواند به درجات بالا دست یابد و این مقام و رستگاری از آنِ کسی است که به معنویت و معرفت رسیده باشد. بنابراین، این سفر معنوی و فراز و نشیب‌های آن به ظاهر وابسته به شرایط خارجی نیست، بلکه به عمق وجود فرد و کیفیت روحی او بستگی دارد.
ذکر و فکر اختیاری سد راه معنویست
چیست دوزخ ذکر و فکر اختیاری داشتن
هوش مصنوعی: تفکر و یادآوری به شکل انتخابی، مانع پیشرفت معنوی انسان می‌شود. این تسلط بر افکار و یادها می‌تواند مانند جهنم باشد، زیرا مانع از رسیدن به درک عمیق‌تر و تجربه‌های روحانی می‌شود.
زر نباید داشت از بهر نثار راه دوست
روی چون زر باید و اشک نثاری داشتن
هوش مصنوعی: برای دوستان، نباید فقط به داشتن طلا فکر کرد، بلکه باید اشک و احساسات را هم در راه دوست نثار کرد.
گر ثبات کوه داری دم زن از فقر و فنا
جمع ضدینست فقر و بیقراری داشتن
هوش مصنوعی: اگر استقامت و پایداری مانند کوه داری، پس از فقر و نابودی سخن مگو. چون فقر و بی‌قراری در تضاد با یکدیگرند.
فقر را محکمترستی پایه از بنیان کوه
کوه را در فقر بخشند استواری داشتن
هوش مصنوعی: فقر به اندازه‌ای قوی و محکم است که می‌تواند بر اساس آن، استواری کوه‌ها را به چالش بکشد.
گونه درویش را از خون دل باید نگار
نیست درویشی سرانگشت نگاری داشتن
هوش مصنوعی: به خاطر رنج و دردهای درونی، چهره درویش زیبا و جذاب می‌شود. اما درویش نمی‌تواند به سادگی از ظواهر استفاده کند و در دل او نشانی از هنر و زیبایی وجود دارد.
یار را چشم خماری نیست در خور روی یار
کی توانی دید با چشم خماری داشتن
هوش مصنوعی: دوست را هیچ حیا و خجالت در دیدار یار نیست؛ چگونه می‌توانی زیبایی یار را با چشمان پر از مستی و بی‌خبری ببینی؟
شکل انسانیست مر اقلیدس ما را دلیل
نیست در تحریر ما شکل حماری داشتن
هوش مصنوعی: شکل ظاهری ما انسان‌ها مانند اقلیدس است، اما دلیلی برای نوشتن این‌که ما شبیه الاغ هستیم وجود ندارد.
گاو پندارند بی شکل حماری مرد را
این ددان در بودن و کامل عیاری داشتن
هوش مصنوعی: گفتند که برخی افراد به جای آنکه به عمق شخصیت و شرایط فرد توجه کنند، او را فقط بر اساس ظاهر و وضعیت ظاهری‌اش قضاوت می‌کنند. این افراد مانند ددان هستند که فقط به شکل ظاهری توجه دارند و عیار واقعی و ارزش‌های درونی فرد را نمی‌بینند.
جاهلی گر ضد معنی یافت این شکل از خریست
شکل کارست این نه شکل نابکاری داشتن
هوش مصنوعی: اگر شخص جاهلی بخواهد این شکل را درک کند، به اشتباه خواهد گفت که این شکل نماد کار است. در واقع، این شکل نشانه‌ای از کم‌کاری و نادرستی است و نه یک اثر با ارزش.
شکل امرست اینکه بی شکلست و بیمقدار لیک
در تنزل یاردی بر هر دو باری داشتن
هوش مصنوعی: اینکه وجود چیزها در واقع بدون شکل و مقدار مشخص است، اما با این حال، آن وجود می‌تواند به ترتیبی از مرتبه‌ای به مرتبه دیگر تنزل یابد و در هر کدام از این مراحل بار و مسئولیت‌هایی را به دوش بکشد.
شکل نفسست اینکه ذاتش در تجرد مختفیست
لیک فعلش خوی مائی طبع ناری داشتن
هوش مصنوعی: وجود نفس انسان به گونه‌ای است که ذات او در صفای خالص و مجرد پنهان مانده است، اما فعالیت و رفتار او نشانگر طبع آتشین و سرشت انسانی اوست.
نیست شکل ننگ و نادانی که شرم آید مرا
این تشکل داشتن تا شرمساری داشتن
هوش مصنوعی: من از اینکه به شکل ننگ و نادانی درآیم شرمنده‌ام، و اینکه بخواهم در جمع چنین کسانی باشم باعث شرمندگی‌ام می‌شود.
صورت ار گوئی بپیش عامه فهمد روی و موی
پیش دانا چیست صورت خلق باری داشتن
هوش مصنوعی: اگر به مردم عادی بگویی که زیبایی و زینت چیست، تنها ظاهر و موی را درک می‌کنند. اما برای دانشمندان، زیبایی واقعی چیزی فراتر از ظاهر دیجراست؛ آن‌ها چیزهای عمیق‌تری را درک می‌کنند که در پس این صورت و ظاهر وجود دارد.
زشتر شکلیست در خشک آخور آخر زمان
هم سر خر داشتن هم بی فساری داشتن
هوش مصنوعی: در پایان زمان، زشتی‌ها و مظاهر نادرست در زندگی نمایان می‌شوند. برخی افراد به ظاهر دارای ویژگی‌های مثبت هستند، اما در باطن، نقص‌هایی دارند. در واقع، داشتن یک شکل و ظاهر خوب کافی نیست، بلکه باید درون فرد نیز سالم و خالی از نقصان باشد.
شکل ما از شکل بیرونست شکل وحدتست
کی رسی بر شمس با شکل ذراری داشتن
هوش مصنوعی: ظاهر ما به شکل ظاهری وابسته نیست، بلکه به وحدت و یکپارچگی درونی مربوط می‌شود. چگونه می‌توان به حقیقتی عمیق‌تر مثل شمس رسید، وقتی که به ظواهر خارجی وابسته‌ایم؟
شکل ما شکل سلیمانست بر روی بساط
کی توانی دید با این دیوساری داشتن
هوش مصنوعی: ظاهر ما همانند سلیمان است، اما در دنیای پست و ناپسند چه کسی می‌تواند چنین شکلی را با این زشت‌کاران ببیند؟
مار یا طاوس باش ار نیستی شیطان چه سود
سینه طاوسی و دندان ماری داشتن
هوش مصنوعی: اگر قرار است بین دو گزینه انتخاب کنی، بهتر است مانند طاووس باشی که زیبایی و خوبی را نمایان می‌کند، نه مانند مار که بدی و آسیب را به همراه دارد. داشتن ظواهر زیبا در شرایطی که باطن نامناسبی داشته باشی، فایده‌ای ندارد.
کرد آدم را بری از سروری طاوس و مار
شد هوی را بنده از کردگاری داشتن
هوش مصنوعی: آدم را از مقام سلطنت طاوس دور کردند و به خاطر رفتارهایش، هوای نفسش را به بندگی کشاندند.
بگذر از این مردم ناسخته کز نابخردیست
سیرت انسان نهادن دیو ساری داشتن
هوش مصنوعی: از انسان‌های ناشناخته دوری کن، چون نادانی آنها موجب می‌شود که خوی انسانی را فراموش کنند و به رفتارهایی شبیه دیوان مبتلا شوند.
خوی انسان گیر چون حشرت بخوی غالبست
خواهی ار در محشر اینصورت که داری داشتن
هوش مصنوعی: نیکی و رفتار انسان بر اساس خوی و سرشت او شکل می‌گیرد و اگر بخواهی در روز قیامت به همان صورت که هستی باقی بمانی، باید بر روی خودت کار کنی.
خوی انسان علم الاسماست کاندر اسم ذات
میتوان ذات صفا را زینهاری داشتن
هوش مصنوعی: ماهیت انسان همان علم نام‌هاست، زیرا در نام ذات می‌توان به ذات پاکی دست یافت و باید از آن محافظت کرد.
زینهاری داشتن ذات صفا در اسم دوست
شاد حالی شاد کامی شاد خواری داشتن
هوش مصنوعی: به یادگیری و نگهداری از خوبی‌ها و صفت‌های نیکو در زندگی، به ویژه در رابطه با دوستی و شادابی اهمیت بده و از خوشی، موفقیت و تواضع برخوردار باش.
از ازل بودن ابد را سیر کردن با خدای
آنچه معلومست پیش علم باری داشتن
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این موضوع می‌پردازد که از ابتدا وجود خداوند همیشه بوده و همواره به علم و دانایی او اشاره دارد. به عبارت دیگر، خداوند از ازل تا ابد به تمامی مسائل آگاه است و به خوبی بر تمام آنچه که در علم او معلوم است، تسلط دارد.
روح اللهیست در انسان کامل کارساز
این دگرها زنده از روح بخاری داشتن
هوش مصنوعی: روح خداوند در انسان کامل موثر است و دلیل زنده بودن دیگران، وجود روحی مشابه با روح بخاری است.
زنده از روح بخاری روح حیوانست و هست
شرط انسانی دلی زین روح عاری داشتن
هوش مصنوعی: روح بخاری که نماد حیات است، باعث زنده ماندن و وجود حیوانات می‌شود. اما انسان برای انسانی بودن نیاز دارد که فراتر از این روح مادی باشد و دلش را از این روح جدا کند.
چنبر چرخ فنا را بر سر نه آسمان
دور دادن سیر دور بی مداری داشتن
هوش مصنوعی: این بیت به بیان فلسفه‌ای درباره زندگی و سرنوشت انسان می‌پردازد. در آن به تصویر کشیده شده که چگونه چرخ روزگار و سرنوشت بر سر ما می‌چرخد و ما نمی‌توانیم از آن فرار کنیم. همچنین توضیح می‌دهد که انسان باید با آگاهی به این موضوع، در زندگی‌اش بی‌پروا و با آزادگی قدم بردارد، بدون اینکه تحت تاثیر عوامل خارجی و سرنوشت قرار بگیرد.
مست گشتن از می خمخانه توحید ذات
بی لب و بی کام و بی خم میگساری داشتن
هوش مصنوعی: مست شدن از می خانه‌ای که نمایانگر یکتایی و عظمت خداوند است، بدون داشتن لب و کام و بدون نیاز به شراب برای مستی.
سنبل از آن زلف چیدن نقل ازان لب خواستن
باده زان ساغر زدن بی سوگواری داشتن
هوش مصنوعی: سنبل به خاطر زیبایی زلف، از لب‌های دل‌انگیز می‌خواهد که از آن جام شراب بنوشد و این را بدون اندوه و غم بیان می‌کند.