گنجور

شمارهٔ ۲۵ - در حکم و معارف و موعظه و نصایح و نعت حضرت ثامن الائمه صلوات الله و سلامه علیه

باید ار میخواهی ایدل همدم جانان شدن
تن رها کردن بکلی پای تا سر جان شدن
گوهر مقصود اگر جوئی ز عمان وجود
باید از این قطره رستن غرقه عمان شدن
ای گدایانی که شاهان نام دارید از گزاف
روی در اقلیم فقر آوردن و سلطان شدن
ایدل ار خواهی نکوبد بر سرت پتک فراق
پیش خایسک طلب بایست چون سندان شدن
ای تن خاکی که بنیانت چو نقشستی براب
گنج حکمت طالبی مگریز از ویران شدن
اسب امکان پی کن ار خواهی بمیدان وجوب
تاختن اسب فراست فارس میدان شدن
شیر برج آسمانی مرغزارت کهکشان
بهر مشتی استخوان نتوان سگ کهدان شدن
دیو نفس هفت سر را میتوان کشت ارتوان
راکب رخش خرد چون رستم دستان شدن
ایدل ار خواهی صفا میباید از تیغ خلیل
همچو اسمعیل در کوی وفا قربان شدن
سر ز طوفان میکشی ای غرقه بحر فنا
در لقا افتاده ئی مندیش از طوفان شدن
زنده خواهی زیستن از همدم نادان گریز
چیست مرگ مرد دانا همدم نادان شدن
همدم نادان شدن برهان جهلست و خطاست
همدم نادان شدن تا جهل را برهان شدن
لاف حکمت میزنی دورست از عقل حکیم
با چنین دست کرامت سخره دستان شدن
صورت رحمانی ای فرزند اینسان کی رواست
سر ز رحمن تافتن خربنده شیطان شدن
رستن از این بند شیطانی ز حیوان رستنست
رستن از اوصاف حیوان بنده انسان شدن
بنده انسان شدن وارستن از بند هوی
با خدا هم سیرت و هم سر و هم سامان شدن
در جهان فکر جنانی برزخ اندر برزخی
خسرو جاهی بترس از چاه در زندان شدن
همچو روح الله مجرد رو که حیفست از خری
رزق عیسی خوردن و اندر خور پالان شدن
این و آن را آزمودم این وبالست آن ضلال
شرک باطن چیست بار این و بار آن شدن
این و آن بگذار و با حق باش و بگذر از خودی
چیست توحید اهرمن بگذاشتن یزدان شدن
ایکه پنداری نهانست آفتاب معرفت
میزنی بهتان بترس از مورد بهتان شدن
دردها داری نهانی از در وحدت در آی
درد مندی بایدت همدرد با درمان شدن
نیستی سالک بمقصد کی رسی موسی نئی
کی توانی گله مقصود را چوپان شدن
عقل را باید عصا کردن ز سینا آمدن
فتنه فرعونیان را موسی عمران شدن
میتوان فرعون را در نیل بردن میتوان
بر ید بیضا عصای موسوی ثعبان شدن
میتوان دادن طلوع آفتاب از جیب جاه
لیک باید بر در شمس الضحی دربان شدن
شمس افلاک ازل تابنده چرخ ابد
آنکه آموزد فروغش شمس را تابان شدن
آنکه درویش درش بنماید از فرماندهی
مر گدایان را ببخشد فرهش خاقان شدن
هرمز و کیوان شود خاکی که شه پوید بران
خاک را بنگر که یارد هرمز و کیوان شدن
خسرو کیهان شود موری کش او بندد میان
مور را بنگر که تاند خسرو کیهان شدن
ایکه خواهی در خم چوگان او گیری قرار
باید اندر پای او چون گوی سرگردان شدن
بی سر و بی پای شو میگرد بر پهلوی صدق
تا توانی یار را گوی خم چوگان شدن
عکس نعل خنگش ار افتد بریگ رهگذار
میتواند ریگ مظلم گوهر رخشان شدن
گوهر رخشان شدن آموزد آری ریگ را
آنکه خاک راه را آموخت نقد کان شدن
سر حکمت گر فرو خواند جهول یاوه را
میتواند رهبر رسطالس و لقمان شدن
هر کسی را بهره ئی هست از وجود و برتریست
قابل حظ وجود از حیز امکان شدن
این تعین را فکندن بی متی و وضع و این
از اضافات وجود خویشتن عریان شدن
چون توان عریان شدن زین کفر جز آن کز رضا
با صفای دل مقیم کعبه ایمان شدن
کفر و ایمان را اگر خواهی تو باشی رزق پاش
بایدت برخوان سلطان صفا مهمان شدن
خوان سلطان صفا را بسطتی باشد که هست
پایه پستش کفیل رزق انس و جان شدن
میتوان گشتن کفیل مرغ و ماهی گر توان
بنده خوان کریمان عظیم الشان شدن
معنی قرآن بدست آور که او عین رضاست
این فضیلت نیست محو صورت قرآن شدن
حفظ صورت بی اثر نبود ولی دارائی است
رازدار هفت بطن از دولت عرفان شدن
نور این دولت طلب ز انوار شمسی کافتاب
عشق دارد قصر او را شمسه ایوان شدن
گر سگی زین در بیاموزد برو به ضیغمی
عار دارد همنبرد ضیغم غژمان شدن
مور این درگاه را گر وقر بخشد در وغا
ننگ باشد کاهرا همسنگ با شهلان شدن
دوستی زین آستان گر دست گیرد آسمان
گر نماید دشمنی از جهل دان پژمان شدن
دستگیرت عقل فعالست و آن دست قضاست
با قضا کی میتواند آسمان یکسان شدن
کم مباش از پیل تا هندوستان بینی بخواب
استخوانت میکشد باید بهندستان شدن
کج مرو رو کن بهندستان جان تا جان بری
حیف باشد کشته چون پیل از پی استخوان شدن
هست این هندوستان گوئی که خورشید اندران
حشمت افزاید بجاه از هندوی فرمان شدن
بگذر از بوجهل نفس شوم و شو سلمان وقت
راز جوی احمدی میبایدت سلمان شدن
خواهی ار آگه شوی از کنز اسرار رضا
باید اندر وادی تسلیم او حیران شدن
عز دارائی من از او یافتم دارائی است
سوی اقصای کمال از غایت نقصان شدن
چیست اقصای کمال ای بی بصر در کوی فقر
کوس سبحانی زدن آئینه سبحان شدن
خواهی ای چشم ار گل تحقیق دید از باغ جان
باید از خوناب دل چون لاله نعمان شدن
خواهی ار پیدا شود اسرار عنقای قدم
باید اندر نیستی سیمرغ وش پنهان شدن
باید ای باز وجود ای مرغ دست آموز شاه
باز سمت ساعد سلطان جان پران شدن
شاهدی دیدن ز سر تا پای او صرف وجود
پیش او گشتن خراب آسوده از عمران شدن
یک حقیقت دیدن و با هفتصد بال شئون
رستن از هفت آسمان فارغ ز چار ارکان شدن
باید ار خواهی فشاندن دامن خود بر دو کون
پیش سلطان خراسان دست بر دامان شدن
جز بدیوان قضا کو عالم علم رضاست
باشد از دیوانگی از زمره دیوان شدن
این ره عشقست اگر پا مینهی از سر مترس
بیم خذلان آورد بیمست در خذلان شدن
منکه پیمان بسته ام با آشنایان طریق
اندرین ره دیده ام جان بر سر پیمان شدن
خون خود خوردن به از نان خوردنست از خوان دون
خون خور و دون را نباید آشنای خوان شدن
آسمان دونیست خوانش تیره نانش لخت دل
چیست خون خوردن گدای دون برای نان شدن
ای وکیل کارخانه کل که کیال قضا
عاجزست اوزان آلای ترا وزان شدن
وزن مقدارم سبک آمد بمیزان عوام
من که باشم سر گران با آسمان میزان شدن
نشاء/تی خواهم که بتوانم بمستی روی را
در وصال آوردن و آزاده از حرمان شدن
روی آوردن بدرگاه قدیم بی نیاز
بی نیاز از ما سوی الله رسته از حدثان شدن
گر تو خواهی ری جنان من شود کز فیض عام
گوشه زندان تواند روضه رضوان شدن
این سه مولود حدوث از چار مام و هفت باب
چون تواند بیتو زادن یا قوی بنیان شدن
چون تواند طفل حادث زادن از بطن قدیم
جز ولایت را رضیع از شیره پستان شدن
بی تقاضای پدر ای باب آبای وجود
کی تواند انعقاد نطفه در زهدان شدن
گر نیالودی لب از شیر و لا طبع صفا
کی توانستی ثناگوی از بن دندان شدن
گر بیانم را نه تبیانستی از توحید ذات
کی تواند سر جمع الجمع را تبیان شدن
سر جمع الجمع یعنی وحدت ذات رضا
انکه فرش از او تواند عرش را بطنان شدن
تا همی آموزد از فیض ازل طبع بخار
ابر مروارید بار اندر مه نیسان شدن
رشح احسان تو چون باران نیسان تا توان
چون گهر بر اولیا چون زهر بر عدوان شدن
آنچنان کاندر صدف گردید مروارید روح
در دهان مار یارد روح را سوهان شدن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باید ار میخواهی ایدل همدم جانان شدن
تن رها کردن بکلی پای تا سر جان شدن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی معشوقت همراه جانت باشد، باید تمام وجودت را از قید و بندها رها کنی و تماماً به او بپیوندی.
گوهر مقصود اگر جوئی ز عمان وجود
باید از این قطره رستن غرقه عمان شدن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به هدف اصلی و ارزشمند خود در زندگی دست یابی، باید از موقعیت‌های محدود و مشکلات کوچک که تو را در خود غرق کرده‌اند، بیرون بیایی و به سوی وسعت و عظمت حرکت کنی.
ای گدایانی که شاهان نام دارید از گزاف
روی در اقلیم فقر آوردن و سلطان شدن
هوش مصنوعی: ای درویشانی که خود را شاه می‌دانید، بی‌دلیل در دنیای فقر به سر می‌برید و به آرزوی سلطنت فکر می‌کنید.
ایدل ار خواهی نکوبد بر سرت پتک فراق
پیش خایسک طلب بایست چون سندان شدن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی دوری و فراق بر سرت سنگینی نکند، باید مثل یک سندان محکم و استوار بایستی و به استقبال مشکلات و چالش‌ها بروی.
ای تن خاکی که بنیانت چو نقشستی براب
گنج حکمت طالبی مگریز از ویران شدن
هوش مصنوعی: ای جسم خاکی، تو که مانند نقش و نگاری در دیوار هستی، به دنبال گنجی از حکمت باش و از ویرانی و نابودی دوری کن.
اسب امکان پی کن ار خواهی بمیدان وجوب
تاختن اسب فراست فارس میدان شدن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به میدان جدی قدم بگذاری، باید توانایی و قابلیت سوارکاری را داشته باشی. تنها در این صورت می‌توانی به موفقیت و پیروزی دست یابی و در میدان رزم بدرخشی.
شیر برج آسمانی مرغزارت کهکشان
بهر مشتی استخوان نتوان سگ کهدان شدن
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که شیر (نماد قدرت و عظمت) در آسمانی همچون کهکشان، به خاطر یک تکه استخوان (چیزی بی‌ارزش)، هیچ‌گاه به سگی که در حال گدایی است، تنزل نمی‌کند. این بیان‌گر این است که موجودات بزرگ و شکوه‌مند هرگز به خاطر چیزهای ناچیز و بی‌ارزش خود را پایین نمی‌آورند.
دیو نفس هفت سر را میتوان کشت ارتوان
راکب رخش خرد چون رستم دستان شدن
هوش مصنوعی: اگر بخواهی بر ترس‌ها و وسوسه‌های درونت غلبه کنی، باید همچون رستم دلیر و شجاع باشی و با خرد و عقل به مقابله با آن‌ها بپردازی.
ایدل ار خواهی صفا میباید از تیغ خلیل
همچو اسمعیل در کوی وفا قربان شدن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به آرامش و صفا دست یابی، باید مانند اسماعیل در وفا قربانی شوی، همان‌طور که ابراهیم با تیغ خود آماده‌است.
سر ز طوفان میکشی ای غرقه بحر فنا
در لقا افتاده ئی مندیش از طوفان شدن
هوش مصنوعی: ای که در دریای فنا غرق شده‌ای و در دیدار معشوقه فرورفته‌ای، نگران طوفان نباش.
زنده خواهی زیستن از همدم نادان گریز
چیست مرگ مرد دانا همدم نادان شدن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی زندگی کنی، از همصحبتی با انسان‌های نادان پرهیز کن. چرا که مرگ برای مردان دانا، هم‌نشینی با نادانان است.
همدم نادان شدن برهان جهلست و خطاست
همدم نادان شدن تا جهل را برهان شدن
هوش مصنوعی: دوستانی که با افراد نادان و بی‌فکر همراه می‌شوند، خود را به اشتباه می‌اندازند و جهل را توجیه می‌کنند. در واقع، همراهی با نادانی تنها باعث افزایش جهل می‌شود.
لاف حکمت میزنی دورست از عقل حکیم
با چنین دست کرامت سخره دستان شدن
هوش مصنوعی: تو با زبانی پر از دانش و حکمت سخن می‌گویی، اما در واقع از عقل کسی که واقعاً حکیم است، دور شده‌ای. با این حال، با آن دستان پر از کرامت، همیشه امکان دارد که به دیگران助 کنی و آنچه را به درستی درک نکرده‌ای، نادیده بگیری.
صورت رحمانی ای فرزند اینسان کی رواست
سر ز رحمن تافتن خربنده شیطان شدن
هوش مصنوعی: ای فرزند انسان، سزاوار نیست که از رحمت و نور خداوندی فاصله بگیری و به گردن کشی و شرارت شیطان تن دهی.
رستن از این بند شیطانی ز حیوان رستنست
رستن از اوصاف حیوان بنده انسان شدن
هوش مصنوعی: رهایی از بندهای شیطانی و ویژگی‌های حیوانی، یعنی در حقیقت، آزاد شدن از صفات ناپسند و تبدیل شدن به یک انسان واقعی.
بنده انسان شدن وارستن از بند هوی
با خدا هم سیرت و هم سر و هم سامان شدن
هوش مصنوعی: انسان شدن و رها شدن از بندهای خواسته‌های نفسانی، به معنای این است که با خداوند هم‌سیرت، هم‌چهره و هم‌ساز شویم.
در جهان فکر جنانی برزخ اندر برزخی
خسرو جاهی بترس از چاه در زندان شدن
هوش مصنوعی: در این دنیا، اندیشه‌ای دیوانه‌وار وجود دارد که همچون برزخی در میان زندگی است. ای خسرو، از این موقعیت هراس داشته باش، زیرا ممکن است به چاه و زندان گرفتار شوی.
همچو روح الله مجرد رو که حیفست از خری
رزق عیسی خوردن و اندر خور پالان شدن
هوش مصنوعی: مانند روح الله که از جسم و ماده جداست، چه خوب است که او از رزق و روزی عیسی بهره‌مند شود و در عین حال به چیزی کمتر از این‌ها راضی نشود یا برای مصرف کردن کم‌ارزش قرار گیرد.
این و آن را آزمودم این وبالست آن ضلال
شرک باطن چیست بار این و بار آن شدن
هوش مصنوعی: من این و آن را تجربه کرده‌ام و به این نتیجه رسیده‌ام که این‌ها باعث دردسر و گمراهی هستند. درون انسان چه نوع شرکی وجود دارد و چرا باید بار این مشکلات و چالش‌ها را تحمل کرد؟
این و آن بگذار و با حق باش و بگذر از خودی
چیست توحید اهرمن بگذاشتن یزدان شدن
هوش مصنوعی: به آنچه که در اطرافت هست فکر نکن و با خداوند ارتباط برقرار کن. از سر خودخواهی و منیت خود بگذر و به یکتایی و خداوندی توجه کن.
ایکه پنداری نهانست آفتاب معرفت
میزنی بهتان بترس از مورد بهتان شدن
هوش مصنوعی: اگر فکر می‌کنی که حقیقت و آگاهی پنهان است، باید مراقب باشی که خود را به اتهام و دروغ نیفکنی. از این بیم داشته باش که خودت در معرض اتهام قرار نگیری.
دردها داری نهانی از در وحدت در آی
درد مندی بایدت همدرد با درمان شدن
هوش مصنوعی: تو دردهای پنهانی داری که ناشی از یگانگی است، پس برای بهبودی خود وارد این مرحله شو و با کسی همدردی کن تا بتوانی درمان شوی.
نیستی سالک بمقصد کی رسی موسی نئی
کی توانی گله مقصود را چوپان شدن
هوش مصنوعی: اگر مسیری را در پیش نمی‌گیری و خود را به هدف نمی‌رسانی، شبیه موسی که به هدفش نرسیده است، نمی‌توانی به شایستگی به آنچه می‌خواهی دست یابی. برای رسیدن به هدف باید به‌طور جدی تلاش کنی و مانند چوپانی که مراقب گله‌اش است، به مقصود خود توجه داشته باشی.
عقل را باید عصا کردن ز سینا آمدن
فتنه فرعونیان را موسی عمران شدن
هوش مصنوعی: برای هدایت و استفاده بهتر از عقل، باید آن را مانند عصا در دست داشته باشیم؛ چرا که فتنه‌ها و مشکلاتی مانند فتنه فرعونیان وجود دارد که همچون موسی، باید به مقابله با آن‌ها برخیزیم.
میتوان فرعون را در نیل بردن میتوان
بر ید بیضا عصای موسوی ثعبان شدن
هوش مصنوعی: می‌توان فرعون را در آب نیل غرق کرد و می‌توان با عصای حضرت موسی، اژدها را به چالش کشید.
میتوان دادن طلوع آفتاب از جیب جاه
لیک باید بر در شمس الضحی دربان شدن
هوش مصنوعی: انسان می‌تواند مانند کسی باشد که طلوع آفتاب را از جیب خود بیرون بیاورد، اما باید به اهمیت و مقام شمس الضحی (آفتاب) پی ببرد و در برابر آن احترام بگذارد و دربان آن شود.
شمس افلاک ازل تابنده چرخ ابد
آنکه آموزد فروغش شمس را تابان شدن
هوش مصنوعی: نور خورشید از ابتدا تابناک بود، و در این جهان ابدی، تنها اوست که به خورشید یاد می‌دهد چطور نورافشانی کند و بدرخشد.
آنکه درویش درش بنماید از فرماندهی
مر گدایان را ببخشد فرهش خاقان شدن
هوش مصنوعی: هر کسی که فقر خود را به نمایش بگذارد و از رهبری و فرماندهی خود صرف‌نظر کند، می‌تواند به مقام و جایگاه بزرگی برسد.
هرمز و کیوان شود خاکی که شه پوید بران
خاک را بنگر که یارد هرمز و کیوان شدن
هوش مصنوعی: هرمز و کیوان به خاک تبدیل می‌شوند زمانی که شهریار بر آن خاک قدم بگذارد. به آن خاک نگاه کن که آیا می‌تواند تبدیل به هرمز و کیوان شود؟
خسرو کیهان شود موری کش او بندد میان
مور را بنگر که تاند خسرو کیهان شدن
هوش مصنوعی: اگر یک مور بتواند به چنان قدرت و عظمت برسد که بر دنیای خود سلطنت کند، بی‌شک نشان از توانایی و اراده‌اش دارد. بنابراین، نباید دست کم گرفت که حتی کوچک‌ترین موجودات نیز می‌توانند به موفقیت‌های بزرگ دست یابند.
ایکه خواهی در خم چوگان او گیری قرار
باید اندر پای او چون گوی سرگردان شدن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی در زندگی به موفقیت برسی، باید خود را تسلیم شرایط و قواعد آن کنی، وگرنه مانند گوی سرگردان بی‌هدف و بی‌جهت در این میدان خواهی بود.
بی سر و بی پای شو میگرد بر پهلوی صدق
تا توانی یار را گوی خم چوگان شدن
هوش مصنوعی: بدون نگرانی از سر و پا، به دنبال حقیقت بگرد و در این مسیر هرچقدر که می‌توانی، یارت را به همکاری دعوت کن تا به مانند یک بازیکن در بازی چوگان پرشور و فعال شوی.
عکس نعل خنگش ار افتد بریگ رهگذار
میتواند ریگ مظلم گوهر رخشان شدن
هوش مصنوعی: اگر عکس نعل یک الاغ بر زمین بیفتد، رهگذران می‌توانند آن را به سنگی تیره و باارزش تبدیل کنند.
گوهر رخشان شدن آموزد آری ریگ را
آنکه خاک راه را آموخت نقد کان شدن
هوش مصنوعی: کسی که به ریگ (رمل) آموزش می‌دهد تا به گوهر درخشان تبدیل شود، همان کسی است که به خاک راهی (مسیر) آموخته است تا به طلا تبدیل شود.
سر حکمت گر فرو خواند جهول یاوه را
میتواند رهبر رسطالس و لقمان شدن
هوش مصنوعی: اگر کسی سر wisdom خود را به پایین نگه‌دارد و به نادانی و سخنان بی‌معنا اهمیت ندهد، او می‌تواند به مقام رهبری و هدایت چونان حکیمان بزرگ مانند حکیم رستم و لقمان دست یابد.
هر کسی را بهره ئی هست از وجود و برتریست
قابل حظ وجود از حیز امکان شدن
هوش مصنوعی: هر فردی از وجود خود و قابلیت‌هایش بهره‌ای دارد که او را از دیگران متمایز می‌کند و همه در حد امکان از نعمت وجود خود بهره‌مند هستند.
این تعین را فکندن بی متی و وضع و این
از اضافات وجود خویشتن عریان شدن
هوش مصنوعی: این جملات به مفهوم رهایی از قید و بندهای دنیوی و مادی اشاره دارد. به عبارت دیگر، در تلاش برای آزاد شدن از محدودیت‌ها و وابستگی‌های وجودی، انسان به نوعی خلص و آزادی روحی دست می‌یابد. این فرایند به معنای رها کردن ویژگی‌ها و شرایطی است که فرد را به دنیا و تعلقات آن محدود می‌کند و در نهایت باعث می‌شود تا به جوهر واقعی خود نزدیک‌تر شود.
چون توان عریان شدن زین کفر جز آن کز رضا
با صفای دل مقیم کعبه ایمان شدن
هوش مصنوعی: تنها راهی که می‌توان از این کفر رهایی یافت، این است که با رضایت و خلوص نیت در دل، به جایگاه ایمان و کعبه برسیم.
کفر و ایمان را اگر خواهی تو باشی رزق پاش
بایدت برخوان سلطان صفا مهمان شدن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی کفر و ایمان را بشناسی و با آن‌ها درگیر شوی، باید به عنوان مهمان بر سفره‌ی سلطان صفا حاضر شوی و از نعمت‌های او بهره‌مند گردی.
خوان سلطان صفا را بسطتی باشد که هست
پایه پستش کفیل رزق انس و جان شدن
هوش مصنوعی: خوان سلطان صفا، به میز غذا یا ضیافتی اشاره دارد که به قدری پربار و دلپذیر است که به خاطر آن، افراد می‌توانند زندگی و جان خود را تامین کنند. به عبارت دیگر، این خوان نه‌تنها مایه‌ی روزی و زندگی است، بلکه به نوعی روح را نیز سیراب می‌کند و به آدمیان حیات و آرامش می‌بخشد.
میتوان گشتن کفیل مرغ و ماهی گر توان
بنده خوان کریمان عظیم الشان شدن
هوش مصنوعی: می‌توان به مقام والایی رسید و مانند پرنده و ماهی در جهان گردش کرد، اگر بتوانی از نعمت‌های بزرگان و مهربانان بهره‌مند شوی.
معنی قرآن بدست آور که او عین رضاست
این فضیلت نیست محو صورت قرآن شدن
هوش مصنوعی: قرآن را درک کن و به معناهای آن پی ببر، زیرا این خود به معنای راضی بودن از خداست. تنها به خواندن ظاهری قرآن بسنده نکن که این خود فضیلتی نیست.
حفظ صورت بی اثر نبود ولی دارائی است
رازدار هفت بطن از دولت عرفان شدن
هوش مصنوعی: حفظ ظاهر بدون معنا نیست، اما این ظاهر در واقع دارای ارزش و رازهایی است که در عمق آن، به دنیای عرفان و معرفت می‌ انجامد.
نور این دولت طلب ز انوار شمسی کافتاب
عشق دارد قصر او را شمسه ایوان شدن
هوش مصنوعی: نور این حکومت از نور خورشید عشق گرفته شده است، و کاخ او به مانند ایوانی است که به این نور روشن است.
گر سگی زین در بیاموزد برو به ضیغمی
عار دارد همنبرد ضیغم غژمان شدن
هوش مصنوعی: اگر سگی از این در آموخته باشد، دیگر بر او عیب است که با شیر همراه باشد و به صدای شیر درآید.
مور این درگاه را گر وقر بخشد در وغا
ننگ باشد کاهرا همسنگ با شهلان شدن
هوش مصنوعی: اگر مورچه‌ای به این درگاه بخورد و از این سر زمین برود، ننگ دارد که مثل کاه، بی‌فایده و بی‌ارزش به نظر برسد.
دوستی زین آستان گر دست گیرد آسمان
گر نماید دشمنی از جهل دان پژمان شدن
هوش مصنوعی: اگر کسی از این درگاه دوستی بگیرد، به مقام بلند و آسمانی دست خواهد یافت؛ ولی اگر به خاطر نادانی دشمنی ورزد، به سرنوشتی نامناسب و بد، همچون پژمان، دچار خواهد شد.
دستگیرت عقل فعالست و آن دست قضاست
با قضا کی میتواند آسمان یکسان شدن
هوش مصنوعی: عقل فعال تو را حمایت می‌کند و آن حمایت به حکم تقدیر است. با قدرت تقدیر، آیا می‌توان به یکسانی آسمان‌ها دست یافت؟
کم مباش از پیل تا هندوستان بینی بخواب
استخوانت میکشد باید بهندستان شدن
هوش مصنوعی: اگر همواره در این دنیا خواب و خیال باشی و تلاش نکنی، مانند پیلی که بی‌هدف در هند wandering می‌کند، در نهایت به سرنوشتی نامطلوب دچار خواهی شد. برای رسیدن به هدف‌های بزرگ و موفقیت باید تلاش کنی و از خواب غفلت بیدار شوی.
کج مرو رو کن بهندستان جان تا جان بری
حیف باشد کشته چون پیل از پی استخوان شدن
هوش مصنوعی: نرو به سمت هند که جانت در خطر است، چون اگر کشته شوی، جای تأسف دارد که مانند فیل در پی استخوان باشی.
هست این هندوستان گوئی که خورشید اندران
حشمت افزاید بجاه از هندوی فرمان شدن
هوش مصنوعی: این هندوستان گویی مانند خورشیدی است که با وجود خود، به عظمت و جایگاهش می‌افزاید و به مقام فرمانروایی هندو می‌رسد.
بگذر از بوجهل نفس شوم و شو سلمان وقت
راز جوی احمدی میبایدت سلمان شدن
هوش مصنوعی: از نادانی‌های نفس خود عبور کن و مانند سلمان، در هنگام راز و نیاز به دنبال حقیقت باش؛ زیرا برای رسیدن به مقام سلمان بودن، باید جویای حضرت احمد (پیامبر) باشی.
خواهی ار آگه شوی از کنز اسرار رضا
باید اندر وادی تسلیم او حیران شدن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به رازهای پنهان و حقیقت‌های عمیق آگاهی پیدا کنی، باید با خضوع و تسلیم در مسیر او قدم بگذاری و در آنجا متحیر شوی.
عز دارائی من از او یافتم دارائی است
سوی اقصای کمال از غایت نقصان شدن
هوش مصنوعی: من از او به ثروت و دارایی دست یافتم، یعنی این دارایی به سمت بالاترین کمال و رشد می‌رسد و از عمق کمبود و نقص حرکت می‌کند.
چیست اقصای کمال ای بی بصر در کوی فقر
کوس سبحانی زدن آئینه سبحان شدن
هوش مصنوعی: در دوردست کمال چه خبر است، ای کسی که چشم بصیرت نداری؟ در خیابان فقر، صدای نجوا و عبادت خدا به گوش می‌رسد و به حقیقت خود را به صفات عظیم الهی نزدیک می‌کند.
خواهی ای چشم ار گل تحقیق دید از باغ جان
باید از خوناب دل چون لاله نعمان شدن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی زیبایی حقیقی را مانند گل ببینی، باید از رنج و دردهای دل خود عبور کنی، مانند لاله‌ای که از خون و رنج زنده می‌شود.
خواهی ار پیدا شود اسرار عنقای قدم
باید اندر نیستی سیمرغ وش پنهان شدن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی رازهای عمیق و ناشناخته را به دست آوری، باید از خودت و ظواهر ناپدید شوی و در جستجوی حقیقت عمیق‌تری بروی.
باید ای باز وجود ای مرغ دست آموز شاه
باز سمت ساعد سلطان جان پران شدن
هوش مصنوعی: باید ای پرنده‌ای که به تعلیم در آمده‌ای، همچون شاهینی در کنار دست پادشاه باشی و برای پرواز به سوی آسمان جان خود را آماده کنی.
شاهدی دیدن ز سر تا پای او صرف وجود
پیش او گشتن خراب آسوده از عمران شدن
هوش مصنوعی: وقتی که به زیبایی او نگاه کردم، تمام وجودم تحت تاثیر قرار گرفت و بی‌دردسر از حال و اوضاع خودم چیزی جز ویرانی نداشتم.
یک حقیقت دیدن و با هفتصد بال شئون
رستن از هفت آسمان فارغ ز چار ارکان شدن
هوش مصنوعی: یک حقیقت را شناختن و با قدرت‌های فراوان، از هفت آسمان و چهار رکن جهان آزاد شدن.
باید ار خواهی فشاندن دامن خود بر دو کون
پیش سلطان خراسان دست بر دامان شدن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی موفقیتی به دست آوری و در زندگی‌ات پیشرفت کنی، باید به درگاه سلطان خراسان بروی و برای رسیدن به اهداف خود از او یاری بخواهی.
جز بدیوان قضا کو عالم علم رضاست
باشد از دیوانگی از زمره دیوان شدن
هوش مصنوعی: تنها در دیوان قضا است که علم رضایت وجود دارد و ممکن است از دیوانگی به جمع دیوانگان پیوست.
این ره عشقست اگر پا مینهی از سر مترس
بیم خذلان آورد بیمست در خذلان شدن
هوش مصنوعی: این مسیر عاشقی است، اگر پا در آن بگذاری نترس؛ زیرا ترس از شکست، خود باعث شکست خواهد شد.
منکه پیمان بسته ام با آشنایان طریق
اندرین ره دیده ام جان بر سر پیمان شدن
هوش مصنوعی: من، که با دوستانم در این مسیر پیمان بسته‌ام، جانم را در راه وفای به این پیمان گذاشته‌ام و در این راه توجه و بصیرت یافته‌ام.
خون خود خوردن به از نان خوردنست از خوان دون
خون خور و دون را نباید آشنای خوان شدن
هوش مصنوعی: بهتر است انسان به جای زندگی در شرایط زیرسطحی و گمنام، حتی اگر مجبور باشد سختی‌ها و دردها را تحمل کند. نباید با آنهایی که به دنبال زندگی پایین‌تری هستند، ارتباط نزدیک برقرار کند و خود را درگیر آن‌ها کند.
آسمان دونیست خوانش تیره نانش لخت دل
چیست خون خوردن گدای دون برای نان شدن
هوش مصنوعی: آسمان پایین نیست، پس چرا دل را با خوانش تیره و ناامیدی پر کنیم؟ گدای بی‌مقدار برای تامین نان خود، همچون کسی است که خون خود را می‌خورد و به زحمت زندگی می‌کشد.
ای وکیل کارخانه کل که کیال قضا
عاجزست اوزان آلای ترا وزان شدن
هوش مصنوعی: ای وکیل کارخانه کل، بدان که قدرت قضا بر اوزان آلودگی تو ناتوان است.
وزن مقدارم سبک آمد بمیزان عوام
من که باشم سر گران با آسمان میزان شدن
هوش مصنوعی: من به اندازه‌ای که در نظر عموم هستم، سبک می‌آیم و نمی‌توانم با آسمان، که نماد بزرگی و عظمت است، برابر شوم.
نشاء/تی خواهم که بتوانم بمستی روی را
در وصال آوردن و آزاده از حرمان شدن
هوش مصنوعی: می‌خواهم حالتی پیدا کنم که بتوانم با حضور و عشق تو سرمست شوم و از رنج دوری رهایی یابم.
روی آوردن بدرگاه قدیم بی نیاز
بی نیاز از ما سوی الله رسته از حدثان شدن
هوش مصنوعی: به سوی درگاه خدایی که نیازی به ما ندارد، رو آورده‌ایم، خدایی که از هر چه غیر خودش آزاد و رسته است و دچار دگرگونی‌ها و نقصان‌های دنیوی نمی‌شود.
گر تو خواهی ری جنان من شود کز فیض عام
گوشه زندان تواند روضه رضوان شدن
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی، دنیای من با لطف عمومی بهشتی خواهد شد، حتی اگر در گوشه‌ای از زندان باشم، می‌تواند به باغ رضوان تبدیل شود.
این سه مولود حدوث از چار مام و هفت باب
چون تواند بیتو زادن یا قوی بنیان شدن
هوش مصنوعی: این سه موجود جدید که از چهار مبنای اصلی و هفت بخش به وجود آمده‌اند، چگونه می‌توانند خانه‌ای برقرار کنند یا بنیانی محکم بسازند؟
چون تواند طفل حادث زادن از بطن قدیم
جز ولایت را رضیع از شیره پستان شدن
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است یک کودک تازه‌زاد از رحم مادری که قدیم است به‌وجود بیاید، مگر اینکه به شیر مادر وابسته شود و با آن بزرگ گردد؟
بی تقاضای پدر ای باب آبای وجود
کی تواند انعقاد نطفه در زهدان شدن
هوش مصنوعی: بدون درخواست و خواست پدر، هیچ کس نمی‌تواند در رحم مادر به وجود بیاید و متولد شود.
گر نیالودی لب از شیر و لا طبع صفا
کی توانستی ثناگوی از بن دندان شدن
هوش مصنوعی: اگر به شیر نیوشیده‌ای و از طبیعت پاکی برخوردار نباشی، چگونه می‌توانی از ته دل درباره زیبایی از صمیم قلب سخن بگویی؟
گر بیانم را نه تبیانستی از توحید ذات
کی تواند سر جمع الجمع را تبیان شدن
هوش مصنوعی: اگر من نتوانم به روشنی و به طور کامل توحید ذات خداوند را بیان کنم، چه کسی می‌تواند حقیقت کلی و جامع وجود را توضیح دهد؟
سر جمع الجمع یعنی وحدت ذات رضا
انکه فرش از او تواند عرش را بطنان شدن
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم اتحاد و یکپارچگی اشاره دارد. به بیان دیگر، وجود انسانی که تمام ویژگی‌ها و خصوصیات مثبت را در خود دارد، می‌تواند تا حدی باشد که زمین و آسمان را تحت تاثیر قرار دهد. این شخص به واقعیت‌های عمیق و معنوی دست پیدا کرده و به نوعی تجلی‌گاه بزرگ‌تر از خود می‌شود.
تا همی آموزد از فیض ازل طبع بخار
ابر مروارید بار اندر مه نیسان شدن
هوش مصنوعی: طبیعت بخار ابر به گونه‌ای آموزش می‌بیند که از نعمت‌های ابتدایی گرفته شده و باران‌های مروارید مانند را در روزهای نِیسان (بهار) تولید می‌کند.
رشح احسان تو چون باران نیسان تا توان
چون گهر بر اولیا چون زهر بر عدوان شدن
هوش مصنوعی: نیکی و بخشش تو مانند باران بهاری است که بر دل‌های مهربان مانند مروارید می‌نشیند و بر دل‌های دشمن مانند زهر اثر می‌گذارد.
آنچنان کاندر صدف گردید مروارید روح
در دهان مار یارد روح را سوهان شدن
هوش مصنوعی: چنان روحی که در صدف مروارید پیدا شد، می‌تواند مانند مروارید در دهان مار زنده باشد. این نشان‌دهنده‌ی تحول و قالب‌گیری روح است که می‌تواند دچار مشکلات یا چالش‌هایی شود.