برگردان به زبان ساده
بیان حکمت الصوم لیست سر سخن
سپس که روزه مریم گرفته بودم من
هوش مصنوعی: روزهایی که روزه گرفته بودم، راز و حکمت روزه با من در میان بود.
کسیکه روزه مریم گرفت کرد افطار
ز خوان دولت دیدار دل بوجه حسن
هوش مصنوعی: کسی که به یاد مریم روزه گرفته است، در هنگام افطار به رویارویی با زیبایی چهره محبوبش میپردازد و این دیدار برایش بسیار خوشایند است.
کدام دل نه همان مضغه صنوبر فام
که سخت تر بود از سنگ در سراچه تن
هوش مصنوعی: کدام دلی نیست مانند تودهای از صمغ درخت صنوبر، که از سنگ هم سختتر است و در جسم انسان جا دارد.
بل آن لطیفه روحانی بلند مکان
عیان بصورت انسان و سیرت روشن
هوش مصنوعی: آن موجود لطیف و روحانی که در جایگاه بلند و والایی قرار دارد، به صورت انسانی و با ویژگیهای روشن و نیکو ظاهر شده است.
تهی ز غیر خدا روزه دار روزه گشا
بروی یار که افطار اوست از دیدن
هوش مصنوعی: کسی که روزهدار و خالی از هر چیز غیر از خداوند است، باید با روی گشاده به دیدار محبوبش برود؛ زیرا افطار او تنها از دیدن آن یار فراهم میشود.
خدای فرمود الصوم لی باحمد پاک
که جان زنده دلانش نیازمند بدن
هوش مصنوعی: خداوند فرمود: روزه برای من است و من پاداش آن را میدهم. روزهداران با دل زنده و پاک خود به من نزدیک میشوند و وجودشان به توجه به جسم نیاز دارد.
شکم نمودن از نان تهی نه روزه اوست
ز غیر او دل خود کن تهی بسر و علن
هوش مصنوعی: آدمی که برای سیر کردن شکم خود به نان وابسته است، نه تنها نمیتواند روزه بگیرد بلکه باید دل خود را از چیزهای غیر ضروری خالی کند.
تو احمدی باحد متصل شو از ره ذات
که وحدتست وطن هان بگیر راه وطن
هوش مصنوعی: بدان که تو باید به اصل و ریشه خود متصل شوی و از طریق هویت واقعیات، که همان وحدت است، به مقصد حقیقیات برسی. پس راه و مسیر واقعی خود را دنبال کن.
گرفت روزه که افطار اوست دیدن دوست
ز غیر دوست بپرداخت خانه و برزن
هوش مصنوعی: روزهایش را به خاطر دیدن دوستش سپر کرده و از غیر او دوری میگذارد، و اکنون که زمان افطار فرا رسیده، به سراغ او میرود و به خانه و خیابان میپردازد.
تو روزه دار بخون خدا کنی افطار
مریز خون ولیش ای خدای را دشمن
هوش مصنوعی: اگر روزهداری و به یاد خدا افطار میکنی، خون دشمنان خدا را نریز.
ولی او بمثل سرو جویبار خداست
حبیب او بصفت شاخ نخله ذوالمن
هوش مصنوعی: ولی او مانند سرو در کنار جویبار خداوند است و محبوب او به صفات درخت نخل بلند و بارور توصیف میشود.
باره تعب این شاخ نخل یار مبر
بتیشه ستم این سرو جویبار مکن
هوش مصنوعی: اینجا گفته شده که در برابر سختیها و دردهای ناشی از جدایی از عزیزان، نباید با خشونت و بیرحمی برخورد کرد. به جای اینکه به رنج و محنت شاخ نخل که نماد یاری و محبت است، آسیب برسانیم، باید با دقت و لطافت با مشکلات مواجه شویم و از ایجاد تنش و آسیب بیشتر خودداری کنیم.
همی نگویم پر کن شکم زنان حرام
چنو که گردد بیت الحرام بیت حزن
هوش مصنوعی: من اینجا به شما میگویم که نگذارید شکم زنان حرام را پر کنید، زیرا این کار میتواند خانه خدا را به مکانی از اندوه تبدیل کند.
طعام عرشی جوعست و آب عشق عطش
نه آنکه تا بلبان آیدت برنج و لبن
هوش مصنوعی: غذای واقعی در آسمان، گرسنگی است و آب عشق، تشنگی، نه اینکه فقط تا زمانی که به لبهایت برسد، برنج و شیر به تو بدهند.
برنج او همه عقلست و شیر او همه علم
شراب وحدت او بی لبست و کام و دهن
هوش مصنوعی: برنج او تمامی هستی انسان و عقل او نمایانگر دانایی و خرد است. شیر او نماد علم و دانش است، در حالی که شراب وحدت او بدون نیاز به لب و دهان قابل درک است، یعنی اینکه این حالت از وجود و وحدت نیازی به کلام و گفتار ندارد و به طور مستقیم حس میشود.
ولیک گویم اعراض جمله مفترضند
پی فزایش آن جوهر بزرگ ثمن
هوش مصنوعی: ولی میگویم که همه چیزهایی که از آنها دوری شدهاند، به نوعی اجباری هستند؛ زیرا هدف آنها افزایش ارزش آن جوهر گرانبهاست.
نماز و روزه عرض هر دو مفترض که همی
کمال یابد ازین حادثات عقل کهن
هوش مصنوعی: نماز و روزه هر دو واجب هستند و باید از این حوادث و مشکلات ذهنی عبور کرد تا به کمال رسید.
تراست نفس چو ضحاک و شهوت و غضبش
زهر دودوش ببالیده چون دو مار شکن
هوش مصنوعی: نفس انسان میتواند شبیه ضحاک باشد و شهوت و خشم او مانند زهر که دو مار را تشنه و خطرناک میکند، به مرور زمان قویتر میشود.
فکن بدیده افعیش ناوک آرش
شکن به کله تازیش گُرزهٔ قارن
هوش مصنوعی: با دقت به تیر آرش نگاه کن که چگونه بر سر دشمنانش فرود میآید و دشمنان را از پا در میآورد.
چنو فریدون با گُرز گاو سار برآر
دمار نفس چو ضحاک تازی ریمن
هوش مصنوعی: در این بیت، به تصویر کشیده شده که مانند فریدون که با گرز خود، دشمنان را به خاک میمالید، باید نفس و خواستههای شرور را که مانند ضحاک پرخاشگر و تندخو هستند، شکست داد و از میان برداشت. به طور کلی، این معنا به جنگ با انحرافات و بدیها اشاره دارد.
مخور فریب و فسون سپهر شعبده باز
که کس نماند ز دستان این دو رنگ ایمن
هوش مصنوعی: از فریب و ترفندهای آسمان که مانند شعبده بازان است، دوری کن؛ زیرا هیچکس از چنگال این دو رنگ (خلاصه، روز و شب) در امان نمانده است.
مرا که دستش بر گونه گشت نیلوفر
ز دیده روید زان لطمه گران روین
هوش مصنوعی: کسی که دستانش بر گونهی نیلوفر میافتد، از درد و ضربههای شدید، اشکی میریزد.
تنم چو سوزن و چون رشته اشک متصلم
ز سوز دل که بتنگیست چشمه سوزن
هوش مصنوعی: بدن من مانند سوزن است و اشکهایم به خاطر سوز دل، پیوسته جاری هستند؛ زیرا دردی در دل دارم که برایم سخت و آزاردهنده است.
تواتر شرر او چو مهر در کانون
تقاطر بصر من چو ابر در بهمن
هوش مصنوعی: جلوههای زیبای او مانند نور خورشید در دل آتش وجودم درخشان است، و نگاه من مانند ابرهای بهمن، پر از احساس و تپش است.
صفا مجوی ز باغی که ورد او همه درد
وفا مخواه ز ملکی که مرد او همه زن
هوش مصنوعی: به دنبال سرانجام خوشی و شادی از باغی نباش که همه آنچه در آن است، درد و رنج است. و از پادشاهی انتظار وفاداری نداشته باش که تمام افراد او فقط زنانی هستند که علیه او میشورند.
بسیرت زن مردان بصورتند و لباس
زناف صورت آهو نزاد مشک ختن
هوش مصنوعی: دید زنان در مردان به گونهای است که آنها را با زیورآلات و آراستگی به زیبایی میسازند، همانطور که گلابی از مشک ختن عطرآگین و دلانگیز میشود.
کجا توانی شد آشنای قدس خلیل
ترا که باشد در سینه آن سترک وثن
هوش مصنوعی: کجا میتوانی به آشنایی با سرزمین مقدس خلیل برسی، در حالی که در دل تو آن بت بزرگ وجود دارد؟
خلیل وقتی اگر بشکنی به تیشه عزم
بت هوی را کش سر نهاده ئی چو شمن
هوش مصنوعی: اگر خلیل با ارادهی قوی خود به نشانهی اعتراض به بتپرستی بپردازد، مانند کسی که برای انجام کاری عزم جدی دارد، به نتیجهای بزرگ و تاثیرگذار خواهد رسید.
تو شاهباز بلند آشیان عرشی و باز
چنو که فاخته طوق هواست در گردن
هوش مصنوعی: تو همچون پرندهای بزرگ و بلندپرواز هستی که در آسمانهای بالا زندگی میکند، و در عوض، دیگر پرندگان مثل فاخته، فقط در سطح زمین و در محدودیتهای خود هستند.
تو ای جم جبروتی بساط عالم پاک
چو مور از چه درین خاک مانده ئی بلگن
هوش مصنوعی: ای جم با شکوه، بساط عالم چون مور کوچک از چه در این خاک باقی ماندهای؟
در آ ز چاه طبیعت چو شاه مصر وجود
ترا که منطقه عقد اقتداست رسن
هوش مصنوعی: از چاه طبیعت که همچون شاه مصر به نظر میرسد، وجود تو در منطقهای است که محدوده آن به پیروی و وابستگی تشبیه میشود.
نئی تو بیژن ای زیر رانت رخش خرد
تهمتن خود مگذار در چه بیژن
هوش مصنوعی: ای بیژن، مثل تو کسی نیست که زیر سایه اسب خردمند تهمتن قرار گیرد و خود را در موقعیتی نادرست بگذارد.
سوار رخش خرد شو ز هفتخوان بدرای
رکاب زن بدهان طبیعت توسن
هوش مصنوعی: چرخش زندگی را با خرد و اندیشه خود بچرخان و در مراحل سخت و چالشهای زندگی، با اراده و توانمندی خود پیش برو و برای رسیدن به موفقیت تلاش کن.
تو بام خانه دل را تمام روزن کن
که آفتاب شهودت بتابد از روزن
هوش مصنوعی: ای دل، پنجرههای خانهات را باز کن تا نور آفتاب حقیقت به درونت بتابد.
که تا ببینی آئینه جمال خداست
حقیقت دل اگر دور داریش ز درن
هوش مصنوعی: اگر بخواهی زیبایی واقعی خدا را ببینی، باید دلت را از دوری و فاصله کنار بگذاری و به آن نزدیک شوی.
همی خدای کند جلوه از جمیع جهات
یکی شوند سهیل یمان و نجم پرن
هوش مصنوعی: خدای بزرگ بر خود نمایی میکند و به فرمهای مختلف ظاهر میشود، مانند ستارهای در آسمان که با نور خاصش درخشیده و دلها را به خود جلب میکند.
همی بزاید توحید از مشیمه کون
که مام کثرت بر وحدتست آبستن
هوش مصنوعی: توحید از دلِ هستی و وجود به دنیا میآید، زیرا که کثرت و تنوع در این عالم در حالِ آماده شدن برای ظهور وحدت است.
اگر نزادت زین مام طفل وحدت ذات
ازین نزادن دانم چه خواهدت زادن
هوش مصنوعی: اگر از نسل چنین مادری باشی که تنها یکی است و از آن یکی بودنش چیزی جز یک موجود بینظیر و خاص نمیتواند به دنیا بیاید، پس نمیدانم چه انتظاری میتوان داشت که تو به چه چیز دیگری تبدیل شوی.
دوئی سیاه کند جامه چون شب ظلمات
اگر بپوشد وحدت ز نور پیراهن
هوش مصنوعی: اگر دوگانگی مانند رنگ سیاه شب، لباس تاریکی بپوشد، اما اگر وحدت و یکدلی داشته باشیم، از نور و روشنی پوشش خواهیم داشت.
ز نور واحد یزدان پاک روز کثیر
سیاه گردد چون روزگار اهریمن
هوش مصنوعی: از پرتو نور یزدان پاک، روزهای بسیار تاریک مانند روزهای اهریمن میشود.
چو در نوردد فراش امر فرش زمین
ره سرای عدم بسپر و بساط ز من
هوش مصنوعی: زمانی که فرشته مرگ در میان مردم وارد شود، از زندگی و مادیات این دنیا بگذر و خود را برای زندگی دیگر آماده کن.
زند بملک شبیخون تجلی ملکوت
مکان گریزد در لا چو دزد در مکمن
هوش مصنوعی: ملکوتی که تجلی دارد، شبانه به سرزمین هایی حمله میکند و در این فضای ظلمانی، به مانند دزدی پنهان میشود.
دو دست هستی موهوم ما سوای خدا
در سراچه لا کوبد و گریوه لن
هوش مصنوعی: دو دست ما که واقعیت ندارند، به جز خدا در این خانه به هم میزنند و به هم میتازند.
بغیر ذات موحد که اوست باقی و بس
کسی نگردد توحید را بپیرامن
هوش مصنوعی: جز ذات خداوند یگانه که اوست باقی و تنها، هیچ کس دیگری نیست که به توحید نزدیک شود.
ز روی شاهد وحدت برافکنند نقاب
بکوری دل و چشم مخالف کودن
هوش مصنوعی: از چهرهی معشوقِ یگانه، پرده را کنار میزنند و به خاطر نادانی و کوردلی دل و چشمان کسانی که با حقیقت مخالفاند، دچار تاریکی میشوند.
مخالفان را ره نیست در سراچه قدس
که راز دان نفرستد ببوستان راسن
هوش مصنوعی: مخالفان نمیتوانند به دنیای مقدس وارد شوند، زیرا کسی که اسرار را میداند، آنها را به باغ اسرار راه نمیدهد.
موحدان را دل خانه حقیقت اوست
که آفتاب نماید بر آسمان مسکن
هوش مصنوعی: دل مؤمنان مکان و خانهی حقیقت است که نورش مانند آفتاب بر آسمان زندگی تابیده میشود.
بخانه دل مرد موحدست خدای
چه غم ز مشرک بگشاید ار بیافه دهن
هوش مصنوعی: خدا در دل مرد مومن و توحیدپرست جا دارد. پس چه نگرانی از مشرکان؟ حتی اگر آنها بخواهند با زبان خود خدای آنها را مورد طعنه قرار دهند، تاثیری بر ایمان او نخواهد داشت.
اگر ز فقر بمیرد عدو چه باک مرا
که گنج دارم در آستین و در دامن
هوش مصنوعی: اگر دشمن از فقر بمیرد، برای من اهمیتی ندارد؛ چون من ثروتی در آستین و در دامن خود دارم.
اگر خدای کند جلوه پادشاهان را
دهد ببنده توحید یاره و گرزن
هوش مصنوعی: اگر خداوند، جلوه و شکوه پادشاهان را به کسی ببخشد، آن شخص به یاری و حمایت توحید و یکتا بودن خداوند نائل میگردد و در برابر هر خطر و تهدیدی مقاوم خواهد بود.
چه غم ز تیر بلا لا آله الا هوست
تن مرا گه باران تیر چون جوشن
هوش مصنوعی: نگران تیر بلا نباش، تنها اوست که به من کمک میکند. زمانی که باران تیرها بر من نازل میشود، مانند زرهای من را در برابر خطرات محافظت میکند.
ددان زنندم تهمت باتحاد و حلول
نعوذ بالله ازین زشت شیمت و دیدن
هوش مصنوعی: در این بیت، سخن از این است که افرادی به من نسبتهای نادرست میدهند، و با زشتی از اتحاد و حلول صحبت میکنند. این ادعاها برای من ناخوشایند و ناپسند است و موجب دلخوریام میشود.
بدانش خود نازل کنند درک ملوک
ازین عقیده ستغفار ازین خطا شیون
هوش مصنوعی: افراد با دانش و توانمندیهای خود میتوانند درک پادشاهان را به دست آورند. این نگاه به زندگی و عذرخواهی از اشتباهات، به نوعی صدای درد و رنج است.
گمان برند که باز سپید ساعد شاه
چرد ز روزی عصفور ریزه خوار ارزن
هوش مصنوعی: برخی افراد بر این باورند که پاهای "سپید" و زیبای شاه، در مقایسه با روزهای گذشته، ناپدید شده یا به شدت کاهش یافتهاند. این تصور ناشی از منظر محدودشان از زیبایی و شکوه است.
کجا که وحدت کو غیر تا حلول کند
خدای در او این شرک بیکرانه و من
هوش مصنوعی: در کجا میتوان وحدت را یافت، وقتی که غیر از آن وجود ندارد؟ چگونه میتوان خدای را در آنجا حضور یافت، در حالی که این شرک بیپایان و منیت وجود دارد؟
خدای داند اگر پر زند بغیر خدای
چو اوج گیرد باز یقین ز خانه ظن
هوش مصنوعی: خداوند میداند اگر پرواز کنی و از او بالا بروی، باز هم یقیناً به درون خانهی گمان برمیگردی.
تو چون سمن کن صورت ز غازه کثرات
بباغ دنیا بس کوتهست عمر سمن
هوش مصنوعی: تو مانند گلی هستی که در باغ دنیا پر از زیباییهاست، اما عمر این گل بسیار کوتاه و محدود است.
اگر دو عالم دشمن شوند لاتیاء/س
بجرم وحدت و از شرک دوست لا تاء/من
هوش مصنوعی: اگر دو جهان به دشمنی روی بیاورند، من از اتحاد و یاری دوستان نگران نمیشوم.
بباغ کثرت این راسن کثیف مبوی
که هست گونه توحید چون گل و سوسن
هوش مصنوعی: در میان زبالههای فراوان، بویی ناپسند است که نشاندهنده حقیقت توحید است، همانطور که گل و سوسن خاص و زیبا هستند.
مبین بقامت پست بنفشه کثرات
که قد گلبن توحید ماست سرو چمن
هوش مصنوعی: به قواره کوتاه بنفشه توجه نکنید؛ چرا که قد و دماغ و قامت ما از ویژگیهای بینظیر توحید و یکتایی است، مانند سرو در میان گلها.
پرند وحدت ما جوهریست آینه فام
که از صفاتش صیقل بود ز ذات مسن
هوش مصنوعی: حضور ما به عنوان یک کل واحد، حاجی از نور و رنگ است که از ویژگیهایش به زیبایی و روشنیای شکل گرفته که به ذات اصلی ما تعلق دارد.
مرا که نغمه منصوریست در مزمار
چه دهشت از زبر دار کم خداست مجن
هوش مصنوعی: من که صدای زیبای منصور را در سازم دارم، چرا باید از خطر و ترس بترسم، وقتی که خداوند در کنارم است و دیوانگی را برای من عادی کرده است؟
نکرده سیر سر دار کی شود بیدار
ز خواب هستی این دیدگان دیده و سن
هوش مصنوعی: اگر کسی که هنوز از زندگی به اندازه کافی بهرهمند نشده، چگونه ممکن است هنگام خواب بیدار شود؟ این دیدگان هستند که حقیقت هستی را مشاهده میکنند.
مرا که در بن عمان وحدتست مقام
بزیر پای بود سنگریزه در عدن
هوش مصنوعی: من که در عمان به وحدت رسیدهام، مقامم همچون سنگریزهای در عدن است که زیر پا قرار دارد.
اگر نه خیمه درویش بود سر وجود
زمانه دوختی از بهر کائنات کفن
هوش مصنوعی: اگر خیمه درویش وجود نداشت، تو برای تمام جهان، مرگ و نابودی را فراهم میکردی.
اگر نه نغمه توحید بود زیور گوش
زبان هستی بود از بیان او الکن
هوش مصنوعی: اگر نغمهی یکتاپرستی وجود نداشت، زیبایی گوش و زبان این جهان از کلام او، لکنت و ناتوانی بود.
یکیست شاهد و مشهود و آشکار و نهان
جز آنکه هست بگلزار نیست در گلخن
هوش مصنوعی: در این دنیا، چیزی جز خداوند وجود ندارد که هم دیده میشود و هم نادیده. در باغ گل، چیزی جز خود گلها نیست.
بچشم حق بین غیر از خداست نقش دوم
که دید احول یزدان که نیست ها اهرن
هوش مصنوعی: در نگاه آگاهانه و صحیح، غیر از خدا هیچ چیزی وجود ندارد. تنها چیزی که وجود دارد، حضور یزدان است و بر این اساس، هر چیز دیگری به نوعی غیر واقعی و بیمعنا به نظر میرسد.
ببین بخرمن کثرت که روی وحدت ذات
ازوست تابان چونانکه ماه از خرمن
هوش مصنوعی: ببین که چگونه فراوانی و کثرت، نشانهای از وحدت و یکپارچگی ذات است؛ مانند اینکه نور ماه از یک کورهی بزرگ و پربار میتابد.
نه همچو ماه و چو خرمن که غیر یکدگرند
من و تو غیر خدا نیست ای حجاب تو من
هوش مصنوعی: من و تو مانند ماه و خوشهٔ گندم نیستیم که هر یک به تنهایی وجود داشته باشند. ما غیر از خدا هیچ چیز دیگری نداریم و تو مانند حجاب در برابر او هستی.
پی شناختن حق تو خویش را بشناس
خدای خواهی غیر از خدای را بفکن
هوش مصنوعی: برای درک حق، ابتدا باید خود را بشناسی. اگر خدا را میخواهی، باید از هر خدای دیگری فاصله بگیری.
چراغ هستی ما راست روغن توحید
چگونه سوزد هرگز چراغ بی روغن
هوش مصنوعی: چراغ وجود ما به لطف و نور توحید روشن است. هیچگاه نمیتوان چراغی را بدون روغن روشن نگه داشت.
مرا که باده وحدت بجام سر صفاست
چه غم که بهره ظلمانی است دردی دن
هوش مصنوعی: من که از نعمت وصال و وحدت بهرهمندم، چه غمی دارم که در این دنیا درد و رنج وجود دارد و سرنوشت من ممکن است تاریک باشد.
دل صفای صفاهان بزرگ خانه اوست
که بوی رحمن می آید از شمال یمن
هوش مصنوعی: دل زیبا و پاک صفاهان به عنوان خانهای بزرگ شناخته میشود که رایحهای دلنشین و معنوی از سمت شمال یمن به مشام میرسد.
ز آب و خاک یمن کس شنید بوی خدا
نه بل ز باطن اللهی اویس قرن
هوش مصنوعی: هیچکس از آب و خاک یمن بوی خدا را نشنیده، بلکه این احساس و معرفت از باطن و حقیقت اویس قرنی نشأت میگیرد.
مرا دو دیده مبیناد با وجود خدای
گر آسمان و زمین بیند و تلال و دمن
هوش مصنوعی: به من نگو که خداوند را با چشم خود ببینم، چون اگر آسمان و زمین و زیباییهای آنها را ببینم، هنوز او را درک نکردهام.
مرا وجود نماناد غیر وحدت اگر
کند مشاهده در شوره زار و در گلشن
هوش مصنوعی: اگر وجودم جز وحدت چیز دیگری نباشد، پس ها در شورهزار و در گلشن به چه معناست؟
کسیکه صاحب این دیده نیست پیش فنا
بود چوخانه که در راه سیل بنیان کن
هوش مصنوعی: کسی که قدرت نگاه کردن به زیباییها و حقیقت را ندارد، مانند خانهای است که در مسیر سیل قرار دارد و به زودی ویران خواهد شد.
کسیکه صاحب این دیده آفتاب برین
چو گوی باشد و قوس کمال او محجن
هوش مصنوعی: کسی که این چشمانش همچون آفتاب درخشان است، مانند گوی میباشد و قوس کمال او مانند کمان است.
مرا بگوهر ایمان گمان بد مبرید
که شاه به ازین دانه نیست در مخزن
هوش مصنوعی: به من اطمینان داشته باشید و گمان نکنید که من نیت بدی دارم، زیرا در این مخزن ارزشمندتر از این دانهای که در دست دارید، وجود ندارد.
حرامزاده بود بد پسند گوهر پاک
بویژه آنکه بود شاهوار در معدن
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به انتقاد از افرادی اشاره دارد که با وجود داشتن ویژگیهای خوب و باارزش، به خاطر زشتیهای اخلاقی یا نادرستیهای خود، در نظر دیگران طرد شدهاند. به عبارت دیگر، وجود یک گوهر پاک در دل یک فرد ناپاک، باعث نمیشود که آن فرد مورد قبول واقع شود.
بحق وحدت بیچون که قبه ملکوت
چو پایه دل من نیست محکم و متقن
هوش مصنوعی: به درستی که حقیقت وحدت هیچ شک و تردیدی ندارد، همانطور که قبه آسمانی که بر دل من تکیه ندارد، محکم و استوار نیست.
خیال خلق چو دوک عجایزست و مرا
بدست عقل حسام ملوک شیر اوژن
هوش مصنوعی: تصور و خیال مردم به اندازهی دوک (چرخ) در دستان من است و من با عقل و درایت خود، مانند حسام (شمشیر) پادشاهان و شیرانی از نژاد اوژن، بر آن حاکم هستم.
اگر بجنبد تیغ تمام روی زمین
بموی من نتواند شکست داد و شکن
هوش مصنوعی: اگر شمشیری بر روی زمین حرکت کند، هیچ مویی از من نمیتواند آن را بشکند یا شکسته شود.
مرا که در کنف امن و حدتست مقام
حدود ملک مصونست از فنون فتن
هوش مصنوعی: من که در پناه امنیت و آرامش تو هستم، مقام و جایگاه من در برابر بلاها و مشکلات محفوظ و محفوظ مانده است.
ب آفتاب نیارد نهاد پنجه ز کال
ز شاهباز نتاند گرفت بال زغن
هوش مصنوعی: خورشید نمیگذارد که دستنماها در سایه بیفتند و به دلیل قدرتی که شاهباز دارد، نمیتواند پرواز زاغ را بگیرد.
کسی که همره دیوست در گریوه او
طلوع کی کند آن آفتاب زهره ذقن
هوش مصنوعی: کسی که با دیو همراه است، هرگز نمیتواند انتظار داشته باشد که آفتاب زیبایی و خوشبختی در زندگیاش طلوع کند.
نشسته در دل من تا دماغ کرده پریش
تبارک الله از آن دو طره رهزن
هوش مصنوعی: در دل من نشسته است و با موهای آشفتهاش، کار را به هم ریخته است. عجب که از آن دو تار مو، چقدر میتواند خطرناک باشد!
نماند از من جز هیکلی چو خط مدیر
ولی چو نقطه موهومش از درون آون
هوش مصنوعی: از من چیزی باقی نمانده است جز یک بدن بیمحتوا که شبیه خطی از یک مدیر به نظر میرسد، اما مانند نقطهای نامشخص، درونم خالی و بیروح است.
مدیر و نقطه دو موهوم گر نماند چه باک
خدای ماند و بس لا تخف و لا تحزن
هوش مصنوعی: اگر مدیر و نمادها و نشانهها هم نباشند، نگران چیزی نباشید. تنها خداوند باقی است و همین کافی است. پس نه بترسید و نه غمگین شوید.
تمام او شد حتی الورید والشریان
روان و جان و دهان و دل و زبان و سخن
هوش مصنوعی: تمام وجود او شامل تمام اجزاء زندگی است؛ از رگ و شریان گرفته تا روح، دهان، دل، زبان و گفتار.
امین سرم و ذات و صفات و فعل واثر
بدوست دادم و جز این نداشتم ماء/من
هوش مصنوعی: من وجود و ویژگیها و اعمال و تأثیراتم را به او سپردم و غیر از این چیزی ندارم.
جریده گشتم و پرداختم قفس بهواش
که زندگانی عشاق اوست در مردن
هوش مصنوعی: من در زندگیام به سراغ عشق و احساسات رفتم، و به خاطر او از قید و بندها آزاد شدم، چرا که زندگی عاشقان در مهر و عشق است، حتی اگر به مرگ منجر شود.