گنجور

شمارهٔ ۱۱ - بهاریه در مدح حضرت شاه اولیاء علی بن ابیطالب صلوات الله و سلامه علیه

مرا ای هوای بهار معطر
تویی یا به مغز اندرون نافه تر
بهاری تو یا از بهاری علامت
بهشتی تو یا از بهشتی پیمبر
بهاری بهشت ز آیینه پیدا
بهشتی بهارت به اندیشه مضمر
تو آئینه و باغ پر نقش مانی
تو صافی دل و راغ پر صنع آزر
ز صافی دلت صنع آزر مجسم
ز آیینه‌ات نقش مانی مصور
زمان با تو خورشید هر هفت گردون
زمین با تو جمشید هر هفت کشور
سلیمان زمان و تو تخت سلیمان
سکندر زمین و تو تاج سکندر
توئی افسر خاک و باران نیسان
که میبارد از ابر لؤلؤی افسر
تو گردون از گرد و از ابر صافی
بگردون گل و لاله خورشید و اختر
توئی کان و پیروزه صاف سنبل
توئی بحر و اشکوفه شاخ گوهر
نئی گنج قارون و چون گنج قارون
بدامان ترا سیم و در آستین زر
ز برگ سمن سیم صافیت بیحد
ز اوراق خیری زر ناب بی مر
تو کو هستی و سبزه کان زمرد
بکان لاله لعل یاقوت احمر
هوائی و آبی که در دست داری
بخاک ار چکد روید از خاک آذر
گل سرخ بر آذر تفته ماند
که با آب دست تو از خاک زد سر
تو صافی ترستی ز برق مصفا
ازیرا درخشی ز ابر مکدر
ز ابر مکدر درخشنده شیدا
درخش منی یا هوای منور
هوائی منور تر از نور ایمان
ز ابری مکدرتر از جان کافر
ستاند ز دریا چو دامان مفلس
فشاند بصحرا چو دست توانگر
نم آب چون یافت تقطیر لؤلؤ
که لؤلؤی لالاست آب مقطر
گرازان و تازان چو پیچنده افعی
خروشان و جوشان چو ارغنده اژدر
هم از اژدرش ببر خونخوار حیران
هم از افعیش شیر ناهار مضطر
بباز سیه ماند این ابر نیسان
چون ریزد ز منقار خون کبوتر
ز منقار این ادهم ار خون نریزد
چرا کرد گلگونه خاک اشقر
بود بی تن و دشت را داده جوشن
بود بی سرو کوه را داده مغفر
بتن جوشن دشت دیبای رومی
بسر مغفر کوه کالای ششتر
نه مارست و او راست از برق دندان
نه مرغست و اوراست از باد شهپر
چنو مار پوید ز وادی بوادی
چنو مرغ پرد ز کشور بکشور
بخاریست گر بحر بر شد بگردون
فرو ریخت لؤلؤی ناسفته در بر
ز لولوی او سیم محلول ساری
ز فرغر بدریا ز دریا بفرغر
رخ آب کاندر شتا بود آهن
زره گشت و باد بهاری زره گر
زره گر از آن گشت باد بهاری
که گردید باران نیسان ز ره در
بهار من ای روح را مایه دل
درین ابرواین سایه روح پرور
شرابی چو خورشید خاور ز مینا
بساغر کن ای رشک خورشید خاور
از آن می که پرتو بخورشید بخشد
چو افکند پرتو ز مینا بساغر
قدح آفتاب کف پور عمران
شراب آتش خرمن پور آذر
شرابی که گر عور بر آستانش
نهد سر نهد تاج فغفور و قیصر
شرابی که گر کور بیند بخوابش
دهد بینش ار چشم کورست مبصر
می آسمانی ز خمخانه دل
که انوارش از آفتابست برتر
مسخر کنم ملک هفت آسمانرا
که هست از قضا هشت چیزم مسخر
گل و لاله و سنبل و سوسن و می
سر زلف و رخسار و بالای دلبر
دو چیز دگر داده عشق تو ما را
که داراش منصور باد و مظفر
بیانی که ماند بفرقان احمد
زبانی که ماند بشمشیر حیدر
علی شهر تجرید را برج و بارو
علی چرخ توحید را قطب و محور
علی شخص ایجاد را قلب و قالب
علی بحر اوتاد را فلک و لنگر
علی بازوی علم را زور بازو
علی لشکر حلم را پشت لشکر
علی صاحب امر و فیاض مطلق
علی نشر اول علی حشر اکبر
صراط وجودست و میزان بر حق
قوام معادست و قیوم محشر
ز هر نقص و هر عیب ذاتش مبرا
ز هر فقد و هر جهل جانش مطهر
همو صاحب انبیای مقدم
همو سید اولیای مؤخر
با حباب چون روح بر جسم نافذ
ولی خصم را بر رگ روح نشتر
همو قطب اقطاب دور ولایت
مدیر مدار محیط مدور
همو نور انوار ادوار هستی
که باشد بهر قلب و هر سر و هر سر
دلش صاحب صورت عین ثابت
که در اوست هر آنچه باشد مقدر
دمش نافخ نفخه روح قدسی
هم از اوست عیسی هم از اوست غادر
مقام کمالست و معروف عارف
نعیم وصالست و بر کفر کیفر
دل آسمانست درویش این ره
سر آفتابست بر خاک این در
شفق چیست از فرقت خاک کویش
ز چشم فلک رفته آب معصفر
فلک چیست پوینده ئی ساحتش را
بزین مرصع نجیب مشمر
پدر خواند این طفل بیدار دل را
که زائید در کعبه زان پاک مادر
سه فرزند در آخشیجان سفلی
برین هفت آبای علوی سه خواهر
نه چرخست با خاک راهش مساوی
نه بحرست با کف رادش برابر
نخستین خرد ز استانش مثنی
نهم چرخ در آستینش مستر
هلال اشهش را رکاب مجدد
فلک رفعتش را گدای مجدر
نه بی امر او ابر بارد بصحرا
نه بی حکم او برگ جنبد ز صرصر
بگلزار علویست نسرین و سوری
بباغ الهیست سرو و صنوبر
همو عیسی عصر و گردونش ماء/وی
همو موسی وقت و دریاش معبر
بود قنبرش مالک ملک هستی
که سلطان هستیست مولای قنبر
آناالله بردار گویند و در خون
تعالی بدین شان که گوید بمنبر
اناهوزند من ر آنی سراید
که این پادشا هست نفس پیمبر
غزال از غضنفر زند پنجه با آن
رود با ولایش بکام غضنفر
درین کوی بادست ملک سلیمان
که هر مور باشد سلیمان دیگر
درین وادی از سنگ ره گر نیوشی
مزامیر داود دارد بخنجر
اولوالامر موجود و ذوالعرش باقی
امیر عدو بند و سلطان صفدر
بمن تاختن کرد عشقش ز شش سو
دل افتاده چون مهره اینک بششدر
دل من بنور لقایش مزین
گل من ب آب ولایش مخمر
بدان ذات قائم بود کل هستی
که هستیست اعراض و آن ذات جوهر
هم او صاحب طور و نار تجلی
که شد مرشد موسی از شاخ اخضر
ز لاهوت بگذشته این باز سلطان
که جو بقاراست جولانش در خور
که ذاتست و در ذات دارد تکاپو
که بحرست و در بحر باشد شناور
سر اوست مجموعه سر اسماء
دل اوست مقصوره اسم موثر
شود گه براهیم و در آذر افتد
براهیم را گه رهاند ز آذر
گهی رهبر خضر و موسای رهرو
گهی همسر خاتم و روح رهبر
شه قطب و غوث صفای صفاهان
که سلطان منامست و ملجای چاکر
مرا ای خداوند تکمیل برهان
ز نقصان این قوم بی دانش و شر
ز توحید عاطل ز تجرید عاری
ز تکمیل ناقص ز تعلیم ابتر
نه شرع و نه عرف و نه علم و نه عرفان
نه آدم نه حیوان نه فربه نه لاغر
یکی خورده صد لاغر و گشته فربی
یکی کشته صد سید و گشته سرور
ز حکمت مبرا ز عرفان معرا
پر از کینه و کبر و زفت و تناور
مرا وارهان زین شیاطین انسی
بدانش زبون و بدنیا ستمگر
قسم میدهم بر تو ای نور یزدان
بنور ابی القاسم دادگستر
بیزدان اعلی بذات محمد
بسر ولایت بزهرای اطهر
ب آن یازده حامل عرش اعظم
ب آن چارده نور پاکیزه منظر
دل من ز زنگ طبیعت جلاده
مرا زین خران دنی فعل واخر
قضای ترا امر در ظل فرمان
سمای ترا چرخ در زیر چنبر
ندای تو در گوش این چار ارکان
ردای تو بر دوش این هفت پیکر
نفاد ترا برق دنبال توسن
نفوذ ترا دهر بر خط پر گر
ستاره است تیر تو آن کور بینا
سهی سرو رمح تو آن سامع کر
سر شرک زان آسمان مکوکب
دل کفر ازین بوستان مشجر
بکش یا مسلمان کن این چند مشرک
به هم درنورد آری این مشت همگر
تویی غافر الذنب فیما تقدم
تویی قابل التوب فیما تأخر
و استغفرالله من کل ذنب
و من ذنب نفسی والله اکبر

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا ای هوای بهار معطر
تویی یا به مغز اندرون نافه تر
هوش مصنوعی: ای هوای بهار، تو بوی خوشی به من می‌دهی و مانند رایحه‌ی نافه‌ای در وجودم جا داری.
بهاری تو یا از بهاری علامت
بهشتی تو یا از بهشتی پیمبر
هوش مصنوعی: تو نشانه‌ای از بهاری، یا بهشتی که پیامبر به آن اشاره کرده است.
بهاری بهشت ز آیینه پیدا
بهشتی بهارت به اندیشه مضمر
هوش مصنوعی: بهار زیبایی بهشت در آیینه نمایان است و بهشته‌ات در ذهن و فکر نهفته است.
تو آئینه و باغ پر نقش مانی
تو صافی دل و راغ پر صنع آزر
هوش مصنوعی: تو مانند آئینه‌ای هستی که پر از نقش و نگار است، و دل تو صاف و پاک چون باغی پر از زیبایی و هنر است.
ز صافی دلت صنع آزر مجسم
ز آیینه‌ات نقش مانی مصور
هوش مصنوعی: از دل صاف و بی‌آلایش تو، چیزی همچون صنایع دستی آزر به وجود آمده است. تصویر مانی نیز در آینه وجود تو نشان داده شده است.
زمان با تو خورشید هر هفت گردون
زمین با تو جمشید هر هفت کشور
هوش مصنوعی: با تو زمان مثل خورشید در هفت آسمان درخشان است و تو مانند جمشید، حاکم بر تمام سرزمین‌ها هستی.
سلیمان زمان و تو تخت سلیمان
سکندر زمین و تو تاج سکندر
هوش مصنوعی: شما مانند سلیمان، صاحب قدرت و عظمت هستید و تخت شما به اندازه تخت سلیمان با اهمیت است. همچنین شما مانند سکندر، فرمانروایی بزرگ و شاهکارهای برجسته دارید و تاج شما نشان‌دهنده جلال و افتخار سکندر است.
توئی افسر خاک و باران نیسان
که میبارد از ابر لؤلؤی افسر
هوش مصنوعی: تو فرمانده‌ی زمین و باران هستی، هنگامی که باران به مانند مروارید از ابرها می‌بارد.
تو گردون از گرد و از ابر صافی
بگردون گل و لاله خورشید و اختر
هوش مصنوعی: تو ای آسمان، با ابرهای پاک و صاف خود، گل و لاله را در برابر خورشید و ستاره‌ها به حرکت درآور.
توئی کان و پیروزه صاف سنبل
توئی بحر و اشکوفه شاخ گوهر
هوش مصنوعی: تو همانند یک گنجینه ارزشمند و زیبا هستی، مانند بادیه‌ای مملو از گل‌ها و سبزه‌ها، و همچون دریایی عمیق و سرشار از نعمت‌ها و زیبایی‌ها.
نئی گنج قارون و چون گنج قارون
بدامان ترا سیم و در آستین زر
هوش مصنوعی: تو مثل گنج قارون نیستی، بلکه دارای ارزش‌هایی هستی که به آن‌ها افتخار می‌کنی؛ همان‌طور که در آستین‌ات طلا و در دامن‌ات جواهرات گرانبها وجود دارد.
ز برگ سمن سیم صافیت بیحد
ز اوراق خیری زر ناب بی مر
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و نیکی اشاره دارد. شاعر در توصیف سیمای دل‌انگیز و بی‌نظیر اشاره می‌کند که مانند برگ‌های سمن با لطافت و زیبایی وصف‌ناپذیری است. همچنین، او به خوبی و خلوص اوضاع زندگی اشاره می‌کند که به مانند زر ناب و بی‌نقص می‌باشد. در کل، تصویری از زیبایی و خوبی ارائه شده است که به عمق و حقیقتی پاک و با ارزش اشاره دارد.
تو کو هستی و سبزه کان زمرد
بکان لاله لعل یاقوت احمر
هوش مصنوعی: تو کیستی که سبزه‌ها به خاطر تو می‌درخشند و گل‌های لاله، همچون یاقوت‌های سرخ، زیبایی را به نمایش می‌گذارند؟
هوائی و آبی که در دست داری
بخاک ار چکد روید از خاک آذر
هوش مصنوعی: اگر هوای تو و آبی که در دست داری بر زمین بریزد، از آن زمین آتش می‌روید.
گل سرخ بر آذر تفته ماند
که با آب دست تو از خاک زد سر
هوش مصنوعی: گلی که در آتش سوزانده شده، همچنان زنده باقی مانده است، زیرا با دست تو از خاک خارج شده است. این نشان دهنده‌ی قدرت و تأثیر دست توست که می‌تواند چیزی را از شرایط سخت نجات دهد.
تو صافی ترستی ز برق مصفا
ازیرا درخشی ز ابر مکدر
هوش مصنوعی: تو پاک‌تر از نور تابناک هستی، زیرا درخشندگی‌ات از ابرهای تیره و تاریک بیشتر است.
ز ابر مکدر درخشنده شیدا
درخش منی یا هوای منور
هوش مصنوعی: از ابری که تیره و تار است، خورشید درخشان و تابان می‌آید. آیا تو همان نور و روشنی من هستی؟
هوائی منور تر از نور ایمان
ز ابری مکدرتر از جان کافر
هوش مصنوعی: آسمانی روشن‌تر از نور ایمان، در مقایسه با ابری تیره‌تر از جان کافر است.
ستاند ز دریا چو دامان مفلس
فشاند بصحرا چو دست توانگر
هوش مصنوعی: کسی که از دریا دست خالی برمی‌دارد، مانند کسی است که وقتی به صحرا می‌رود، از دست ثروتمند بهره‌مند می‌شود.
نم آب چون یافت تقطیر لؤلؤ
که لؤلؤی لالاست آب مقطر
هوش مصنوعی: زمانی که آب به صورت قطره‌قطره خارج می‌شود، همانند لؤلؤیی که بی‌صداست، این آب هم خالص و مقطر است.
گرازان و تازان چو پیچنده افعی
خروشان و جوشان چو ارغنده اژدر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف موجوداتی می‌پردازد که مانند افعی‌ها به صورت چرخشی و در حال حرکت هستند و با خروش و جوش خود، فضایی پر از هیجان و فعالیت ایجاد می‌کنند. به عبارتی دیگر، نمایشگرهایی از قدرت و انرژی با حرکات تند و سریع خود، تصوری از نیروی طبیعت را به تصویر می‌کشند.
هم از اژدرش ببر خونخوار حیران
هم از افعیش شیر ناهار مضطر
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن دو موجود خطرناک و توهم‌آور اشاره دارد. از یک سو، اژدهای خونخوار نماد ترس و وحشت است که باعث سردرگمی و سردرگمی می‌شود. از سویی دیگر، افعی که به شیر حمله‌ور می‌شود، نمایانگر اضطراب و نگرانی است؛ زیرا شیر به عنوان قدرت و شکوه در حیوانات شناخته می‌شود. این دو موجود، به نوعی با هم تضاد دارند و بیانگر حس ناامنی و ترس از موجودات قوی‌تر و خطرناک‌تر در زندگی هستند.
بباز سیه ماند این ابر نیسان
چون ریزد ز منقار خون کبوتر
هوش مصنوعی: این بیت به تصویری از حالتی غم‌انگیز و تاریک اشاره دارد. ابر نیسان که معمولاً نشان‌دهنده باران و زندگی است، اکنون به حالتی سیاه و تیره درآمده است. هنگامی که این ابر باران می‌بارد، گویی که خون کبوتر از منقار آن ریزش می‌کند، این تصویر به نوعی نشان‌دهنده رنج و اندوه و از دست دادن چیزی عزیز است. به‌طور کلی، در اینجا اشاره‌ای به غم و اندوه ناشی از فقدان و ناراحتی وجود دارد.
ز منقار این ادهم ار خون نریزد
چرا کرد گلگونه خاک اشقر
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن یک وضعیت خاص است: اگر از نوک این مرغ سیاه، خونی نریزد، پس چرا خاک این رنگین باشد؟ به طور کلی، شاعر به ارتباط بین علت و معلول اشاره می‌کند و می‌پرسد اگر چیزی واقعی و جدی نیست، پس چرا این تغییرات ظاهری وجود دارد. این موضوع می‌تواند به عمق و زیبایی زندگی و وجود انسان‌ها اشاره داشته باشد.
بود بی تن و دشت را داده جوشن
بود بی سرو کوه را داده مغفر
هوش مصنوعی: بدون وجود جسم، دشت‌ها تحت پوشش زره قرار دارند و بدون سر، کوه‌ها با کلاه‌خود محفوظ شده‌اند.
بتن جوشن دشت دیبای رومی
بسر مغفر کوه کالای ششتر
هوش مصنوعی: دست و دلبازی طبیعت در دشت‌های زیبا و سرسبز مانند دیبای رومی، و همچنین قدرت و استحکام کوه‌ها را به تصویر می‌کشد که همچون کلاه‌های آهنین بر سر می‌نشیند.
نه مارست و او راست از برق دندان
نه مرغست و اوراست از باد شهپر
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به ویژگی‌های خاصی از موجودات می‌شود. اولین قسمت به دندان‌های یک مار اشاره دارد که خطرناک و تند است، و دومین قسمت به پرواز یک پرنده که به شدت و زیبایی رخ می‌دهد. در واقع، این دو تصویر به تفاوت‌های طبیعی و جلوه‌های متفاوتی اشاره دارند که ممکن است در طبیعت دیده شوند.
چنو مار پوید ز وادی بوادی
چنو مرغ پرد ز کشور بکشور
هوش مصنوعی: مانند مار که از دره‌ای به دره‌ای دیگر می‌رود و مانند پرنده‌ای که از یک سرزمین به سرزمینی دیگر پرواز می‌کند.
بخاریست گر بحر بر شد بگردون
فرو ریخت لؤلؤی ناسفته در بر
هوش مصنوعی: گرمائی است که اگر دریا به آسمان برود و فرو ریخت، مرواریدهای ناتراشیده در آغوش خواهد گرفت.
ز لولوی او سیم محلول ساری
ز فرغر بدریا ز دریا بفرغر
هوش مصنوعی: از موجودی ترسناک و وحشت‌زا، نقره‌ای مایع به جلوه‌ای جاری می‌شود، مانند موج‌ها که از دریا به سوی ساحل می‌آید.
رخ آب کاندر شتا بود آهن
زره گشت و باد بهاری زره گر
هوش مصنوعی: در چهره‌اش همچون آب زلال در فصل بهار، درخشی وجود دارد که مانند زره‌ای درخشان جلوه‌گر است و نسیم بهاری آن را می‌فشارد و زیبایی‌اش را دوچندان می‌کند.
زره گر از آن گشت باد بهاری
که گردید باران نیسان ز ره در
هوش مصنوعی: اگر نسیم بهاری زره را تکان دهد، باران نیسان از راه خواهد رسید.
بهار من ای روح را مایه دل
درین ابرواین سایه روح پرور
هوش مصنوعی: بهار من، ای روحی که دل را زنده می‌کنی، در این ابرو که سایه‌ای از روحانیّت و پرورش‌دهنده است.
شرابی چو خورشید خاور ز مینا
بساغر کن ای رشک خورشید خاور
هوش مصنوعی: یک نوشیدنی مانند نور خورشید شرق درست کن و در جام بریز، ای حسود خورشید شرق.
از آن می که پرتو بخورشید بخشد
چو افکند پرتو ز مینا بساغر
هوش مصنوعی: به خاطر نوری که خورشید می‌بخشد، وقتی که نورش را به جام می‌تاباند.
قدح آفتاب کف پور عمران
شراب آتش خرمن پور آذر
هوش مصنوعی: خورشید درخشان همانند آتش در دل خرمن‌های آتشین می‌درخشد و زندگی را با شادابی و نشاط می‌آراید.
شرابی که گر عور بر آستانش
نهد سر نهد تاج فغفور و قیصر
هوش مصنوعی: هر کس که در آستان این شراب سر بگذارد، به مقام و شکوه عظیمی خواهد رسید، به‌گونه‌ای که در برابر او شاهان بزرگ نیز به نظر کوچک خواهند آمد.
شرابی که گر کور بیند بخوابش
دهد بینش ار چشم کورست مبصر
هوش مصنوعی: شرابی که اگر فردی کور آن را ببیند، او را به خواب می‌برد، نشان می‌دهد که اگر چشم انسان به خواب بیفتد، حتی چیزی که دیده نمی‌شود هم می‌تواند تاثیرگذار باشد.
می آسمانی ز خمخانه دل
که انوارش از آفتابست برتر
هوش مصنوعی: می‌توان گفت که در دل یک خمخانه، می‌سازیم که نور آن حتی از نور آفتاب هم قوی‌تر است.
مسخر کنم ملک هفت آسمانرا
که هست از قضا هشت چیزم مسخر
هوش مصنوعی: من بر آسمان‌ها و جهان فرمانروایی می‌کنم، چرا که از تقدیر، هشت چیز زیر دست من است.
گل و لاله و سنبل و سوسن و می
سر زلف و رخسار و بالای دلبر
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی‌هایی اشاره شده که شامل گل‌ها و گیاهان زیبا مانند گل و لاله و سنبل و سوسن است. همچنین از می، زلف و چهره دلبر سخن به میان آمده که نمادهای عشق و زیبایی را تداعی می‌کنند. در واقع، این تصویرسازی می‌تواند نشان‌دهنده شوق و جذابیت معشوق باشد.
دو چیز دگر داده عشق تو ما را
که داراش منصور باد و مظفر
هوش مصنوعی: عشق تو دو نعمت دیگر به ما هدیه داده است، که امیدواریم دارایی و پیروزی ما همیشه پایدار باشد.
بیانی که ماند بفرقان احمد
زبانی که ماند بشمشیر حیدر
هوش مصنوعی: بیانی که از پیامبر اسلام باقی مانده است، مانند شمشیری است که از علی ابن ابی‌طالب به یادگار مانده.
علی شهر تجرید را برج و بارو
علی چرخ توحید را قطب و محور
هوش مصنوعی: علی، شهر خلوص و حقیقت را به شکل دژی مستحکم درآورده و همچنین علی، محور و مرکز آسمان وحدت است.
علی شخص ایجاد را قلب و قالب
علی بحر اوتاد را فلک و لنگر
هوش مصنوعی: علی روح و جوهر وجود را داراست و پایه‌های اصلی دنیا مانند ستاره‌ها و لنگرهایی برای ثبات و پایداری هستند.
علی بازوی علم را زور بازو
علی لشکر حلم را پشت لشکر
هوش مصنوعی: علی با دانش و علم خود به دیگران کمک می‌کرد، در حالی که قدرت و زور او پشتوانه‌ای برای لشکرهای صبوری بود که به آرامی و با حلم پیش می‌رفتند.
علی صاحب امر و فیاض مطلق
علی نشر اول علی حشر اکبر
هوش مصنوعی: علی، صاحب فرمانروایی و شخصی است که نعمت‌های خود را به طور کامل و بی‌حد و حصر می‌بخشد. او در آغاز آفرینش و در روز رستاخیز بزرگ نقش کلیدی دارد.
صراط وجودست و میزان بر حق
قوام معادست و قیوم محشر
هوش مصنوعی: راهی که در زندگی وجود دارد، نشان‌دهنده حقیقت است و معیار سنجش در روز قیامت، اساس تمام آنچه که پس از مرگ اتفاق می‌افتد، است و خداوند نگهدارنده و مدبر آن روز خواهد بود.
ز هر نقص و هر عیب ذاتش مبرا
ز هر فقد و هر جهل جانش مطهر
هوش مصنوعی: او از هر نقص و عیب دور است و جانش از هر نادانی و کمبود پاک و بی‌آلایش است.
همو صاحب انبیای مقدم
همو سید اولیای مؤخر
هوش مصنوعی: او همان کسی است که انبیای پیش از خود را دارد و همچنین سرآمد اولیای بعد از خود نیز می‌باشد.
با حباب چون روح بر جسم نافذ
ولی خصم را بر رگ روح نشتر
هوش مصنوعی: این بیت به بیان تقابل و تضاد بین روح و جسم می‌پردازد. حبابی که به روح比ان می‌شود، نشان‌دهنده لطافت و نازکی روح است که می‌تواند به راحتی بر جسم تأثیر بگذارد. اما در مقابل، دشمن یا خصم می‌تواند به عمق وجود انسان و روح او آسیب برساند، همان‌طور که نشتر به رگ نفوذ می‌کند. این تصویر به ما می‌گوید که در زندگی، لطافت روحی می‌تواند تأثیرگذار باشد، اما در عین حال دشمنان ممکن است به ما آسیب برسند.
همو قطب اقطاب دور ولایت
مدیر مدار محیط مدور
هوش مصنوعی: او همان قطب اصلی و مرکزی در دایرهٔ ولی‌مداری است که همه چیز به دور او می‌چرخد و او را در مرکز قرار داده است.
همو نور انوار ادوار هستی
که باشد بهر قلب و هر سر و هر سر
هوش مصنوعی: او همان نوری است که در تمامی مراحل و ابعاد وجود وجود دارد و برای هر قلب و هر سر مایه روشنی و آگاهی است.
دلش صاحب صورت عین ثابت
که در اوست هر آنچه باشد مقدر
هوش مصنوعی: دل او مانند تجسمی از حقایق ثابت است که در آن همه چیزهایی که مقدر شده‌اند، وجود دارند.
دمش نافخ نفخه روح قدسی
هم از اوست عیسی هم از اوست غادر
هوش مصنوعی: نفس محترم و روح پاک الهی از اوست و عیسی نیز از اوست، اما او خیانتکار است.
مقام کمالست و معروف عارف
نعیم وصالست و بر کفر کیفر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک حالت والای روحانی می‌پردازد که در آن فرد به کمال دست یافته و در موقعیتی قرار دارد که با معارف عارفانه آشنا شده است. در چنین حالتی، پیوندی عمیق و شگفت‌انگیز با حقیقت و عشق الهی برقرار می‌شود. همچنین، به موضوع کفر و کیفر نیز اشاره شده است که نشان‌دهنده عواقب عدم ایمان و دوری از حقیقت است.
دل آسمانست درویش این ره
سر آفتابست بر خاک این در
هوش مصنوعی: دل درویش همچون آسمانی است، و این راه به سوی خورشید است که بر زمین این در قرار دارد.
شفق چیست از فرقت خاک کویش
ز چشم فلک رفته آب معصفر
هوش مصنوعی: شفق به چه معناست وقتی به خاطر جدایی از خاک تو، اشک‌های پاک و زلالی از چشم آسمان فرو ریخته است.
فلک چیست پوینده ئی ساحتش را
بزین مرصع نجیب مشمر
هوش مصنوعی: آسمان چیست؟ یک موجود در حرکت است که جایگاهش را با زیورهای زیبا و نجیب خود نمی‌توان اندازه‌گیری کرد.
پدر خواند این طفل بیدار دل را
که زائید در کعبه زان پاک مادر
هوش مصنوعی: پدر به این کودک با درک و آگاه گفت که او از مادر پاک و پاکیزه‌اش در کعبه متولد شده است.
سه فرزند در آخشیجان سفلی
برین هفت آبای علوی سه خواهر
هوش مصنوعی: سه فرزند در vùng آخشیجان سفلی، به همراه سه خواهر از هفت پدر علوی.
نه چرخست با خاک راهش مساوی
نه بحرست با کف رادش برابر
هوش مصنوعی: نه زمین با خاک در سفرش هم‌سطح است و نه دریا با کفِ موجش برابر.
نخستین خرد ز استانش مثنی
نهم چرخ در آستینش مستر
هوش مصنوعی: ابتدا حکمت و دانایی را از سرزمینش به دو بخش تقسیم می‌کنم و چرخ زندگی را در آستینش قرار می‌دهم.
هلال اشهش را رکاب مجدد
فلک رفعتش را گدای مجدر
هوش مصنوعی: هلالی که در آسمان رخ می‌نماید، نشان از علو و بلندی دارد و فلک آن را مانند افراشته‌ای ثروتمند می‌بیند که به دنبال کرامت و عزت خود است.
نه بی امر او ابر بارد بصحرا
نه بی حکم او برگ جنبد ز صرصر
هوش مصنوعی: نه باران در بیابان می‌بارد و نه برگ‌ها در باد حرکت می‌کنند، مگر اینکه فرمان الهی در کار باشد.
بگلزار علویست نسرین و سوری
بباغ الهیست سرو و صنوبر
هوش مصنوعی: در باغی که به زیبایی توصیف شده، گل نسرین و گل سرخ (سوری) به چشم می‌خورد و درختان سرو و صنوبر نیز وجود دارند. این باغ به نوعی بهشت‌گونه و الهی به نظر می‌رسد.
همو عیسی عصر و گردونش ماء/وی
همو موسی وقت و دریاش معبر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیت‌های بزرگ تاریخی و مذهبی اشاره دارد. در آن به عیسی اشاره شده که در زمان خود به عنوان یک نجات‌دهنده شناخته می‌شود و آب به عنوان نماد زندگی و پاکیزگی در اطراف اوست. همچنین موسی نیز به عنوان یک رهبر بزرگ و عبوردهنده از دریا معرفی می‌شود، که نماد رهایی و راهنمایی به سوی آزادی و سرزمین وعده است. در کل، این بیت به قدرت و تاثیر این شخصیت‌ها در تاریخ و فرهنگ بشر پرداخته است.
بود قنبرش مالک ملک هستی
که سلطان هستیست مولای قنبر
هوش مصنوعی: قنبر، که خدمتگزار علی (ع) است، در دنیای وجود و هستی مانند یک مالک می‌باشد، زیرا سلطان واقعی هستی، یعنی خدا، مولای قنبر است.
آناالله بردار گویند و در خون
تعالی بدین شان که گوید بمنبر
هوش مصنوعی: در این بیت گفته می‌شود که وقتی نام خدا و عظمت او به میان می‌آید، برخی به طور شگفت‌انگیزی به مقام و جایگاه خاصی اشاره می‌کنند، در حالی که در واقعیت ممکن است در مواردی به درد و رنج و خونریزی هم برمی‌خوریم. این نشان‌دهنده تضاد میان کلام و عمل است.
اناهوزند من ر آنی سراید
که این پادشا هست نفس پیمبر
هوش مصنوعی: من آن کسی هستم که آوازه‌ام را می‌سرایند، زیرا این پادشاه همان نفس پیامبر است.
غزال از غضنفر زند پنجه با آن
رود با ولایش بکام غضنفر
هوش مصنوعی: غزال با شجاعت و اقتدار خود به جنگ با شیر می‌روید و در این نبرد، شیر هم تسلیم نمی‌شود و برای بقا مبارزه می‌کند.
درین کوی بادست ملک سلیمان
که هر مور باشد سلیمان دیگر
هوش مصنوعی: در این مسیر حکومتی همچون سلیمان وجود دارد که هر کسی می‌تواند به مقام والایی برسد و به اندازه سلیمان اهمیت پیدا کند.
درین وادی از سنگ ره گر نیوشی
مزامیر داود دارد بخنجر
هوش مصنوعی: در این منطقه اگر به صدای دلنشین و موسیقی توجه کنی، نوای زیبا و الهام‌بخش داود، همانند یک شمشیر برنده، به گوش می‌رسد.
اولوالامر موجود و ذوالعرش باقی
امیر عدو بند و سلطان صفدر
هوش مصنوعی: افراد با نفوذ و قدرتمند وجود دارند و خداوند به عنوان سرور و پادشاه باقی می‌ماند. همچنین، دشمنان تحت کنترل و سلطه‌ی حقیقی او هستند.
بمن تاختن کرد عشقش ز شش سو
دل افتاده چون مهره اینک بششدر
هوش مصنوعی: عشقش به من از هر طرف حمله کرد و حالا دلم مثل مهره‌ای افتاده است که به هر سمت می‌چرخد.
دل من بنور لقایش مزین
گل من ب آب ولایش مخمر
هوش مصنوعی: دل من به روشنایی وجود او زینت یافته و گل من به آب محبت او سیراب شده است.
بدان ذات قائم بود کل هستی
که هستیست اعراض و آن ذات جوهر
هوش مصنوعی: بدان که وجود اصلی و بنیادی همه چیز، ذات خداوند است و سایر مواردی که وجود دارند، تنها ویژگی‌ها و أعراضی از آن ذات واحد می‌باشند.
هم او صاحب طور و نار تجلی
که شد مرشد موسی از شاخ اخضر
هوش مصنوعی: او همان کسی است که بر کوه طور و در آتش تجلی کرد و مرشد موسی شد، همان کسی که از درخت سبز و پرشکوه فرود آمد.
ز لاهوت بگذشته این باز سلطان
که جو بقاراست جولانش در خور
هوش مصنوعی: این پرنده‌ی شگفت‌انگیز که از عالم الهی گذشته، اکنون در جایی گام برمی‌دارد که جایگاهش سزاوار اوست و در آنجا به فعالیت و پرواز مشغول است.
که ذاتست و در ذات دارد تکاپو
که بحرست و در بحر باشد شناور
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چیزی که در ذات خود ماهیت خاصی دارد، در حقیقت همواره در حال حرکت و تغییر است. مانند دریا که موجودی بزرگ و وسیع است، اما در درون خود نیز به طور دائم در حال جزر و مد و جریان است.
سر اوست مجموعه سر اسماء
دل اوست مقصوره اسم موثر
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که وجود انسان و ذهن او تحت تأثیر مجموعه‌ای از نام‌ها و صفات الهی است و دل او نیز محلی است برای تفسیر و تأثیرگذاری این نام‌ها. به عبارت دیگر، انسان در مرکز و محوری از ویژگی‌های معنوی قرار دارد که به درک و تجربه او از جهان کمک می‌کند.
شود گه براهیم و در آذر افتد
براهیم را گه رهاند ز آذر
هوش مصنوعی: ابراهیم گاهی در چنگ آتش گرفتار می‌شود، اما در همان زمان از آتش نجات پیدا می‌کند.
گهی رهبر خضر و موسای رهرو
گهی همسر خاتم و روح رهبر
هوش مصنوعی: گاهی انسان به مقام رهبری و هدایت می‌رسد، مانند خضر و موسی که راه را به دیگران نشان می‌دهند و گاهی نیز در کنار افرادی بزرگ و ارزشمند قرار می‌گیرد، همچون همسر پیامبر خاتم و روح رهبر.
شه قطب و غوث صفای صفاهان
که سلطان منامست و ملجای چاکر
هوش مصنوعی: شه بزرگ و ولی خدا در صفاهان که پادشاهی او برای من مشهور و پناهگاه و ملجای من است.
مرا ای خداوند تکمیل برهان
ز نقصان این قوم بی دانش و شر
هوش مصنوعی: ای خداوند، به من در استدلال کامل یاری کن تا از نارسایی این گروه نادان و شرور رهایی یابم.
ز توحید عاطل ز تجرید عاری
ز تکمیل ناقص ز تعلیم ابتر
هوش مصنوعی: این شعر به بیان کمبودها و ناکامل بودن‌های موجود در نتیجه‌گیری‌های فلسفی و آموزشی می‌پردازد. مفهوم این بیت این است که بدون شناخت و درک صحیح از توحید، هیچ نتیجه‌ای نمی‌توان گرفت؛ همچنین اگر از تجرید و خلوص دور باشیم، نمی‌توانیم به کمال دست پیدا کنیم. در واقع، اگر آموزش‌ها ناقص و ناتمام باشند، به حقیقت و هدف واقعی نخواهیم رسید.
نه شرع و نه عرف و نه علم و نه عرفان
نه آدم نه حیوان نه فربه نه لاغر
هوش مصنوعی: هیچ قاعده‌ای، نه دینی و نه اجتماعی، نه دانش و نه معرفت، نه انسان و نه حیوان، نه کسی چاق است و نه کسی لاغر.
یکی خورده صد لاغر و گشته فربی
یکی کشته صد سید و گشته سرور
هوش مصنوعی: یک نفر با خوردن غذای فراوان، به چاقی رسیده و در عوض کسانی که در زندگی دچار مشکلات شده‌اند، حالا مقام و اعتبار خاصی پیدا کرده‌اند.
ز حکمت مبرا ز عرفان معرا
پر از کینه و کبر و زفت و تناور
هوش مصنوعی: این شعر به انسان‌هایی اشاره دارد که از حکمت و دانش واقعی به دور هستند و در عوض، سرشار از حس کینه، غرور و نداری هستند. آنها ظاهری بزرگ و فربه دارند، اما در حقیقت از درک عمیق و معنوی بی‌بهره‌اند.
مرا وارهان زین شیاطین انسی
بدانش زبون و بدنیا ستمگر
هوش مصنوعی: از شر این انسان‌های شیطانی که با زبان و ظلمشان به دنیا می‌آیند، مرا رها کن.
قسم میدهم بر تو ای نور یزدان
بنور ابی القاسم دادگستر
هوش مصنوعی: بر تو ای نور خدایی قسم می‌خورم، به نور ابو القاسم که دادگر است.
بیزدان اعلی بذات محمد
بسر ولایت بزهرای اطهر
هوش مصنوعی: درود بر خدا و ذات پیامبر محمد و مقام والای حضرت علی و حضرت فاطمه.
ب آن یازده حامل عرش اعظم
ب آن چارده نور پاکیزه منظر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف گروهی از موجودات بلندمرتبه و نورانی می‌پردازد که حامل عرش الهی هستند و همچنین اشاره به ویژگی‌های پاک و روشن آن‌ها دارد. در واقع، این موجودات به عنوان نمادهایی از خداوند و نورانیت به شمار می‌آیند.
دل من ز زنگ طبیعت جلاده
مرا زین خران دنی فعل واخر
هوش مصنوعی: دل من به زنگارهای دنیای مادّی آغشته شده، مرا از این دنیای فانی و خسته‌کننده دور کن.
قضای ترا امر در ظل فرمان
سمای ترا چرخ در زیر چنبر
هوش مصنوعی: سرنوشت تو تحت فرمان خالق است و آسمان در پایین دست قدرت تو قرار دارد.
ندای تو در گوش این چار ارکان
ردای تو بر دوش این هفت پیکر
هوش مصنوعی: صدای تو در گوش چهار عنصر وجودم طنین‌انداز است و وجودم که هفت جنبه دارد، لباس وجود تو را به دوش می‌کشد.
نفاد ترا برق دنبال توسن
نفوذ ترا دهر بر خط پر گر
هوش مصنوعی: برق تو باعث می‌شود که اسب چابک و تندرو دنبال تو بیفتد و تأثیر تو در زندگی باعث می‌شود که زمان مسیر تو را مشخص کند.
ستاره است تیر تو آن کور بینا
سهی سرو رمح تو آن سامع کر
هوش مصنوعی: ستاره‌ی تیر تو، نشانه‌ای روشن و درخشان است، در حالی که وجودتو مانند سروی است که همواره در زیبایی و بلندی خود می‌درخشد. تو آن‌چنان تأثیری داری که حتی کسی که نابیناست نیز قادر به شناختن زیبایی‌های توست، و دل‌انگیزی‌ات به گوش کرها هم می‌رسد.
سر شرک زان آسمان مکوکب
دل کفر ازین بوستان مشجر
هوش مصنوعی: سر شرک که از آسمان می‌افتد، مانند ستاره‌ای است که در دل کفر نشسته و از این باغ سرشار از درختان می‌روید.
بکش یا مسلمان کن این چند مشرک
به هم درنورد آری این مشت همگر
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی دعوت به اقدام علیه مشرکان است، با پیشنهاد دو گزینه: یا آنها را از بین ببرید یا به اسلام بیاورید. همچنین به همبستگی و اتحاد اشاره دارد، به طوری که می‌طلبد این گروه به یکدیگر نزدیک شوند و یکپارچه عمل کنند.
تویی غافر الذنب فیما تقدم
تویی قابل التوب فیما تأخر
هوش مصنوعی: تو بخشاینده‌ای نسبت به گناهان گذشته، و پذیرای توبه‌ها در مورد گناهان آینده.
و استغفرالله من کل ذنب
و من ذنب نفسی والله اکبر
هوش مصنوعی: از خداوند طلب آمرزش می‌کنم برای تمامی گناهان و برای خطاهای خودم، و بزرگ‌تر از هر چیز، خداوند بزرگ است.