گنجور

شمارهٔ ۹

حکم سخن ندادم هر دم زبان خود را
بیهوده وانکردم قفل دهان خود را
در این چمن چو بلبل صد نیش خار خوردم
چون غنچه وانکردم راز نهان خود را
هر کس قدم بیارد این خانه خانهٔ اوست
دایم چو خود شمردم من میهمان خود را
یکسان حساب کردم آینده را به ماضی
نگذاشتم تفاوت هرگز زمان خود را
قد خمیدهٔ ما کاری نکرد آخر
بسیار آزمودیم زور کمان خود را
هر چند خاکساریم عالی است همت ما
بر صدر کس ندادیم زان آستان خود را
برداشتم سعیدا دل را ز دین و دنیا
کردم به عشق، سودا سود و زیان خود را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حکم سخن ندادم هر دم زبان خود را
بیهوده وانکردم قفل دهان خود را
هوش مصنوعی: به هر ترتیبی که می‌خواستم، زبانم را بی‌دلیل و بی‌فایده بسته نگه داشتم و چیزی نگفتم.
در این چمن چو بلبل صد نیش خار خوردم
چون غنچه وانکردم راز نهان خود را
هوش مصنوعی: در این باغ مانند بلبل، با وجود اینکه دردها و مشکلات زیادی را تحمل کرده‌ام، اما همچنان مانند غنچه به حفظ راز درون خود ادامه داده‌ام و آن را فاش نکرده‌ام.
هر کس قدم بیارد این خانه خانهٔ اوست
دایم چو خود شمردم من میهمان خود را
هوش مصنوعی: هر کسی که به این خانه بیاید، این مکان برای اوست. من همیشه خود را مهمان خود دانسته‌ام.
یکسان حساب کردم آینده را به ماضی
نگذاشتم تفاوت هرگز زمان خود را
هوش مصنوعی: من آینده را مانند گذشته محاسبه کردم و هیچ تفاوتی برای زمان خود قائل نشدم.
قد خمیدهٔ ما کاری نکرد آخر
بسیار آزمودیم زور کمان خود را
هوش مصنوعی: ما با وجود اینکه قد و قامت مان خمیده است، اما هیچ کار خاصی نکرده ایم و بارها و بارها قدرت و توانایی خود را امتحان کرده ایم.
هر چند خاکساریم عالی است همت ما
بر صدر کس ندادیم زان آستان خود را
هوش مصنوعی: با اینکه ما humble و بی‌ادعا هستیم، اما اراده‌ و هدف ما بسیار بلند و بی‌نظیر است. ما هرگز اجازه ندادیم که دیگران ما را پایین بیاورند و از مقام والای خود دست بکشیم.
برداشتم سعیدا دل را ز دین و دنیا
کردم به عشق، سودا سود و زیان خود را
هوش مصنوعی: امیدوارم که با عشق، دل خود را از دغدغه‌های دین و دنیا رها کرده باشم و به دنبال خوشبختی و لذت زندگی باشم، بدون توجه به منفعت و ضرر.