شمارهٔ ۶۷
روی تو چو از پیش نظر پرده برانداخت
آتشکدهٔ مهر به دور قمر انداخت
بی روی تو هر قطرهٔ اشکی که برون شد
از دل همه را دیدهٔ من از نظر انداخت
در عین سخن خندهٔ آن لب نه ز عقل است
از مستی بسیار نمک در شکر انداخت
از عاشق بیچاره چه خواهند که بلبل
یک مشت پری داشت در این رهگذر انداخت
هر حلقه که کوتاه شد از دام کمندی
واکرد از آن زلف و گره در کمر انداخت
طبع تو اگر کان نمک نیست سعیدا
پس شور چرا شعر تو در بحر و بر انداخت؟
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روی تو چو از پیش نظر پرده برانداخت
آتشکدهٔ مهر به دور قمر انداخت
هوش مصنوعی: زمانی که تو چهرهات را از پشت پردههایی که مانع دیدار بودند کنار زدی، عشق و زیباییات همچون آتشکدهای روشن در اطراف تو نمایان شد.
بی روی تو هر قطرهٔ اشکی که برون شد
از دل همه را دیدهٔ من از نظر انداخت
هوش مصنوعی: هر بار که از دل من اشکی بیرون میآید، چشمان من فقط تو را میبینند و هیچکس دیگری را نمینگرند.
در عین سخن خندهٔ آن لب نه ز عقل است
از مستی بسیار نمک در شکر انداخت
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که خندهای که هنگام صحبت از آن لبها نمایان میشود، ناشی از عقل نیست، بلکه به دلیل شادی و مستی است. در واقع، حالت شاداب آنها به مانند نمکی است که در شکر ریخته شده است؛ یعنی طعمی دلپذیر و گاهی جالب به وجود میآورد.
از عاشق بیچاره چه خواهند که بلبل
یک مشت پری داشت در این رهگذر انداخت
هوش مصنوعی: از عاشق بدبخت چه توقعی دارند، در حالی که بلبل چند پر از پری در این مسیر رها کرده است.
هر حلقه که کوتاه شد از دام کمندی
واکرد از آن زلف و گره در کمر انداخت
هوش مصنوعی: هر بار که یکی از حلقههای مشکل کاهش یافت، از دام عشق رهایی پیدا کرد و گیسوی خود را در کمر بست.
طبع تو اگر کان نمک نیست سعیدا
پس شور چرا شعر تو در بحر و بر انداخت؟
هوش مصنوعی: اگر طبیعت تو نمکین نیست، پس چرا دریا و دریاچهها را با اشعار خود پر شور کردی؟

سعیدا