گنجور

شمارهٔ ۶۵

از پیر همت و کرمی ای جوان طلب
چون تیر قوت و مددی از کمان طلب
ای دادخواه دست به دامان عشق زن
هر حاجتی که هست از این خاندان طلب
کس بی نصیب روزی خود را نمی خورد
اول بیار قسمت و آن گاه نان طلب
موقوف امر توست دل و جان و هر چه هست
بیرون شو از نقاب و حجاب و روان طلب
دیگر نماند تاب نگاه پریوشان
ز این مردمان بیا و سعیدا امان طلب

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از پیر همت و کرمی ای جوان طلب
چون تیر قوت و مددی از کمان طلب
هوش مصنوعی: ای جوان، از تجربه و بزرگی کسانی که در زندگی راهمان را روشن کرده‌اند، بهره ببر و همچون تیر از کمان، قدرت و یاری بگیر.
ای دادخواه دست به دامان عشق زن
هر حاجتی که هست از این خاندان طلب
هوش مصنوعی: ای کسی که در پی کمک و دادخواهی هستی، به محبت و عشق رو بیاور و هر خواسته‌ای که داری را از این خاندان از عشق بخواه.
کس بی نصیب روزی خود را نمی خورد
اول بیار قسمت و آن گاه نان طلب
هوش مصنوعی: هیچ‌کس بدون قسمت و رزق خودش روزی نمی‌خورد؛ ابتدا باید مقدر تو را بیابی و سپس به دنبال نان بروی.
موقوف امر توست دل و جان و هر چه هست
بیرون شو از نقاب و حجاب و روان طلب
هوش مصنوعی: دل و جان و تمام وجودم به تو وابسته است؛ از پرده‌ها و حجاب‌ها بیرون بیا و روح مرا بخواه.
دیگر نماند تاب نگاه پریوشان
ز این مردمان بیا و سعیدا امان طلب
هوش مصنوعی: دیگر توانایی تحمل نگاه زیبایی‌های پریچهره‌ها از این مردم وجود ندارد، بیا و ای خوب، از آنها فرار کن و امان بگیر.