گنجور

شمارهٔ ۵۲

نگاهی جانب ما کن که قربانت شود جان‌ها
از آن چشمی که مجنون گشته آهو در [بیابان‌ها]
ز مشتاقان چرا پوشیده‌ای عارض به رنگ گل
نوای بلبل شیداست زان رو در گلستان‌ها
کمان ابروانت بسته زه گویا که پی در پی
گذر دارد ز هر سو بر دل من تیر مژگان‌ها
نمود از عارضش خالی سودا فقر پیدا شد
که عقل کل از آن سوداست سر زد در بیابان‌ها
غبار خط چو پیدا گشت بر گرد رخش یارب
پی اثبات دین هر سو روان کردند فرمان‌ها
به نامش گشت فخر هر دو عالم صورت آدم
که بی‌اسمش ندارد [رونقی] عنوان دیوان‌ها
ز یک موجی که زد بحرش دو عالم در خروش آمد
صفاتش کی رقم گردد به امداد شبستان‌ها
ز مجنون پرس، پیر عقل نادان است در این ره
که طفل عشق، استاد جهان شد در دبستان‌ها
ز نقش پای مشتاقان فلک تسبیح گردان شد
که گردیدند چون پرگار بر این نقطه دوران‌ها
نمی‌آیند با خود جرعه نوشان ازل هرگز
که با مستی از آن پیمانه بربستند پیمان‌ها
کسی فیض از شمیم طرهٔ دلدار می‌یابد
که چون گل در بر خود چاک زد از تن گریبان‌ها
ز ناهمواری جسمی که داری پیشتر پا نه
به مطلب کی رسی حاجی تو در قطع بیابان‌ها
نه مژگان است گرد چشم آن بدخو که از غیرت
نگاهش تیز می‌سازد به جانم نیش پیکان‌ها
سعیدا چون به سر خود رسیدم شد مرا ظاهر
که بر هر یک سر از گنج کرم دادند سامان‌ها

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگاهی جانب ما کن که قربانت شود جان‌ها
از آن چشمی که مجنون گشته آهو در [بیابان‌ها]
هوش مصنوعی: به ما نگاهی بینداز که جان‌ها را قربان کند، از آن چشمی که مجنون را در بیابان‌ها به شیدایی می‌کشاند.
ز مشتاقان چرا پوشیده‌ای عارض به رنگ گل
نوای بلبل شیداست زان رو در گلستان‌ها
هوش مصنوعی: چرا از عاشقان رو و چهره‌ات را پنهان کرده‌ای؟ صدای بلبل عاشق، شبیه به رنگ گل است و به همین دلیل در باغ‌های گل، پژواک می‌شود.
کمان ابروانت بسته زه گویا که پی در پی
گذر دارد ز هر سو بر دل من تیر مژگان‌ها
هوش مصنوعی: ابروهای قوس‌دار تو همچون کمانی است که به نظر می‌رسد تیرهای مژگان تو، از هر طرف به قلب من می‌خورد و مرا آزار می‌دهد.
نمود از عارضش خالی سودا فقر پیدا شد
که عقل کل از آن سوداست سر زد در بیابان‌ها
هوش مصنوعی: پیدایش اندیشه و خیال از زیبایی‌های او موجب شد که فقر به وضوح نمایان شود و حتی عقل کل نیز از این وضعیت بهره‌مند گشته و در سرزمین‌های بیابانی ظاهر شد.
غبار خط چو پیدا گشت بر گرد رخش یارب
پی اثبات دین هر سو روان کردند فرمان‌ها
هوش مصنوعی: وقتی غبار خط بر روی چهره‌اش نمایان شد، خداوند به گواهی دادن بر دین حق، دستورهایی را به هر سو فرستادند.
به نامش گشت فخر هر دو عالم صورت آدم
که بی‌اسمش ندارد [رونقی] عنوان دیوان‌ها
هوش مصنوعی: به نام او، باعث افتخار هر دو جهان است. شکل انسان بدون ذکر نام او، هیچ زیبایی و ارزش خاصی ندارد و دیوان شعرها بدون نام او جذابیتی ندارند.
ز یک موجی که زد بحرش دو عالم در خروش آمد
صفاتش کی رقم گردد به امداد شبستان‌ها
هوش مصنوعی: از یک موجی که در دریای وجودش ایجاد شد، دو جهان به شور و هیجان درآمدند. چگونه می‌توان صفات او را بیان کرد و به یاری شبستان‌ها (محل سکونت) قرار داد؟
ز مجنون پرس، پیر عقل نادان است در این ره
که طفل عشق، استاد جهان شد در دبستان‌ها
هوش مصنوعی: از مجنون بپرس، زیرا در این مسیر، دانای پیر به نادانی خود اعتراف می‌کند. در حالی که عشق مانند کودکی، در مدرسه‌ها، بر همه استاد شده است.
ز نقش پای مشتاقان فلک تسبیح گردان شد
که گردیدند چون پرگار بر این نقطه دوران‌ها
هوش مصنوعی: پاپرستیش پای عاشقان باعث شد که آسمان در دور خود به دور این نقطه بچرخد، چون پرگار که دور یک نقطه می‌چرخد.
نمی‌آیند با خود جرعه نوشان ازل هرگز
که با مستی از آن پیمانه بربستند پیمان‌ها
هوش مصنوعی: عاشقان و اهل معرفت از ابتدای زمان نتوانسته‌اند با خود شراب‌نوشی بیاورند، زیرا آن‌ها با نشئگی حاصل از آن پیمانه، تمامی قراردادها را زیر پا گذاشته‌اند.
کسی فیض از شمیم طرهٔ دلدار می‌یابد
که چون گل در بر خود چاک زد از تن گریبان‌ها
هوش مصنوعی: کسی می‌تواند از لطافت و زیبایی موهای محبوبش بهره‌مند شود که مانند گلی در آغوشش، دلی رنجیده را نداشته باشد و از بی‌قراری‌های عشق رنج نبرد.
ز ناهمواری جسمی که داری پیشتر پا نه
به مطلب کی رسی حاجی تو در قطع بیابان‌ها
هوش مصنوعی: از ناپایداری و عدم ثباتی که در وجودتو هست، هرگز نمی‌توانی به هدف‌های بزرگ دست پیدا کنی. تو فقط با عبور از سختی‌ها و مسیرهای دشوار می‌توانی به موفقیت دست یابی.
نه مژگان است گرد چشم آن بدخو که از غیرت
نگاهش تیز می‌سازد به جانم نیش پیکان‌ها
هوش مصنوعی: چشمان بدذات او به قدری پرغرور و تند است که مثل تیرهای تندی به جان من آسیب می‌زند. این آسیب نه به خاطر مژگان او، بلکه به خاطر غیرت و خشم نگاهش است.
سعیدا چون به سر خود رسیدم شد مرا ظاهر
که بر هر یک سر از گنج کرم دادند سامان‌ها
هوش مصنوعی: وقتی به کمال و رشد خود رسیدم، این حقیقت برایم روشن شد که هر کسی به طور خاص، از نعمت‌های خداوند بهره‌مند شده و هر یک به نحوی از لطف و کرم او سامان یافته‌اند.