گنجور

شمارهٔ ۵۰

ظهور نعمت منعم بود گدایی ما
نوای عالم معنی است بینوایی ما
زمانه افسر شاهی به روی خاک انداخت
چو دید شوکت و شأن برهنه پایی ما
بیار باده و با ما مصاحبت انگیز
که بیخودی است ره و رسم آشنایی ما
نه زهد خشک فروشیم آبرو خواهیم
نه ترک دنیی دون است پارسایی ما
چو بحر عشق شود چارموجه می دانی
که در سفینهٔ دل چیست ناخدایی ما
نه گل نه بلبل و نی سرو در نظر داریم
به یاد روی تو باشد غزلسرایی ما
همین بس است که افشانده دست از دو جهان
دگر چه کار کند دست نارسایی ما
به حق دوست که اظهار خودنمایی نیست
اگر چه نیست پسندیده خود ستایی ما
نسیم را نفس صبحدم دهد تعلیم
ز دود مجمرهٔ سینه عطرسایی ما
زمانه داند اگر باشدش تمیز سخن
که کس نگفته سخن را به خوش ادایی ما
دلیل عالم معنی است عالم صورت
که مثبت است به یکتاییش دوتایی ما
تو گر ز سایهٔ نابود بگذری یابی
سعادتی که نهان است در همایی ما
به ره نرفته دو گامی برهنه پا شده اند
نصیب نیست به هر کس برهنه پایی ما
جفا مکش پی آرایش خود ای طناز
ندارد این همه در کار دلربایی ما
حکایت است سعیدا که بشنوید از نی
شکایت است که اظهار کرده نایی ما

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ظهور نعمت منعم بود گدایی ما
نوای عالم معنی است بینوایی ما
هوش مصنوعی: ظهور نعمت به خاطر بخشش و مرحمت خداوند است و فقر و نیاز ما، صدای حقیقی و معنایی از عالم وجود را به نمایش می‌گذارد.
زمانه افسر شاهی به روی خاک انداخت
چو دید شوکت و شأن برهنه پایی ما
هوش مصنوعی: زمانه مانند یک فرمانروا، به ما کاری نداشت و ما را بر روی زمین انداخت وقتی که عظمت و مقام‌مان را بدون پوشش پایی دید.
بیار باده و با ما مصاحبت انگیز
که بیخودی است ره و رسم آشنایی ما
هوش مصنوعی: باده بیاور و با ما همراه شو، زیرا که آشنا شدن با ما بی‌معناست.
نه زهد خشک فروشیم آبرو خواهیم
نه ترک دنیی دون است پارسایی ما
هوش مصنوعی: ما نه به خاطر زهد خشک و ظاهر سازی، آبرو و اعتبار خود را از دست می‌دهیم، و نه به خاطر دنیا و لذت‌های پست، پارسایی و پرهیزگاری‌مان را رها می‌کنیم.
چو بحر عشق شود چارموجه می دانی
که در سفینهٔ دل چیست ناخدایی ما
هوش مصنوعی: وقتی عشق مانند دریایی وسیع و پرطوفان می‌شود، می‌توانی بفهمی که در کشتی دل ما، چه کسی به عنوان ناخدا حضور دارد.
نه گل نه بلبل و نی سرو در نظر داریم
به یاد روی تو باشد غزلسرایی ما
هوش مصنوعی: ما نه به دنبال گل و بلبل و نه به یاد درخت سرو هستیم، بلکه هدف ما از سرودن غزل، یادآوری چهره توست.
همین بس است که افشانده دست از دو جهان
دگر چه کار کند دست نارسایی ما
هوش مصنوعی: فقط همین کافی است که ما با دستان‌مان از دو دنیا جدا شده‌ایم، حالا دستان ناتوان ما چه کاری می‌توانند انجام دهند؟
به حق دوست که اظهار خودنمایی نیست
اگر چه نیست پسندیده خود ستایی ما
هوش مصنوعی: به خاطر دوست، این دروغ نیست که من بخواهم خودم را نشان دهم، هرچند که ممکن است خودستایی چیزی مناسب نباشد.
نسیم را نفس صبحدم دهد تعلیم
ز دود مجمرهٔ سینه عطرسایی ما
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی در احساس خود از عطر دل‌انگیز سینه ما تاثیر می‌گیرد و به آن می‌آموزد.
زمانه داند اگر باشدش تمیز سخن
که کس نگفته سخن را به خوش ادایی ما
هوش مصنوعی: دوران به خوبی می‌داند که اگر کسی از خوب گفتن ما آگاه باشد، هیچ‌کس حرف ما را به زیبایی بیان نکرده است.
دلیل عالم معنی است عالم صورت
که مثبت است به یکتاییش دوتایی ما
هوش مصنوعی: معنی این شعر به این صورت است که: عالم معنوی، سبب و دلیل وجود است و عالم ظاهری، موجود است. این دو عالم به یگانگی و یکتایی خود اشاره دارند و ما (انسان‌ها) در دوتایی و دوگانگی خود به واقعیت یکتایی پی نبرده‌ایم.
تو گر ز سایهٔ نابود بگذری یابی
سعادتی که نهان است در همایی ما
هوش مصنوعی: اگر از آثار منفی و مشکل‌زا عبور کنی، به خوشبختی‌ای دست پیدا خواهی کرد که در درون ما نهفته است.
به ره نرفته دو گامی برهنه پا شده اند
نصیب نیست به هر کس برهنه پایی ما
هوش مصنوعی: کسانی که هیچ راهی را نپیموده‌اند، به راحتی دو قدم برهنه برمی‌دارند، اما ما که پا در راه گذاشته‌ایم، بهره‌ای از این مسیر نمی‌بریم.
جفا مکش پی آرایش خود ای طناز
ندارد این همه در کار دلربایی ما
هوش مصنوعی: ای زیبا، برای زیبا کردن خودت، این همه بی‌رحمی نکن. ما برای جلب توجه و دلربایی نیازی به این کارها نداریم.
حکایت است سعیدا که بشنوید از نی
شکایت است که اظهار کرده نایی ما
هوش مصنوعی: این جمله داستانی را روایت می‌کند که شخصی به نام سعید از نی شکایت می‌کند. نی در اینجا نشانه‌ای است از بی‌کسی و احساس جدایی. سعید از نای خود صدایی را به گوش می‌رساند که نشان‌دهنده درد و رنج اوست. این داستان به نوعی بیانگر احساسات عمیق انسانی و تلاش برای فهمیدن غم‌ها و مشکلات زندگی است.