شمارهٔ ۴۸
شور عشق است و جنون حاصل و سرمایهٔ ما
سنگ طفلان بود از خان غمش دایهٔ ما
منزل ما و فنا در ته یک دیوارند
سایهٔ ماست در این بادیه همسایهٔ ما
ما در این مهد چه خواهیم به خود بالیدن
که به صد خون جگر شیر دهد دایهٔ ما
هر که را رغبت بی ساخته با جنس خود است
دست در گردن ما چون نکند سایهٔ ما؟
گر ز دست فلک افتیم سعیدا غم نیست
بسکه بالا شده در صدر فنا پایهٔ ما
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شور عشق است و جنون حاصل و سرمایهٔ ما
سنگ طفلان بود از خان غمش دایهٔ ما
هوش مصنوعی: عشق ما مثل یک شور و جنون است و چیزی که به دست آوردهایم، همان سادگی و معصومیت مثل سنگی از بازیهای کودکانه است که از دل غم او به ما منتقل شده است.
منزل ما و فنا در ته یک دیوارند
سایهٔ ماست در این بادیه همسایهٔ ما
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر به نزدیکی و پیوستگی زندگی و مرگ اشاره میکند. او میگوید که خانهی ما و عدم وجود ما در پشت یک دیوار است و در این دشت بزرگ، سایهٔ ما همسایهای برای همدیگر هستند. به عبارت دیگر، زندگی و مرگ از هم جدا نیستند و در کنار یکدیگر قرار دارند.
ما در این مهد چه خواهیم به خود بالیدن
که به صد خون جگر شیر دهد دایهٔ ما
هوش مصنوعی: ما در این محیط چه چیزی میتوانیم به خود ببالیم وقتی که پرستار ما با هزاران درد و رنج برای ما شیر میدهد؟
هر که را رغبت بی ساخته با جنس خود است
دست در گردن ما چون نکند سایهٔ ما؟
هوش مصنوعی: هر کسی که به نظرش ما قابل توجه باشیم، باید همچون خودمان را در کنار ما ببیند و اگر اینطور نیست، چرا باید به ما نزدیک شود و سایهاش را بر ما بیفکند؟
گر ز دست فلک افتیم سعیدا غم نیست
بسکه بالا شده در صدر فنا پایهٔ ما
هوش مصنوعی: اگر از دست تقدیر بیفتیم، هیچ غمی نیست، زیرا ما آنقدر در درجات عالی و برتری قرار داریم که پایهی ما در صدر فنا نیز بالا رفته است.

سعیدا