شمارهٔ ۴۴
چون تیر پیچ و تاب ندارد کمان ما
پاک است از ریا و حسد خاندان ما
غیر از هدف شدن نزند فال دیگری
گر مهره های قرعه شود استخوان ما
در خاطرش سخن سر مویی اثر نکرد
هر چند مو کشید زبان در دهان ما
جایی که غیر عجز دگر هیچ نیست کم
جز بار نیستی چه برد کاروان ما
موی سیاه گشت سفید از فراق یار
شد زغفران ز محنت غم ارغوان ما
در انتظار شعلهٔ آواز خشک شد
ای عندلیب خار و خس آشیان ما
گوش فلک چو دیدهٔ حیران نرگس است
در انتظار تا شنود داستان ما
منت کش بهار و خزان نیست باغ دل
داغ است لاله از هوس بوستان ما
گر ذره ای ز نور حقیقت به ما رسد
خورشید همچو سایه رود در عنان ما
در نیک و بد حقیقت ما می کند ظهور
در مسجد و کنشت بود داستان ما
اخوان صفات گرگ سعیدا گرفته اند
گویا که یوسفی است در این کاروان ما
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون تیر پیچ و تاب ندارد کمان ما
پاک است از ریا و حسد خاندان ما
هوش مصنوعی: کمان ما از هر گونه نیرنگ و حسادت خالی است، مانند تیری که هیچگونه پیچ و تابی ندارد.
غیر از هدف شدن نزند فال دیگری
گر مهره های قرعه شود استخوان ما
هوش مصنوعی: اگر هدف ما چیزی جز رسیدن به مقصود نباشد، هیچ سرنوشت دیگری نمیتواند بر ما تاثیر بگذارد، حتی اگر شانس بازی به بیپولی ما منجر شود.
در خاطرش سخن سر مویی اثر نکرد
هر چند مو کشید زبان در دهان ما
هوش مصنوعی: در یاد او، هیچ کلامی حتی به اندازه یک موی نازک هم تأثیری نداشت، هر چند که ما زبانمان را به درد و جراحت در دهانش کشیدیم.
جایی که غیر عجز دگر هیچ نیست کم
جز بار نیستی چه برد کاروان ما
هوش مصنوعی: در جایی که جز ناتوانی چیز دیگری وجود ندارد، کاروان ما چه چیزی را میتواند ببرد جز بار عدم و نیستی؟
موی سیاه گشت سفید از فراق یار
شد زغفران ز محنت غم ارغوان ما
هوش مصنوعی: به خاطر دوری محبوب، موهای سیاه به سفیدی بدل شد و غم و اندوه، رنگ سیاه به من داده است.
در انتظار شعلهٔ آواز خشک شد
ای عندلیب خار و خس آشیان ما
هوش مصنوعی: در انتظار صدای دلنشین، چون بلبل، دیگر حیات در آشیانهام از بین رفته و تنها خاری در دل دارم.
گوش فلک چو دیدهٔ حیران نرگس است
در انتظار تا شنود داستان ما
هوش مصنوعی: آسمان همچون چشمان حیرتزدهٔ نرگس، منتظر است تا داستان ما را بشنود.
منت کش بهار و خزان نیست باغ دل
داغ است لاله از هوس بوستان ما
هوش مصنوعی: باغ دل همیشه شاداب و سرزنده نیست؛ دل ما داغ دیده است و لالهها به خاطر آرزوهای ناپیدایشان زود پژمرده میشوند.
گر ذره ای ز نور حقیقت به ما رسد
خورشید همچو سایه رود در عنان ما
هوش مصنوعی: اگر ذرهای از نور حقیقت به ما برسد، خورشید مانند سایهای از کنار ما خواهد رفت.
در نیک و بد حقیقت ما می کند ظهور
در مسجد و کنشت بود داستان ما
هوش مصنوعی: حقیقت ما در خوشی و ناخوشی خود را نشان میدهد؛ داستان ما در مکانهای مذهبی مانند مسجد و کنشت روایت میشود.
اخوان صفات گرگ سعیدا گرفته اند
گویا که یوسفی است در این کاروان ما
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که افرادی که صفات نیکو دارند، مانند گرگ در میان ما ظاهر شدهاند و به نوعی شبیه به یوسف در این جمعیت هستند.

سعیدا