شمارهٔ ۳۷
نیست دل مأیوس دارد در پی خود روز، شب
صبح نومیدی دمد هر چند آه سرد ما
چنگ خود ای زهره با خورشید پرداز و برو
دوست کی دارد طرب را جان غم پرورد ما؟
از خیال ما سعیدا فیض می بارد به خاک
کم نمی گردد به زیرش گنج بادآورد ما
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نیست دل مأیوس دارد در پی خود روز، شب
صبح نومیدی دمد هر چند آه سرد ما
هوش مصنوعی: دل مأیوس و ناامید نیست و همیشه در جستجوی امید است؛ مانند روزی که بعد از شب میرسد. حتی اگر سردی و غم در دل ما وجود داشته باشد، صبح ناامیدی دوباره میدمد و امیدی تازه به ارمغان میآورد.
چنگ خود ای زهره با خورشید پرداز و برو
دوست کی دارد طرب را جان غم پرورد ما؟
هوش مصنوعی: ای زهره، به چنگ خود بپرداز و با خورشید بازی کن! زیرا دوست، کسی است که طرب و شادی را درک میکند، نه کسی که همواره در غم به سر میبرد.
از خیال ما سعیدا فیض می بارد به خاک
کم نمی گردد به زیرش گنج بادآورد ما
هوش مصنوعی: از فکر و خیال ما، نعمت و خوشی به زمین نازل میشود و این خوشی هرچقدر هم که بر زمین بریزد، از ارزش و جایگاه آن کاسته نمیشود. ما همچنان از نعمات و برکات خود بهرهمند هستیم.

سعیدا