گنجور

شمارهٔ ۳۵

رفتار محال است ز کوی تو کسی را
نبود گذر از یک سر موی تو کسی را
از عکس تو عکسی است در آیینهٔ اوهام
ور نه خبری نیست ز روی تو کسی را
مشکل که تو را بیند و از جا نرود کس
چون یاد کند شیفته بوی تو کسی را
در هر صفت از خویش برون رفتم و دیدم
جز ذات تو ره نیست به سوی تو کسی را
فریاد و فغان کار سعیداست به کویت
ورنه سخنی نیست ز خوی تو کسی را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رفتار محال است ز کوی تو کسی را
نبود گذر از یک سر موی تو کسی را
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند از کنار موهای تو بگذرد، زیرا هیچ‌کس جرئت نمی‌کند به کوی تو نزدیک شود.
از عکس تو عکسی است در آیینهٔ اوهام
ور نه خبری نیست ز روی تو کسی را
هوش مصنوعی: در آینه‌های خیالی تنها تصویری از تو وجود دارد، زیرا هیچ‌کس از چهرهٔ واقعی تو خبر ندارد.
مشکل که تو را بیند و از جا نرود کس
چون یاد کند شیفته بوی تو کسی را
هوش مصنوعی: وقتی کسی تو را ببیند و نتواند حرکت کند، این نشان می‌دهد که یاد تو آنقدر جذاب و دلرباست که هیچ‌کس نمی‌تواند از آن دور شود.
در هر صفت از خویش برون رفتم و دیدم
جز ذات تو ره نیست به سوی تو کسی را
هوش مصنوعی: در هر ویژگی و صفتی که به آن فکر کردم، متوجه شدم که هیچ راهی به سوی تو وجود ندارد جز خودت. کسی نمی‌تواند به تو نزدیک شود مگر از طریق ذات تو.
فریاد و فغان کار سعیداست به کویت
ورنه سخنی نیست ز خوی تو کسی را
هوش مصنوعی: سعید در کوی تو فریاد و ناله می‌زند، وگرنه هیچ‌کس از حال تو خبر ندارد.