گنجور

شمارهٔ ۲۴

نیت قرآن بستم طوف کوی جانان را
هدیه می بردم دل را نذر کرده ام جان را
در شب غریبی ها حلقه های زلف او
طرفه منزل امنی است خاطر پریشان را
در ثبوت ذات او نفی جمله واجب بود
بی حجاب گردیدم زان سراسر امکان را
دل به هرچه بستم باز خود به خود واشد
بسته بر هوا دیدم رنگ و بوی دوران را
صورت نکو ای دل مظهر جمال آمد
پس بر این صفت دایم تازه دار ایمان را
شیخ کاملت گویم ای مرید جام می
بسکه پخته می سازد صحبت تو خامان را
عقل گشته سودایی در هوای آن معنی
آب تلخ می باید این حکیم یونان را
قیمت شب وصلش زاهدا کجا دانی
گر کشی به چشم خود سرمهٔ صفاهان را
عیب خود چه می پوشی هر زمان به یک رنگی
تا به کی کنی تعمیراین سرای ویران را
پیش اهل حق ای دل، عقل را به دور افکن
به ز بیخودی نبود باده عزم عرفان را
در محبت جانان لاف و زندگی بی او
خاک بر سرت افکن چاک زن گریبان را
عشق شعبه ها دارد عقل می شود عاجز
نوح مضطرب کرده موجه های طوفان را
در دل سعیدا خون موج می زند هر سو
از پی مدد آمد بحر، چشم گریان را

اطلاعات

وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیت قرآن بستم طوف کوی جانان را
هدیه می بردم دل را نذر کرده ام جان را
هوش مصنوعی: من در دل خود نیتی برای قرآن دارم و می‌خواهم به عشق محبوبم، به کوی او بروم و دل و جانم را به او پیشکش کنم.
در شب غریبی ها حلقه های زلف او
طرفه منزل امنی است خاطر پریشان را
هوش مصنوعی: در شب‌هایی که غم و تنهایی حاکم است، پیچیدگی‌های موهای او می‌تواند به عنوان محلی امن برای آرامش و تسکین دل‌های بی‌قرار عمل کند.
در ثبوت ذات او نفی جمله واجب بود
بی حجاب گردیدم زان سراسر امکان را
هوش مصنوعی: در اثبات وجود او، تمام موارد ممکن را نفی کردم و بدون هیچ مانع یا پرده‌ای، به تمامی جنبه‌های ممکن پی بردم.
دل به هرچه بستم باز خود به خود واشد
بسته بر هوا دیدم رنگ و بوی دوران را
هوش مصنوعی: هرچه دل خود را به چیزی گره زدم، بار دیگر خودبه‌خود باز شد. در این حال، زیبایی و جذابیت لحظات زندگی را مشاهده کردم.
صورت نکو ای دل مظهر جمال آمد
پس بر این صفت دایم تازه دار ایمان را
هوش مصنوعی: ای دل، چهره زیبای معشوق مظهر زیبایی است، پس به خاطر این ویژگی همیشه ایمان خود را تازه نگه‌دار.
شیخ کاملت گویم ای مرید جام می
بسکه پخته می سازد صحبت تو خامان را
هوش مصنوعی: ای شیخ کامل، می‌خواهم به تو بگویم که نوشیدن جام می، آن‌قدر پخته و عمیق است که سخنان تو می‌تواند انسان‌های ناپخته و خام را هم به تعالی برساند.
عقل گشته سودایی در هوای آن معنی
آب تلخ می باید این حکیم یونان را
هوش مصنوعی: عقل انسان در جستجوی درک مفهوم عمیق و حقیقی زندگی است و باید با تلخی‌های آن مواجه شود؛ این موضوع، نشان‌دهنده حضور حکیمی بزرگ از یونان است که به این مسائل فکر کرده است.
قیمت شب وصلش زاهدا کجا دانی
گر کشی به چشم خود سرمهٔ صفاهان را
هوش مصنوعی: قیمت لحظه‌ی وصال او را ای زاهد، چطور می‌توانی بفهمی؟ حتی اگر سرمه‌ی معروف اصفهان را به چشمان خود بکشید، نمی‌تواند ارزش این لحظه را نشان دهد.
عیب خود چه می پوشی هر زمان به یک رنگی
تا به کی کنی تعمیراین سرای ویران را
هوش مصنوعی: چرا عیب‌های خود را همیشه پنهان می‌کنی و هر بار به شکلی جدید خود را نشان می‌دهی؟ تا کی می‌خواهی این خانه‌ی خراب را درست کنی؟
پیش اهل حق ای دل، عقل را به دور افکن
به ز بیخودی نبود باده عزم عرفان را
هوش مصنوعی: ای دل، در برابر کسانی که به حقیقت و حقایق ایمان دارند، عقل خود را کنار بگذار. زیرا در حالت بی‌خودی و از خودگذشتگی است که می‌توان به عرفان و درک عمیق رسید.
در محبت جانان لاف و زندگی بی او
خاک بر سرت افکن چاک زن گریبان را
هوش مصنوعی: در عشق محبوب، نباید فقط به سخن‌گفتن بسنده کرد و اگر او نباشد، زندگی بی‌معناست. پس باید دست از خودپرستی برداشت و نشانه‌های عشق واقعی را نشان داد.
عشق شعبه ها دارد عقل می شود عاجز
نوح مضطرب کرده موجه های طوفان را
هوش مصنوعی: عشق دارای جوانب و جنبه‌های مختلفی است و عقل در برابر آن ناتوان می‌شود. احساسات و عشق به قدری شدید و متلاطم است که حتی نوح را که در برابر طوفان‌ها مقاومت کرده، مضطرب می‌کند.
در دل سعیدا خون موج می زند هر سو
از پی مدد آمد بحر، چشم گریان را
هوش مصنوعی: در دل سعیدا، خون در همه جا در حال جریان است و به دنبال کمک می‌گردد. دریا که به فریادش آمده، چشمانش پر از اشک است.