شمارهٔ ۲۲
به آب دیده کنم سبز، خط ریحان را
غبار کفر، لباس است حسن ایمان را
ز خط و زلف چه فرق است روی جانان را
ز هم جدا نتوان کرد کفر و ایمان را
صفات ذات جمالی به غیر، رخ منمای
که کافران نشناسند قدر قرآن را
زاشک، مردم چشم مرا زیانی نیست
چه غم ز حادثه این خانمان به دوشان را
فقیه طعنهٔ می می کند خدایا زود
به آب تلخ سپار این حکیم یونان را
کجا توان به نگاه تو آشنا گردید
نکرده رام، کسی آهوی گریزان را
رقیب را به خدا منع صحبت خود کن
به باغ خود مگذار این هزاردستان را
از آن گذشته ام تا نگه به غیر نیفتد
به گرد دیدهٔ خود خاربست مژگان را
نگاه دار به حق چهارده معصوم
ز شر حادثه مداح شاه کرمان را
ز کثرت غم دوران چه غم سعیدا را
کمند وحدت غم کرده رشتهٔ جان را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به آب دیده کنم سبز، خط ریحان را
غبار کفر، لباس است حسن ایمان را
هوش مصنوعی: با اشک خود، رنگ سبز و طراوت ریحان را به وجود میآورم؛ در حالی که غبار کفر، پوشش نازیبای ایمان را میپوشاند.
ز خط و زلف چه فرق است روی جانان را
ز هم جدا نتوان کرد کفر و ایمان را
هوش مصنوعی: تفاوتی بین خط و زلف وجود ندارد چرا که نمیتوان زیبایی چهرهی محبوب را از آن جدا کرد، همانطور که نمیتوان کفر را از ایمان جدا کرد.
صفات ذات جمالی به غیر، رخ منمای
که کافران نشناسند قدر قرآن را
هوش مصنوعی: این شعر میگوید که زیباییهای وجود خود را به دیگران نشان نده، زیرا افرادی که اهل نادانی هستند و به حقیقت نمیرسند، نمیتوانند ارزش واقعی قرآن را درک کنند.
زاشک، مردم چشم مرا زیانی نیست
چه غم ز حادثه این خانمان به دوشان را
هوش مصنوعی: از اشکهای من، چشمم آسیبی نمیبیند. چه فرقی میکند که به خاطر این مصیبت، خانهام بر دوشهایم سنگینی کند؟
فقیه طعنهٔ می می کند خدایا زود
به آب تلخ سپار این حکیم یونان را
هوش مصنوعی: در این بیت، به کنایه از زوال یا ناتوانی حکیم یونانی صحبت میشود. گویا کسی که در مقام فقیه و دینداری است، به شراب خواران طعنه میزند و در این میان، از خدا میخواهد که این حکیم را به آب تلخی بسپارد، که نشانهای از سرنوشت ناخوشایند یا دشواری برای اوست. در کل، این بیت به تعارض میان دانش و نادانی، و بین دوری از عیش و نوش و تبعات آن اشاره دارد.
کجا توان به نگاه تو آشنا گردید
نکرده رام، کسی آهوی گریزان را
هوش مصنوعی: کسی که هنوز تسلیم نگاه تو نشده است، چطور میتواند به تو عادت کند؟ مانند آهویی است که از دست میرود و نمیتوان به آسانی به آن نزدیک شد.
رقیب را به خدا منع صحبت خود کن
به باغ خود مگذار این هزاردستان را
هوش مصنوعی: رقیب را از صحبت با خود بازدار و اجازه نده که وارد باغ تو شود، که این تنها مخصوص توست و نباید به کسی دیگر داده شود.
از آن گذشته ام تا نگه به غیر نیفتد
به گرد دیدهٔ خود خاربست مژگان را
هوش مصنوعی: من از گذشتهام عبور کردهام تا نگاه کسی به غیر من نیفتد و مژگانم را به دور چشمهایم مانند خاری محکم کردهام.
نگاه دار به حق چهارده معصوم
ز شر حادثه مداح شاه کرمان را
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که به چهارده معصوم توسل جویی، تا از بلاها و مشکلات، مداح سرایندهٔ شاه کرمان را محفوظ بداری.
ز کثرت غم دوران چه غم سعیدا را
کمند وحدت غم کرده رشتهٔ جان را
هوش مصنوعی: به خاطر انبوهی از غمهای زمانه، غم سعیدا نیز به نوعی در هم تنیده شده و پیوند روح را دچار مشکل کرده است.