گنجور

شمارهٔ ۲۱۱

هر آن که روی تو را رنگ ارغوانی داد
مرا ز عشق تو رخسار زعفرانی داد
نه رخ نمود، نه آراست قد، نه زلف گشود
به حسن خلق و وفا داد دلستانی داد
ز ضعف مانده ام از راه جستجوی وصالت
به خاک پای تو از دست ناتوانی داد
ز درس عشق تمنای علم محو نمودم
سبق ز مصحف رویش مرا روانی داد
شنو ز شعر سعیدا نوای درد و الم
اگرچه داد مذاق سخن، فغانی داد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر آن که روی تو را رنگ ارغوانی داد
مرا ز عشق تو رخسار زعفرانی داد
هوش مصنوعی: هر کسی که به من رنگ ارغوانی داده، از عشق تو، صورت مرا زعفرانی کرده است.
نه رخ نمود، نه آراست قد، نه زلف گشود
به حسن خلق و وفا داد دلستانی داد
هوش مصنوعی: نه چهره‌ی زیبایش را نشان داد، نه قامتش را آراست، نه زلف‌هایش را باز کرد؛ اما با خلق نیک و وفاداری، دلبرانه دل مرا به دست آورد.
ز ضعف مانده ام از راه جستجوی وصالت
به خاک پای تو از دست ناتوانی داد
هوش مصنوعی: به خاطر ناتوانی‌ام، در تلاش برای رسیدن به تو، از شدت ضعف به زمین افتاده‌ام و تنها می‌توانم به خاک پای تو بوسه بیفشانم.
ز درس عشق تمنای علم محو نمودم
سبق ز مصحف رویش مرا روانی داد
هوش مصنوعی: از درس عشق، آرزوی دانش را از ذهن خود پاک کردم و به خاطر جمال او، جانم را به دست آوردم.
شنو ز شعر سعیدا نوای درد و الم
اگرچه داد مذاق سخن، فغانی داد
هوش مصنوعی: به صدای شعر سعیدا گوش کن، صدای حسرت و درد را بشنو. اگرچه این شعر طعمی تلخ دارد، اما هنوز هم فریادی از دل برمی‌خیزد.