شمارهٔ ۲۰۹
ای خضر خو گرفته مذاقم به آب تلخ
بهتر بود ز آب حیاتم شراب تلخ
زاهد [جبین] سرکه فشان تو روبروست
انصاف نیست باز بگویی جواب تلخ
دلبرتر است لذت غفلت ز آگهی
شیرین تر است از همه بر نفس، خواب تلخ
بستی ز خشم باز میان را به قتل من
شیرین نمود از کمرت پیچ و تاب تلخ
یک کس نماند عاقل و می آب شد ز شرم
چشمت چو کرد بر سر مردم، عتاب تلخ
دانند چیست لذت عیش مدامشان
فردا چو سر نهند به پای حساب تلخ
دلگیر گشته ایم سعیدا دگر ز دل
آشفته کرده رایحهٔ این کباب تلخ
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای خضر خو گرفته مذاقم به آب تلخ
بهتر بود ز آب حیاتم شراب تلخ
هوش مصنوعی: ای خضر، که به تو خو گرفتهام، بهتر است که شراب تلخ بنوشم تا اینکه بخواهم از آب حیات بهره ببرم.
زاهد [جبین] سرکه فشان تو روبروست
انصاف نیست باز بگویی جواب تلخ
هوش مصنوعی: عابدی که پیش روی تو ایستاده، خود را از تو جدا میداند و میخواهد تو را به تلخی پاسخ دهد؛ اما انصاف این است که نباید به او پاسخ تلخی بدهی.
دلبرتر است لذت غفلت ز آگهی
شیرین تر است از همه بر نفس، خواب تلخ
هوش مصنوعی: لذت نادانی و بیخبری از آگاهی بهتر و شیرینتر است و خواب شیرین و دلپذیر از همهی احساسات و واقعیتها، بسیار بهتر و دلپذیرتر است.
بستی ز خشم باز میان را به قتل من
شیرین نمود از کمرت پیچ و تاب تلخ
هوش مصنوعی: تو به خاطر خشم خود رهایی را بستی و به خاطر من، شیرینی را به قتل رساندی. از کمربند تو، پیچ و تاب تلخی به وجود آمد.
یک کس نماند عاقل و می آب شد ز شرم
چشمت چو کرد بر سر مردم، عتاب تلخ
هوش مصنوعی: هیچ فرد عاقلی باقی نماند و بادهی شراب از شرم چشمانت به اوج خود رسید، وقتی که به مردم عتاب تلخی کردی.
دانند چیست لذت عیش مدامشان
فردا چو سر نهند به پای حساب تلخ
هوش مصنوعی: آنها نمیدانند که لذتهای بیپایانشان چه حالی دارد، زمانی که فردا به حساب اعمالشان رسیدگی شود و تلخی آن را بچشند.
دلگیر گشته ایم سعیدا دگر ز دل
آشفته کرده رایحهٔ این کباب تلخ
هوش مصنوعی: ما دیگر ناراحت و دلگیر شدهایم، ای سعید! عطر این کباب تلخ باعث آشفتهگی دل ما شده است.