شمارهٔ ۱۹۶
رفتم حباب وار ز خود در هوای موج
افتاده ام چو آب روان در قفای موج
در دجله... موج آب اوفتادگان
دارند زیر پهلوی خود بوریای موج
آب روان به یاد خرام تو هر زمان
صد چاک می زند به بر خود قبای موج
ز ابروی ناز ماهوشی یاد می دهد
هر لحظه این کمانکشی دلگشای موج
دیگر چه غم ز شورش و آشوب این محیط
گردیده است کشتی ما آشنای موج
آمد نسیم [زلفت و خوابم] ز سر گرفت
افتاده است بر سر [من هم] هوای موج
چشمم به بحر قطره زدن یاد می دهد
اشکم ناوفتاده عبث پیشوای موج
تا گردد از ملامت تردامنی خلاص
افکنده است بحر به گردن ردای موج
از اصل غیر فرع نشانی پدید نیست
ز این بحر کس ندیده سعیدا سوای موج
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رفتم حباب وار ز خود در هوای موج
افتاده ام چو آب روان در قفای موج
هوش مصنوعی: به همراه خروشی آرام و ناپایدار، از خودم دور شدم و در فضایی پر از تلاطم قرار گرفتم، بهگونهای که مانند آبی روان در پشت امواج احساس کردم.
در دجله... موج آب اوفتادگان
دارند زیر پهلوی خود بوریای موج
هوش مصنوعی: آب دجله، مواجی را به خود گرفته که در زیر سطح آن، نشانههایی از کسانی که به درون آب افتادهاند، دیده میشود.
آب روان به یاد خرام تو هر زمان
صد چاک می زند به بر خود قبای موج
هوش مصنوعی: آب جاری به خاطر زیباییهای تو همیشه در حال تکان خوردن و لطافت است و همچون لباسی که بر تن کرده، امواجش را به نمایش میگذارد.
ز ابروی ناز ماهوشی یاد می دهد
هر لحظه این کمانکشی دلگشای موج
هوش مصنوعی: از ابروی دلربای معشوق، هر لحظه به من یادآوری میشود که این خمیدگی و زیبایی دلانگیز او مانند موجی است که جانم را شاداب میکند.
دیگر چه غم ز شورش و آشوب این محیط
گردیده است کشتی ما آشنای موج
هوش مصنوعی: دیگر نگران شور و آشوب این دنیا نیستیم، چون کشتی ما به خوبی با امواج آشنا شده است.
آمد نسیم [زلفت و خوابم] ز سر گرفت
افتاده است بر سر [من هم] هوای موج
هوش مصنوعی: نسیم موهای تو به سراغم آمده و خوابم را از سر گرفته است. حالا به یاد دریا و امواج در درونم احساس خاصی دارم.
چشمم به بحر قطره زدن یاد می دهد
اشکم ناوفتاده عبث پیشوای موج
هوش مصنوعی: چشم من به دریا نگاه میکند و به من یاد میدهد که اشکم، مثل قطرهای است که بیدلیل بر روی امواج دریا نمیافتد.
تا گردد از ملامت تردامنی خلاص
افکنده است بحر به گردن ردای موج
هوش مصنوعی: برای رهایی از سرزنشها، دریا به گردن لباس موج انداخته و خود را از شر آنها خلاص کرده است.
از اصل غیر فرع نشانی پدید نیست
ز این بحر کس ندیده سعیدا سوای موج
هوش مصنوعی: از اصل و ریشهی خوب، نشانهای در فرع و شاخه نیست. در این دریا کسی خوشبخت را ندیده جز موجها.