گنجور

شمارهٔ ۱۹۵

خوشم به این مرض و انحراف طبع و مزاج
که جز تو کس نتواند مرا دوا و علاج
بیا به مذهب عشاق فارغ از همه شو
که در ولایت ما نیست دین کفر رواج
یکی است دنیی و عقبی چو نیک درنگری
اگرچه عکس به گفتن بود مجاز مزاج
مرید جام شو ای دل که عبد مؤمن را
فتادگی فلک و بیخودی بود معراج
فلک به مهرهٔ من نرد مهر کج بازد
شود اگرچه مرا استخوان تن چون عاج
تویی که سبز کنی خشک و خشک سبز کنی
ز زنده باج ستانی دهی به مرده خراج
ز فیض عشق از آن روز شعر می بافم
که تا شدم ز مریدان خواجهٔ نساج
تو آن شهی که بود عار و ننگ ذات تو را
مدد ز عسکر و عزت ز تخت و خیمه و تاج
به غیر سینهٔ عشاق تیر نازش را
که راست زهره که تا دل کند بر آن آماج؟
میا برون به تماشای عالم ای درویش
که می برد ز ره این بت به زور استدراج
چه ساحری است که دارد نگاه چشم سیاه
همیشه خانهٔ دربسته می کند تاراج
نمود هر دو جهان غیر یک حقیقت نیست
یکی است بحر ولی مختلف بود امواج
اگرچه نیست مرا پنبه دانه ای در کف
ولیک دست نهادم به دامن حلاج
مکن مصاحب اهل حرص و آز [سعید]
که آبرو برد از مرد، صحبت ازواج

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوشم به این مرض و انحراف طبع و مزاج
که جز تو کس نتواند مرا دوا و علاج
هوش مصنوعی: من از این حالت و تغییراتی که در وجودم وجود دارد خوشحالم، زیرا هیچکس جز تو نمی‌تواند به من کمک کند و درمانم کند.
بیا به مذهب عشاق فارغ از همه شو
که در ولایت ما نیست دین کفر رواج
هوش مصنوعی: به عشق بپیوند و از همه چیز دل بکن، چون در سرزمین ما هیچ‌گونه ایمان و کفر رایج نیست.
یکی است دنیی و عقبی چو نیک درنگری
اگرچه عکس به گفتن بود مجاز مزاج
هوش مصنوعی: دنیا و آخرت یکی هستند، اگر به دقت نگاه کنی. هرچند ممکن است در ظاهر تفاوت‌هایی داشته باشند، اما در واقعیت هر دو به هم پیوند دارند و ارتباط نزدیک و عمیقی با یکدیگر دارند.
مرید جام شو ای دل که عبد مؤمن را
فتادگی فلک و بیخودی بود معراج
هوش مصنوعی: ای دل، خود را آماده کن تا مانند یک مرید با شوق و شور در جام عشق غوطه‌ور شوی، زیرا برای مؤمن واقعی، انحطاط و هوشیاری ناشی از چرخش روزگار، همانند مقام والای معراج است.
فلک به مهرهٔ من نرد مهر کج بازد
شود اگرچه مرا استخوان تن چون عاج
هوش مصنوعی: آسمان در بازی بخت من مهره‌ای کج می‌اندازد و اگرچه وجود من استحکام دارد، اما سرنوشت من دگرگون می‌شود.
تویی که سبز کنی خشک و خشک سبز کنی
ز زنده باج ستانی دهی به مرده خراج
هوش مصنوعی: تو هستی که می‌توانی خشکی را به سبزی تبدیل کنی و حتی از خشک‌ها سبز بسازی. از زنده‌ها بهره‌برداری می‌کنی و به مردگان چیزی می‌دهی.
ز فیض عشق از آن روز شعر می بافم
که تا شدم ز مریدان خواجهٔ نساج
هوش مصنوعی: از زمانی که تحت تأثیر عشق قرار گرفتم و به پیروان استاد نساج ملحق شدم، شروع به سرودن شعر کرده‌ام.
تو آن شهی که بود عار و ننگ ذات تو را
مدد ز عسکر و عزت ز تخت و خیمه و تاج
هوش مصنوعی: تو آن پادشاهی هستی که هیچ شرم و ننگی بر ذات تو وارد نیست و نیروی تو از لشکر و قدرت تو از تخت و خیمه و تاج برمی‌خیزد.
به غیر سینهٔ عشاق تیر نازش را
که راست زهره که تا دل کند بر آن آماج؟
هوش مصنوعی: تیر ناز و زیبایی او فقط در دل عاشقان تاثیر می‌گذارد، زیرا هیچ کس به اندازهٔ آنان توانایی تحمل این عشق و درد را ندارد. آیا کسی دیگر می‌تواند به این رنگ و زیبایی دل ببندد و از آن آسیب نبیند؟
میا برون به تماشای عالم ای درویش
که می برد ز ره این بت به زور استدراج
هوش مصنوعی: ای درویش، به بیرون نرو تا به تماشای دنیا مشغول شوی، زیرا این بت (عشق یا زیبایی) تو را به زحمت و به طور ناخودآگاه به مسیری می‌برد که نباید بروی.
چه ساحری است که دارد نگاه چشم سیاه
همیشه خانهٔ دربسته می کند تاراج
هوش مصنوعی: چه کسی است که با نگاه شیفته‌کننده‌اش می‌تواند همیشه دل‌ها را فریب دهد و باعث ویرانی و نابودی احساسات دربسته و پنهان شود؟
نمود هر دو جهان غیر یک حقیقت نیست
یکی است بحر ولی مختلف بود امواج
هوش مصنوعی: واقعیت اصلی که هم در زندگی دنیوی و هم در زندگی ماورایی وجود دارد، یکسان است. در واقع، مانند دریا که یک جسم واحد است، اما امواج آن بسیار متفاوت و متنوع به نظر می‌رسند. این نشان می‌دهد که در پس ظواهر مختلف، یک حقیقت واحد وجود دارد.
اگرچه نیست مرا پنبه دانه ای در کف
ولیک دست نهادم به دامن حلاج
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در دستم هیچ چیز با ارزشی ندارم، اما به امید موفقیت و رسیدن به هدف، خود را به تلاش و عمل می‌زنم.
مکن مصاحب اهل حرص و آز [سعید]
که آبرو برد از مرد، صحبت ازواج
هوش مصنوعی: دوست نداشته باش با افرادی که فقط به دنبال ثروت و حرص هستند، نشینی؛ زیرا دوستی با این افراد می‌تواند باعث بی‌آبرو شدن انسان شود.