شمارهٔ ۱۹۰
ز من جان خواست جانان گفتمش از جان به جان منت
بجان و دل کشیدن می توان از جان جان منت
میان ما و او راه سخن از دل به دل باشد
که نتواند گذارد با ادا فهمان زبان منت
قبول شیب و بالا کی کند طبع بلند ما؟
ز پستی همت عیسی کشید از آسمان منت
هما را آشیان می بود اگر در طور همت جا
به سنگ سرمه ای کی می کشید از استخوان منت
از آن یک دم که بر گردون قدم در رفت و آمد زد
کشد از پای او تا روز محشر آسمان منت
به زردی روی تا بنهاد خورشید جمال گل
به جای توتیا نرگس کشد از زعفران منت
به سخت و نرم گردون چون کنم سرخم که از عالم
برون می آید و کی می کشد تیر از کمان منت
نظر از پشت پای خویش هرگز برنمی دارد
ز بس آن چشم شهلا می کشد زان ابروان منت
متاع نازنینان نیست غیر از ناز در عالم
که یوسف کرد بار خویشتن بر کاروان منت
به امیدی که از یک کس گشاید این گره شاید
سعیدا میکشد تا حشر از پیر و جوان منت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز من جان خواست جانان گفتمش از جان به جان منت
بجان و دل کشیدن می توان از جان جان منت
هوش مصنوعی: عزیز دلم طلب جان و زندگیام را کرد، به او گفتم که فقط از جان و دل میتوان این محبت را کشید و راز و نیاز کرد.
میان ما و او راه سخن از دل به دل باشد
که نتواند گذارد با ادا فهمان زبان منت
هوش مصنوعی: در ارتباط ما با او، راه گفتگو و فهم از دل به دل میگذرد، به طوری که نمیتوان با زبان و بیان، منظور واقعی را به خوبی منتقل کرد.
قبول شیب و بالا کی کند طبع بلند ما؟
ز پستی همت عیسی کشید از آسمان منت
هوش مصنوعی: آیا روح بلند ما به آسانی میتواند از فراز و نشیبی که در زندگی وجود دارد، پذیرش کند؟ عیسی از بالای آسمان به خاطر نقصان همت خود پایین آمد.
هما را آشیان می بود اگر در طور همت جا
به سنگ سرمه ای کی می کشید از استخوان منت
هوش مصنوعی: اگر هما (پرندهای افسانهای) آشیانهای داشت، آن را بر قلههای بلند و پرهمت میساخت، و اگر در این مسیر به سنگی برخورد میکرد، هرگز اجازه نمیداد که استخوان آن سنگ بر سر راهش قرار بگیرد.
از آن یک دم که بر گردون قدم در رفت و آمد زد
کشد از پای او تا روز محشر آسمان منت
هوش مصنوعی: از زمانی که انسان بر روی زمین قدم گذاشت، آسمان به خاطر او و برای او همچنان منتظر و پای اوست و تا روز محشر این انتظار ادامه دارد.
به زردی روی تا بنهاد خورشید جمال گل
به جای توتیا نرگس کشد از زعفران منت
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید زیباییات را فرود آورد و رنگ زرد بر چهرهات نشاند، گل به جای گلی که طلایی همچون زعفران دارد، نرگس را به خاطر تو برمیافزاید.
به سخت و نرم گردون چون کنم سرخم که از عالم
برون می آید و کی می کشد تیر از کمان منت
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم در مقابل سختیها و نرمیهای دنیا سر تسلیم فرود آورم، در حالی که عالم و آدم از من دور میشوند و هیچکس تیر محبت را از کمان عشق نمیکشد؟
نظر از پشت پای خویش هرگز برنمی دارد
ز بس آن چشم شهلا می کشد زان ابروان منت
هوش مصنوعی: نمیتواند به عقب نگاه کند و از پشت پاهای خود چشم بردارد، زیرا آن چشمهای زیبا و دلربا با ابروان آرایش شدهاش او را به شدت مجذوب کرده است.
متاع نازنینان نیست غیر از ناز در عالم
که یوسف کرد بار خویشتن بر کاروان منت
هوش مصنوعی: در دنیا، ارزش و چیزهای گرانبهایی که برای نازنینان است، فقط خود ناز و زیبایی آنهاست. مانند یوسف که زیبایی و دلبریاش را بر دوش کاروان قرار داد.
به امیدی که از یک کس گشاید این گره شاید
سعیدا میکشد تا حشر از پیر و جوان منت
هوش مصنوعی: شخصی به خاطر امیدی که دارد، تمام عمرش را به انتظار میگذراند تا شاید از سوی کسی راهی برای حل مشکلاتش پیدا شود. او به خاطر این انتظار، در تمام عمرش از همه جوانان و پیران خواسته است تا این مشکل را حل کنند.