گنجور

شمارهٔ ۱۸۳

در شکنج زلف او دل تاب نتواند گرفت
چون کتان، کام از شب مهتاب نتواند گرفت
کی لب شیرین کند کار نگاه تلخ را
جای می را گر دهد جان آب نتواند گرفت
کام از کامل عیاران یافتن آسان مدان
کس دمی آب از گل سیراب نتواند گرفت
بی ریاضت کی ملایم می شود طبع ثقیل
نرم خویی را کس از سنجاب نتواند گرفت
بحر همت سعیدا چرخ را آمد به جوش
کاسه ای دارد که یک کف آب نتواند گرفت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در شکنج زلف او دل تاب نتواند گرفت
چون کتان، کام از شب مهتاب نتواند گرفت
هوش مصنوعی: در پیچ و خم موی او دل نمی‌تواند آرام بگیرد، مانند کتان که در برابر فشار تاب نمی‌آورد. همچنین، نمی‌توان از شب زیبای مهتاب لذت برد و کام دل را پر کرد.
کی لب شیرین کند کار نگاه تلخ را
جای می را گر دهد جان آب نتواند گرفت
هوش مصنوعی: وقتی که نگاه تلخ و ناامیدکننده‌ای وجود دارد، هیچ چیز نمی‌تواند طعم شیرین و خوشایند زندگی را به وجود بیاورد. حتی اگر زندگی فرصتی به ما بدهد، باز هم نمی‌توانیم آن را به درستی و به طور کامل بهره‌برداری کنیم.
کام از کامل عیاران یافتن آسان مدان
کس دمی آب از گل سیراب نتواند گرفت
هوش مصنوعی: به سادگی پیدا کردن افرادی که ویژگی‌های کامل و بی‌نقص دارند را آسان نپندار. کسی نمی‌تواند لحظه‌ای از آب گل‌آلود سیراب شود.
بی ریاضت کی ملایم می شود طبع ثقیل
نرم خویی را کس از سنجاب نتواند گرفت
هوش مصنوعی: برای اینکه طبع سنگین و سختی نرم و ملایم شود، باید زحمت کشید و جهد کرد. هیچ‌کس نمی‌تواند از سنجاب، یعنی موجودی کوچک و چابک، انتظار داشته باشد که به راحتی با سختی‌ها کنار بیاید.
بحر همت سعیدا چرخ را آمد به جوش
کاسه ای دارد که یک کف آب نتواند گرفت
هوش مصنوعی: دریای اراده و همت فردی خوشبخت، به فعالیت و جنب و جوش افتاده است، به گونه‌ای که ظرفی دارد که حتی یک کف آب نمی‌تواند در آن نگه‌داری شود.