گنجور

شمارهٔ ۱۷۸

رخ نمودی و جهان در نظرم دیگر گشت
قصد جان کردی و هر مو به تنم خنجر گشت
داد و فریاد ز دست دل چون آینه ات
هر که از من سخنی گفت تو را باور گشت
تا شود در هوس عشق تو انگشت نما
ماه، ابروی تو را دید و از آن لاغر گشت
هر نهالی که به خوناب جگر پروردم
سبز شد برگ برآورد ولی بی برگشت
دور ما آمد و زاهد به خودش می پیچد
دور عمامه به سر آمد و دوران برگشت
مرده دل درد طلب را نشناسد هرگز
هر که جان داشت کی از راه محبت برگشت؟
ز آتش داغ سعیدا چه خبر در عالم
که نهان در ته پیراهن خاکستر گشت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رخ نمودی و جهان در نظرم دیگر گشت
قصد جان کردی و هر مو به تنم خنجر گشت
هوش مصنوعی: وقتی تو را دیدم، همه‌چیز برایم تغییر کرد و دنیا به شکل دیگری درآمد. قصد تو از دیدن من، به نوعی جانم را نشانه گرفت و هر یک از موهای بدنم به مانند خنجری دردناک احساس شد.
داد و فریاد ز دست دل چون آینه ات
هر که از من سخنی گفت تو را باور گشت
هوش مصنوعی: از قلبم فریاد می‌زنم و چون آینه‌ای شفاف، هر که را که از من چیزی گفت، تو به او اعتماد کردی.
تا شود در هوس عشق تو انگشت نما
ماه، ابروی تو را دید و از آن لاغر گشت
هوش مصنوعی: ماه که نماد زیبایی است، هنگامی که به ابروی تو نگاه کرد و زیبایی‌ات را دید، به خاطر عشق تو و آرزوی آن، خود را لاغر و نحیف حس کرد.
هر نهالی که به خوناب جگر پروردم
سبز شد برگ برآورد ولی بی برگشت
هوش مصنوعی: من هر درختی که با زحمت و غم پرورش دادم، سبز شد و برگ آورد، اما بازگشتی نداشت.
دور ما آمد و زاهد به خودش می پیچد
دور عمامه به سر آمد و دوران برگشت
هوش مصنوعی: زاهد دور خود می‌گردد و در تلاش است تا خود را موجه نشان دهد. او با خود مشغول است و هنوز متوجه نشده که زمان به سمت او برگشته و اوضاع تغییر کرده است.
مرده دل درد طلب را نشناسد هرگز
هر که جان داشت کی از راه محبت برگشت؟
هوش مصنوعی: کسی که دلش مرده باشد و احساساتش را از دست داده باشد، هرگز درد عشق و محبت را درک نخواهد کرد. در واقع، هرکسی که واقعاً عشق را تجربه کرده باشد، هرگز از آن کوتاه نخواهد آمد و به عقب برنمی‌گردد.
ز آتش داغ سعیدا چه خبر در عالم
که نهان در ته پیراهن خاکستر گشت
هوش مصنوعی: از آتش داغ خوشبختی، چه خبر در دنیا که در زیر پیراهن، خاکستر پنهان شده است.