شمارهٔ ۱۷۵
به آن خدا که جهان را جز او خدایی نیست
جهان هر چه در او هست ماسوایی نیست
به غیر چین جبین و اشارت ابرو
مرا به کعبهٔ دیدار، رهنمایی نیست
از آن به خانهٔ خود الفتی گرفته تنم
که غیر پهلوی خود نقش بوریایی نیست
شکن سر دل و ای عقل هر چه خواهی کن
که مهتر از تو در این خانه کدخدایی نیست
به ذوق می روم از خویشتن که در این راه
نشان چین جبینی و نقش پایی نیست
ز درد خویش نگویم جز آن طبیب به کس
که رحم در دل و در خانه اش دوایی نیست
قسم به حلقهٔ آن زلف تابدار، [سعید]
که خال گوشهٔ آن چشم بی بلایی نیست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به آن خدا که جهان را جز او خدایی نیست
جهان هر چه در او هست ماسوایی نیست
هوش مصنوعی: به آن خدایی که هیچ معبودی جز او وجود ندارد، همه چیز در این جهان جز او بیارزش و بیمقدار است.
به غیر چین جبین و اشارت ابرو
مرا به کعبهٔ دیدار، رهنمایی نیست
هوش مصنوعی: هیچ چیز غیر از خط چین ابرو و اشارههای آن برای من وجود ندارد که مرا به کعبهٔ دیدار، راهنمایی کند.
از آن به خانهٔ خود الفتی گرفته تنم
که غیر پهلوی خود نقش بوریایی نیست
هوش مصنوعی: تنها به دلیل نزدیکی و ارتباطی که با بدن خود دارم، دیگر در کنار هیچ چیز دیگری آرامش و راحتی نمییابم.
شکن سر دل و ای عقل هر چه خواهی کن
که مهتر از تو در این خانه کدخدایی نیست
هوش مصنوعی: دل را بشکن و ای عقل، هر کاری که میخواهی انجام بده؛ زیرا در این خانه هیچکس بالاتر از تو نیست که فرمانروایی کند.
به ذوق می روم از خویشتن که در این راه
نشان چین جبینی و نقش پایی نیست
هوش مصنوعی: من با شادی و طراوت از خودم دور میشوم، زیرا در این مسیر هیچ نشانهای از زیباییهای ظاهری یا ردپایی وجود ندارد.
ز درد خویش نگویم جز آن طبیب به کس
که رحم در دل و در خانه اش دوایی نیست
هوش مصنوعی: من از درد خود چیزی نمیگویم، جز به پزشکی که در دلش رحم دارد و در خانهاش دارویی برای درمان نیست.
قسم به حلقهٔ آن زلف تابدار، [سعید]
که خال گوشهٔ آن چشم بی بلایی نیست
هوش مصنوعی: به آن حلقهٔ موی تابدار قسم میخورم، که دودی که در گوشهٔ آن چشم زیباست، بیدلیل و بیسبب نیست.