گنجور

شمارهٔ ۱۷۴

خاطر جمع بجز عالم یکتایی نیست
عالم امن به از گوشهٔ تنهایی نیست
از ازل تا به ابد منتظر جانان است
دل شیدایی ما چشم تماشایی نیست
از لب لعل و خم زلف و خدنگ مژگان
چه خیال است که در آن سر سودایی نیست؟
هیچ کس طاقت نظاره ندارد او را
دلبر ماست که در قید خودآرایی نیست
ز خدنگ غم جانان نکند رم دل ما
که غزال حرم است آهوی صحرایی نیست
سیر در ملک وجود است سعیدا ما را
راه و رسم فقرا بادیه پیمایی نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خاطر جمع بجز عالم یکتایی نیست
عالم امن به از گوشهٔ تنهایی نیست
هوش مصنوعی: تنها در دل عالم یکتایی، آرامش واقعی وجود ندارد و هیچ مکانی امن‌تر از گوشهٔ تنهایی نیست.
از ازل تا به ابد منتظر جانان است
دل شیدایی ما چشم تماشایی نیست
هوش مصنوعی: دل عاشق ما از نخستین روزهای وجود تا همیشه و ابد منتظر محبوب خود است، اما چشمان ما برای دیدن آن محبوب آمادگی و بینایی لازم را ندارند.
از لب لعل و خم زلف و خدنگ مژگان
چه خیال است که در آن سر سودایی نیست؟
هوش مصنوعی: از لب قرمز و موهای پیچ‌خورده و مژگان مثل تیر، چه خیالی در سر وجود دارد که در آن عشق دیوانگی نیست؟
هیچ کس طاقت نظاره ندارد او را
دلبر ماست که در قید خودآرایی نیست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند او را تماشا کند، زیرا محبوب ما به زیبایی خود نمی‌نازد و خود را در قید زینت‌ها نگه نمی‌دارد.
ز خدنگ غم جانان نکند رم دل ما
که غزال حرم است آهوی صحرایی نیست
هوش مصنوعی: غم معشوق ما به قدری قوی و عمیق است که دل‌مان نمی‌تواند فرار کند. این دل ما مانند غزال حرم است و مثل آهویی که در بیابان سرگردان است، نیست.
سیر در ملک وجود است سعیدا ما را
راه و رسم فقرا بادیه پیمایی نیست
هوش مصنوعی: زندگی در دنیای هستی برای ما خوشبختی به همراه دارد، اما ما از سبک و روش زندگی فقرا و مسافران بیابان بی‌خبر هستیم.